ღ.•*♥*•.ღ اگر خادم حرم با صفایت بودم ... ღ.•*♥*•.ღ

[حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)*]

اگر خادم حرم بودم ...

خود را بی‌درنگ به دریای الطاف قبله‌ی هشتم می‌افکندم و پاکِ پاک، از آن برمی‌آمدم.

[خادمه زینب کبری(س)]

اگر خادم حرم بودم ...

در کفشداری فعالیت میکردم و به زائرانت خوش آمد میگفتم...

[حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)*]

اگر خادم حرم بودم ...

توفیق و فرصت خدمت را به هیچ روی، از دست وانمی‌نهادم. اگر خادم حرم بودم، خاطرات خورشیدی خویش را با خطی خوانا می‌نوشتم و خطاب به همه‌ی دل‌مردگان، فریاد می‌زدم که حیات ابدی و داروی شفابخش جسم و جان خویش را جز در این دیار آفتاب نخواهید یافت.

[حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)*]

اگر خادم حرم بودم ...

خون سرخ خویش را نثار سرو سرسبزی می‌کردم که جز در برابر قادر متعال،
سر تسلیم و جز در برابر مولایم سر تعظیم و تکریم فرود نمی‌آورد.

[حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)*]

اگر خادم حرم بودم ...

بی‌هیچ دریغی؛ هر خدمتی را که از دست و دل و زبانم برمی‌آمد، نثار آمدگان به این مکان مقدس می‌کردم.

[حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)*]

اگر خادم حرم بودم ...

تلاش می‌ورزیدم که هیچ خط و خشی بر بدنه‌ی اندیشه‌هایم کشیده نشود
و دل سپرده به ولایت و والایی و هدایتم، هرگز به راه خطا و درنگ و سستی نرود.

[حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)*]

اگر خادم حرم بودم ...

دلم را به دار محبت دوست می‌آویختم و هرگز نگاهم را به پیشگاه کسی جز امام رئوف و غریب، نمی‌دوختم.

[مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)]

اگر خادم حرم بودم،

به بارگاه خالق هستی به خاک می افتادم و تقاضا می‏کردم که در سراسر زندگی، مرا به کسب فیض از صحن و سرای قدسی امام شهید موفق بدارد.

[مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)]

اگر خادم حرم بودم،

برای همه‏ ی زائران آفتاب، خطابه ‏ی خرسندی می‏خواندم و همه جا را بوسه باران بلاغت معنا می‏کردم و به همه‏ ی مردم دنیا می‏گفتم که این جا نه تنها پناهگاه آهو،
که ضمانت کرده‏ ی من و تو و اوست!

[مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)]

اگر خادم حرم بودم،

آرزو می‏کردم و تلاش می‏ورزیدم که همیشه به راستی خادم حرم و حضرت باشم.