نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: فلسفه تاريخ يعني چه؟

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    278
    نوشته
    1,355
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    503 در 331
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض فلسفه تاريخ يعني چه؟

    تاريخ يعني مطالعه در احوال گذشتگان و دانستن اين‌كه از چه راههايي وقوع تحولات تاريخي را كشف كنيم.
    فلسفه تاريخ: 1 ـ فلسفه نظري: مطالعة فلسفي دربارة چگونگي وقوع تحولات تاريخ، كه به نظريات تاريخ‌پردازان مثل: ماركس، ابن خلدون، هگل، و ديگران اشاره دارد.
    2 ـ فلسفه انتقادي: حجيت استنتاجات علم تاريخ و تبيين و عليّت در تاريخ كه به 4 مسألة مهم اشاره دارد:
    1 ـ تاريخ و انواع ديگر دانش. 2ـ واقعيت و حقيقت درتاريخ. 3 ـ تبيين تاريخي. 4 ـ عينيّت در تاريخ.
    جواب تفصيلي:
    با سلام و تشكر از شما برادر عزيز كه با اين مركز ارتباط برقرار كرديد.
    مراد از تاريخ سرگذشت پديده‌ها و وقايع گذشته است. تاريخ مطالعه‌اي است در احوال گذشتة نوع بشر و توجّه اصلي تاريخ به تجربيات انساني معطوف است.
    اگر تاريخ‌نويس از رويدادهاي طبيعي ذكري به ميان مي‌آورد به اين علّت است كه آن رويدادها بر زندگي انسانها اثر گذاشته است. با اين ترتيب بايد قبول كنيم كه هدف اولية مطالعات و بررسي‌هاي تاريخ نويس، گذشته انسانهاست.
    مورخ در صدد دستيابي به يكي از اين دو هدف است. نخست اينكه مورخ خود را محدود و مقيد به توصيف دقيق رويدادها مي‌كند. ديگر اين كه وي هدف را از حد اين فراتر ببيند و نه تنها آنچه را كه روي داده است بازگو مي‌‌نمايد بلكه هم چنين آن را تشريح مي‌كند و علل رويدادها را ذكر مي‌نمايد كه اين قسم را فلسفة تاريخ مي‌گويند.[1]
    (2) فلسفه تاريخ يعني چه؟
    فلسفة تاريخ يك نوع مطالعة درجه دوّم است كه در واقع معلوم مي‌كند كه عامل محرك اين وقايع خارجي چيست و خود به دو قسم تقسيم مي‌شود:
    1 ـ فلسفه نظري يا جوهري تاريخ: كه عبارت است از مطالعة فلسفي، دربارة چرايي و چگونگي وقوع تحولات تاريخي و كشف منطق آن.
    2 ـ فلسفة انتقادي يا تحليلي تاريخ: كه دربارة علم تاريخ و حجيّت استنتاجات علم تاريخ و تبيين و عليّت در تاريخ مي‌باشد. به تعبير ديگر فلسفه تحليلي تاريخ روش‌شناسي علم تاريخ مي‌باشد.
    براي اين‌كه فلسفة نظري و فلسفة انتقادي تاريخ بهتر روشن شود لازم است به مسائلي كه اين دو نوع فلسفه با آن سرو كار دارند را بيان كنيم تا به هدف و حوزة كاري آن آشنا شويم:

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    278
    نوشته
    1,355
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    503 در 331
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : فلسفه تاريخ يعني چه؟

    نخست فلسفه انتقادي: مسائل فلسفه انتقادي تاريخ به چهار گروه عمده تقسيم مي‌شود:
    الف) تاريخ و ديگر علوم: بكه بيان مي‌كند تاريخ چه نوع علمي است و ارتباط آن با رشته‌هاي ديگر را مورد بررسي قرار مي‌دهد. متداولترين نظري كه دربارة تاريخ وجود دارد، آن را از زمرة رشته‌هاي مربوط به دانش نظري قرار مي‌دهد. به موجب اين نظريّه وظيفة مورخ اين است كه دربارة گذشته، حقايق را به طور جداگانه دربارة زمان حال كشف نمايد. هنگامي كه ما به نمونه‌هاي واقعي آثار تاريخي توجّه مي‌كنيم از اعتبار ساقط مي‌شود. در آن مرحله آنچه توجّه ما را به خود جلب مي‌كند آن است كه موّرخان به كشف سادة حقايق رويدادهاي گذشته قانع نيستند بلكه آن‌ها علاوه بر بيان وقوع اتفاق قصد بيان علّت آن را نيز دارند.[2]
    ب ) واقعيت و حقيقت در تاريخ: چشمگيرترين خصيصة تاريخ ‌آن است كه، توصيف حقايق گذشته را مي‌نمايد كه مستقيماً مورد بررسي و مشاهده واقع نمي‌شود، و بر آنچه مستقيماً مشاهده نشده است نمي‌توان يقين كرد، بلكه فقط نوعي اعتماد بر آن مي‌باشد.
    ت) تبيين تاريخي: سؤالي كه مطرح است اين كه موّرخ در تبيين و تشريح رويدادهايي كه بررسي مي‌كند و از كيفيات ويژه‌اي برخوردار است يا نه؟ بهترين شيوة برخورد با اين مورد، بررسي طريقه‌اي است كه در علوم طبيعي بكارگرفته مي‌شود امروزه ديگر هر كس كه با فلسفه سر و كار دارد مي‌داند كه دانشمندان ديگر در صدد بر نمي‌آيند پديده‌هايي را كه با آن مواجه مي‌شوند را مفهومي قطعي و نهايي توضيح دهند بلكه آنها به اين كار بسيار ساده‌تر اكتفا مي‌كنند كه نظام خاصي مبتني بر وجوه مشترك با وحدت شكلها بوجود آورند و به كمك اين نظام تلاش كنند هر پديده‌اي را كه براي بررسي پيش مي‌آيد روشن و تشريح نمايند.
    پ) عينيّت تاريخي: بايد دو نكته را در نظر بگيريم:
    1 ـ ازيك طرف مورخان اعتراف دارند در كارشان بايد نوعي عينيت و بي‌طرفي وجود داشته باشد. اين‌گونه مورخان تاريخ را از تبليغ جدا مي‌كنند و نويسندگاني را كه اجازه مي‌دهند احساسات و تعصبات شخصي بر عمل آنها در زمينة بازسازي گذشته اثر گذارد، محكوم مي‌كنند.
    2) اينكه مورخان در گذشته به يك حقيقيت عيني دست نيافته‌اند دليل براي تصور عدم دستيابي مورخان به چنين حقيقتي نيست.
    دوّم فلسفه نظري (جوهري) تاريخ: مسائل كه اين نوع فلسفه بدنبال ‌آن است از جنبة نظرپردازي مطرح است و ما هم سعي مي‌كنيم نظريات مطرح را انتخاب كرده و بيان نمائيم.
    1 ـ نظرية جغرافياي تاريخ ابن خلدون، ابن خلدون در اين نظريه بدنبال آن است كه جغرافيا عاملي است كه درتاريخ تأثير مي‌گذارد. [3]
    2 ـ نظريه فلسفه تاريخ نوكو: نوكو نظرية رابطة قدرت با دانش را مطرح مي‌كند او معتقد است كه دانش انساني همواره تحت تأثير ساختار قدرت قرار مي‌گيرد.[4]
    3 ـ نظريه اقتصادي ماركس: او عامل محرك تاريخ را اقتصاد ميداند.[5]
    و ديگر نظريات كه براي جلوگيري از اطالة كلام و براي مطالعة بيشتر به كتاب‌هاي زير مراجعه فرماييد:
    1 ـ فلسفة تاريخ، استاد شهيد مرتضي مطهري.[1] - والش ، مقدمه‌اي بر فلسفة تاريخ، ص 16، ( تهران ، انتشارات امير كبير، سال 1363).
    [2] - همان، ص 21 .
    [3] - ابن خلدون، مقدمه ترجمه گنابادي، ج 1، ص 157 ـ 155، و دكتر محمد علي شيخ‌، پژوهشي در انديشه‌هاي ابن خلدون، (انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي، 1363).
    [4] - نوكو و نظرية عدم استمرار در تاريخ، مارك پستر، ترجمة حسين علي نوذري، ص 85، (مجله تاريخ معاصر ايران، س1، ش1، بهار 1376.
    [5] - همان، ص 110.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi