نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9

موضوع: تعصب و لجاج

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض تعصب و لجاج



    *||* تعصب و لجاج *||*



    اشاره
    بی تردید اساسی‏ترین پایه عبودیت و بندگی خدا تسلیم و تواضع در برابر حق است و به عکس هرگونه تعصب و لجاجت مایه دوری از حق و محروم شدن از سعادت است.

    تعصب به معنی «وابستگی غیر منطقی به چیزی‏» تا آنجا که انسان حق را فدای آن کند و لجاجت‏به معنی اصرار بر چیزی است‏به گونه‏ای که منطق و عقل را زیر پا بگذرار، ثمره این دو شجره خبیثه نیز «تقلید کورکورانه‏» است که سد راه پیشرفت و تکامل انسانهاست.

    هنگامی که به تاریخ انبیای بزرگ بازمی‏گردیم و علل انحراف و گمراهی اقوام پیشین را مورد بررسی قرار می‏دهیم به خوبی می‏توان دریافت که این سه امر(تعصب و لجاجت و تقلید کورکورانه) نقش اصلی را در انحراف آنها داشته است و قرآن مجید پر است از اشارات روشن به این مساله که در یک بررسی فشرده در اینجا به سراغ آن می‏رویم:







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    از قوم نوح(ع) آغاز می‏کنیم، قرآن مجید می‏گوید:

    1- و انی کلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فی آذانهم واستغشوا ثیابهم و اصروا واستکبروا استکبارا (نوح،7)

    2- و قالوا لاتذرن آلهتکم و لاتذرن ودا و لاسواعا و لایغوث و یعوق و نسرا (نوح،23)

    سپس به داستان هود نگاه می‏کنیم، قرآن در باره آنها می‏گوید:
    3- قالوا اجئتنا لنعبد الله وحده و نذر ما کان یعبد آبائنا فاتنا بما تعدنا ان کنت من الصادقین (سوره‏اعراف،آیه‏70)

    سپس نوبت‏به داستان ابراهیم(ع) می‏رسد، قرآن در این زمینه می‏گوید:
    4- اذ قال لابیه و قومه ما هذه التماثیل التی انتم لها عاکفون × قالوا وجدنا آبائنا لها عابدین (سوره‏انبیاء،آیات‏52 و53)
    5- قال هل یسمعونکم اذ تدعون × او ینفعونکم او یضرون × قالوا بل وجدنا آبائنا کذلک یفعلون (سوره‏شعراء،آیات‏72تا74)

    سپس نوبت‏به قوم موسی و فرعون می‏رسد، می‏فرماید:
    6- قالوا اجئتنا لتلفتنا عما وجدنا علیه آبائنا و تکون لکما الکبریاء فی الارض و ما نحن لکما بمؤمنین (سوره‏یونس،آیه‏78)

    سپس به عصر پیامبر گرامی اسلام بازمی‏گردیم و همین معنی را در سخنان و اعمال دشمنان آن حضرت نمایان می‏بینیم:

    7- و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه آبائنا اولو کان آبائهم لایعقلون شیئا و لایهتدون (سوره‏بقره، آیه‏170)
    8- اذ جعل الذین کفروا فی قلوبهم الحمیة حمیة الجاهلیة فانزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و الزمهم کلمة التقوی و کانوا احق بها و اهلها و کان الله بکل شیئ علیما (سوره‏فتح،آیه‏26)
    9- و نیز می‏فرماید: و لو نزلناه علی بعض الاعجمین × فقراه علیهم ما کانوا به مؤمنین (سوره‏شعراء،آیات‏198و199)

    گاه تعصب اقوام را بر ضد دیگر بیان می‏کند و می‏فرماید:
    10- و قالت الیهود لیست النصاری علی شیئ و قالت النصاری لیست الیهود علی شیئ و هم یتلون الکتاب کذلک قال الذین لایعلمون مثل قولهم فالله یحکم بینهم یوم القیامة فیما کانوا فیه یختلفون (سوره‏بقره،آیه‏113)

    در جای دیگر مساله تقلید کورکورانه و تعصب و لجاجت را به عنوان یک برنامه عمومی همه اقوام گمراه شمرده، می‏فرماید:
    11- و کذلک ما ارسلنا من قبلک من قریة من نذیر الا قال مترفوها انا وجدنا آباءنا علی امة و انا علی آثارهم مقتدون (سوره‏زخرف،آیه‏23)
    12- و یقولون ائنا لتارکوا آلهتنا لشاعر مجنون (سوره‏صافات،آیه‏36)





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    ترجمه
    1- و من(نوح) هر زمان آنها را دعوت کردم که(ایمان بیاورند) تو آنها را بیامرزی، انگشتان خویش را در گوشهایشان قرار داده و لباسهایشان را بر خود پیچیدند و در مخالفت اصرار ورزیدند و به شدت استکبار کردند.

    2- و(قوم نوح) گفتند: دست از خدایان و بتهای خود برندارید(به خصوص) بتهای «ود»، «سواع‏»، «یغوث‏»، «یعوق‏» و «نسر» را رها نکنید!
    3- گفتند: آیا به سراغ ما آمده‏ای که تنها خدای یگانه را بپرستیم و آنچه را پدران ما می‏پرستیدند، رها کنیم؟! پس اگر راست می‏گویی آنچه را(از بلا و عذاب الهی) به ما وعده می‏دهی، بیاور(ما آماده‏ایم)!

    4- (به یاد بیاور ابراهیم را) آن هنگام که به پدرش(آزر) و قوم او گفت: «این مجسمه‏های بی روح چیست که شما همواره آنها را پرستش می‏کنید»؟! گفتند: «ما پدران خود را دیدیم که آنها را عبادت می‏کنند»!

    5- گفت: «آیا هنگامی که آنها را می‏خوانید صدای شما را می‏شنوند؟! یا سود و زیانی به شما می‏رسانند»؟! گفتند: «ما فقط نیاکان خود را یافتیم که چنین می‏کنند».
    6- (فرعونیان به موسی) گفتند: «آیا آمده‏ای که ما را از آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم منصرف سازی و بزرگی(و ریاست) در روی زمین، از آن شما دو تن(موسی و هارون)باشد؟! ما(هرگز) به شما ایمان نمی‏آوریم‏»!

    7- و هنگامی که به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید!» می‏گویند: (نه) ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم پیروی می‏نماییم‏» آیا اگر پدران آنها چیزی نمی‏فهمیدند و هدایت نیافتند(باز از آنها پیروی خواهند کرد)؟!

    8- (به خاطر بیاورید) هنگامی را که کافران در دلهای خود خشم و نخوت جاهلیت داشتند

    (در مقابل) خداوند آرامش و سکینه خود را بر فرستاده خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت و آنان از هر کس شایسته‏تر و اهل آن بودند و خداوند به همه چیز داناست.

    9- هرگاه ما قرآن را بر بعضی از عجم‏ها(غیر عرب) نازل می‏کردیم - و او آن را بر ایشان می‏خواند(به خاطر تعصب و لجاج) به آن ایمان نمی‏آوردند!

    10- یهودیان گفتند: «مسیحیان هیچ موقعیتی(نزد خدا) ندارند» و مسیحیان نیز گفتند: «یهودیان هیچ موقعیتی ندارند(و بر باطلند)» در حالیکه هر دو دسته کتاب آسمانی را می‏خوانند(و باید از این گونه تعصب‏ها برکنار باشند) افراد نادان(دیگر، همچون مشرکان) نیز، سخنی همانند سخن آنها داشتند خداوند، روز قیامت در باره آنچه در آن اختلاف داشتند داوری می‏کند.

    11- و این گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو پیامبر انذار کننده‏ای نفرستادیم مگر اینکه ثروتمندان مست و مغروران گفتند: «ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا می‏کنیم‏»!

    12- و پیوسته می‏گفتند: «آیا ما معبودان خود را به خاطر شاعری دیوانه رها کنیم‏»؟!





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    تفسیر و جمع ‏بندی

    برنامه عمومی اقوام منحرف!


    همان‏گونه که در بالا اشاره شد این رذایل سه‏ گانه اخلاقی یعنی «تعصب‏» و «لجاجت‏»و «تقلید کورکورانه‏» یک برنامه عام برای همه اقوام زشتکار پیشین بوده است، آنها به خاطر وابستگی شدید به افکار و برنامه‏های خرافی، و لجاجت و اصرار بر آنها، چشم و گوش بسته به پیروی نیاکانشان ادامه می‏دادند و به این طریق، خرافات بی‏اساس از نسلی به نسل دیگر منتقل می‏شد، وصدای دلنشین مردان الهی که برای هدایت آنها آمده بودند، در میان نعره ‏های جاهلانه آنان گم می‏شد.

    نخست از داستان نوح(ع) شروع می‏کنیم می‏بینیم که بت‏پرستان عصر آن پیامبر اولوالعزم به قدری لجوج و متعصب بودند که حتی از شنیدن صدای این منادی توحید وحشت داشتند، همان گونه که در نخستین آیه مورد بحث از زبان نوح(ع) می‏خوانیم: «و من هر زمان آنها را دعوت کردم که ایمان بیاورند، و تو(ای خدا) آنها را بیامرزی انگشتان خود را در گوشها قرار داده و لباسهایشان را بر سر و صورت می‏پیچیدند و در مخالفت‏ با حق اصرار ورزیدند و شدیدا تکبر کردند»! (و انی کلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فی آذانهم واستغشوا ثیابهم و اصروا واستکبروا استکبارا) (1)

    آری تعصب و لجاج آنها به قدری شدید بود که اجازه نمی‏دادند ذره‏ای از امواج صوتی نوح(ع) که حامل پیام حقیقت‏ بود به گوش آنها برسد، و یا چهره او را ببینند و این گونه گریز از حقیقت‏به راستی عجیب و خطرناک است.

    در آیه بعد چهره دیگری از همین رذایل اخلاقی در قوم نوح(ع) به چشم می‏خورد، قرآن در باره آنها می‏گوید: «آنها گفتند: دست از خدایان و بتهای خود برندارید مخصوصا بتهای(بزرگ) «ود»، «سواع‏»، «یغوث‏»، «یعوق‏» و «نسر» را رها نکنید»، (و قالوا لاتذرن آلهتکم و لاتذرن ودا و لاسواعا و لایغوث و یعوق و نسرا) (2)

    اما چرا و به چه دلیل دست از این بت‏های رنگارنگ که ساخته و پرداخته دست‏خودشان بود برندارند و آنها را بر مقدرات جهان هستی، و هم بر مقدرات سازندگانش حاکم بدانند؟! هیچ دلیلی بر آن جز تعصب و تقلید کورکورانه نداشتند.



    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 22-09-2013 در ساعت 03:05
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض


    در سومین آیه که از قوم عاد و گفتگوی پیامبرشان هود(ع) با آنها سخن می‏گوید، می‏فرماید: «قوم عاد به قدری لجوج و متعصب و جاهل بودند که در برابر دعوت آن حضرت به توحید خالص و ناب گفتند: آیا به سراغ ما آمده‏ای که تنها خدای یکتا را بپرستیم و آنچه را پدران ما می‏پرستیدند رها کنیم؟(ما هرگز چنین کاری نخواهیم کرد، هر کاری از دست تو ساخته است انجام بده و) آنچه را(از بلا و عذاب الهی) به ما وعده می‏دهی بیاور اگر راست می‏گویی‏»! (قالوا اجئتنا لنعبد الله وحده و نذر ما کان یعبد آبائنا فاتنا بما تعدنا ان کنت من الصادقین) (3)

    به این ترتیب بر اثر تعصب و لجاج و تقلید کورکورانه، توحید خالص که روح جهان هستی است در نظر آنها امری وحشتناک، و پرستش بت‏های بی عقل و شعور امری شایسته و با ارزش جلوه می‏کرد، و حتی برخلاف قانون دفع ضرر محتمل که عقل حاکم به آن است کمترین اعتنایی به احتمال عذاب الهی نمی‏کردند و مصرا از او می‏خواستند که به تهدیدهای خود جامه عمل بپوشاند، این خیره‏سری چیزی جز محصول تعصب و لجاج نبود.

    آری آنها برای فرار از حق و ادامه تقلید کورکورانه به سوی عذاب الهی شتافتند و سرانجام خود را در آتش عذاب سوزاندند، و این است نتیجه لجاجت و تعصب خشک و تقلید غلط!

    در چهارمین آیه، سخن از پیامدهای شوم این رذایل اخلاقی درباره «نمرود» و نمرودیان است، می‏فرماید: «هنگامی که ابراهیم به پدرش(عمویش آزر) و قوم او گفت این مجسمه‏های بی‏روحی را که شما همواره پرستش می‏کنید چیست‏»؟ (اذ قال لابیه و قومه ما هذه التماثیل التی انتم لها عاکفون) (4)
    ولی آنها جوابی نداشتند جز اینکه «گفتند: ما پدران خود را دیدیم که آنها را عبادت می‏کنند»، (قالوا وجدنا آبائنا لها عابدین) (5)

    و هنگامی که ابراهیم(ع) با صراحت‏به آنها گفت که هم خودتان و هم نیاکانتان در گمراهی آشکاری بوده‏اید بیدار نشدند، ابراهیم(ع) بی اعتبار بودن این خدایان ساختگی و بی ارزش را از طریق بت‏شکنی به آنها نشان داد، باز هم بر سر عقل نیامدند، بلکه ابراهیم بیدارگر و پاره کننده پرده‏های جهل و تعصب و لجاجت را به سوزاندن در آتش تهدید کردند، و به تهدید خود جامه عمل پوشاندند و او را در میان دریایی از آتش پرتاب کردند، و هنگامی که آتش بر ابراهیم(ع) سرد و خاموش و گلستان شد، و بزرگترین معجزه الهی در برابر چشمانشان به وقوع پیوست‏باز هم این اسیران زنجیرهای جهل و تعصب و لجاج به بهانه‏های دیگری همچون سحر به راه خود ادامه دادند.

    اینها همه نشان می‏دهد که تا چه حد این رذایل اخلاقی خطرناک و مانع از آزاد اندیشی و رسیدن به حق است، و آنها که در چنگال آن گرفتار می‏شوند تن به هر ذلت و حقارتی می‏دهند و عظمت مقام انسان و روح بلند او را در هم می‏شکنند ولی تسلیم حق نمی‏شوند.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    در پنجمین آیه نیز اشاره به بت‏ پرستی لجوجانه قوم «نمرود» می‏کند، هنگامی که ابراهیم(ع) با دلیل بسیار روشن و قاطع، بت‏پرستی را ابطال می‏نماید و به آنها می‏گوید: «آیا آنها را که می‏خوانید صدای شما را می‏شنوند؟ یا سود و زیانی به شما می‏رسانند»؟ (قال هل یسمعونکم اذ تدعون × او ینفعونکم او یضرون) (6)

    آنها هیچ پاسخ منطقی در برابر این گفتار روشن نداشتند، جز اینکه پناه به تقلید کورکورانه ببرند و بگویند: «ما فقط نیاکان خود را یافتیم که چنین می‏کردند»، (قالوا بل وجدنا آبائنا کذلک یفعلون) (7)

    در حالی که اگر انسان می‏خواهد تقلید کند حد اقل باید از عالم و دانشمندی تبعیت کند که او را به واقعیت‏ها رهنمون گردد نه از جاهل و گمراهی بدتر از خود! ولی این حجاب تعصب و لجاج به قدری ضخیم است که اجازه نمی‏دهد کمترین نور آفتاب هدایت و منطق و دلیل عقل در آن نفوذ کند، و ماورای آن را روشن سازد.

    در ششمین آیه سخن از لجاجت فرعونیان در برابر معجزات روشن حضرت موسی(ع) است، آنها بر آیین بت‏ پرستی نیاکانشان لجاجت و اصرار ورزیدند و گفتند: «(ای موسی) آیا آمدی که ما را از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم منصرف سازی؟ و بزرگی(و ریاست) در روی زمین فقط از آن تو و برادرت باشد، ما هرگز به شما ایمان نمی‏آوریم‏»! (قالوا اجئتنا لتلفتنا (8) عما وجدنا علیه آبائنا و تکون لکما الکبریاء فی الارض و ما نحن لکما بمؤمنین) (9)

    آنها هرگز از خود سؤال نمی‏کردند که آیین موسی(ع) حق است یا باطل و در برابر آیین نیاکانشان چه امتیازی دارد؟ سخن آنها فقط این بود که ما باید آیین نیاکان خود را حفظ کنیم، خواه حق باشد یا باطل! ارزش واقعی برای ما همین است و بس، سپس آن را با سوء ظن نیز آمیختند و گفتند آنچه را موسی (ع) به عنوان آیین الهی ارائه می‏دهد در واقع مقدمه‏ ای است‏ برای رسیدن به مقاصد سیاسی و حکومت ‏بر مردم، نه خدایی در کار است و نه وحی آسمانی! این بدبینی نیز از آثار همان تعصب و لجاج بود که جهت فرار از حق، عذر و بهانه ‏های واهی برای خود می‏تراشیدند.

    و شاید آنها از این بیم داشتند که اگر نور هدایت از طریق آیین موسی(ع) بر افکار مصریان بیفتد، هم آیین خرافی نیاکانشان را از دست می‏دهند، و هم حکومتی را که بر اساس آن بنیان نهاده بودند. به همین دلیل با تمام قدرت در برابر آن به پا خاستند و مردم را به تعصب و لجاجت تشویق کردند و از آنجا که درباریان فرعون همه چیز را برای ادامه حکومت‏ خود می‏خواستند، تصورشان این بود که موسی و هارون نیز همه چیز را ابزار وصول به حکومت کرده‏ اند.
    این رشته در طول تاریخ همچنان ادامه می‏یابد تا عصر رسول خدا(ص) می‏رسد.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    در هفتمین آیه نیز می‏بینیم که عامل اصلی انحراف مشرکان عرب تقلید کورکورانه و تعصب است که درهای معرفت و شناخت را از هر سو به روی صاحبان این صفات رذیله می‏بندد، می‏فرماید: «هنگامی که به آنها(مشرکان عرب) گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید می‏گویند: ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم پیروی می‏نماییم‏»، (و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه آبائنا...) (10)

    و قرآن بلافاصله در پایان این آیه جواب دندان شکنی به آنها می‏دهد و می‏گوید: «مگر نه این است که پدران آنها چیزی نمی‏فهمیدند و هدایت نیافتند»؟ (...اولو کان آبائهم لایعقلون شیئا و لایهتدون) (11)

    تعبیرات آیه نشان می‏دهد که آنها انکار نمی‏کردند که آنچه را پیغمبر آورده «ما انزل الله‏» و فرمان الهی است، بلکه به قدری گرفتار جهل و تعصب بودند که آیین نیاکانشان را بر آن مقدم می‏شمردند، نیاکانی که واقف به جهل و گمراهیشان بودند.

    به این ترتیب جهل و تعصب سبب می‏شود که انسان به راحتی ما انزل الله را رها سازد و پشت‏به حق کند و رو به باطل نماید، هر چند حق را از باطل بشناسد!
    در هشتمین آیه خداوند مسلمانان را به یاد ماجرای حدیبیه می‏اندازد که کفار با دیدن آن همه آیات و نشانه‏های حقانیت پیامبر اکرم(ص) به خاطر تعصب‏های جاهلی ایمان نیاورند و این رذیله اخلاقی آنها را از سعادت بزرگ بازداشت، می‏فرماید:

    «به خاطر بیاورید هنگامی را که کافران در دلهای خود خشم و نفرت جاهلیت داشتند(به همین دلیل نه تنها ایمان نیاوردند بلکه در مقام مبارزه با حق برآمدند) و در مقابل خداوند آرامش و سکینه را بر رسول خود و مومنان نازل فرمود(تا با رعایت اصول حق و عدالت در برابر آن دشمنان متعصب بایستد، و آنها را به کلمه تقوا ملزم ساخت که از هر کس شایسته‏تر و اهل آن بودند و خداوند بر هر چیز غالب است‏»، (اذ جعل الذین کفروا فی قلوبهم الحمیة حمیة الجاهلیة فانزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و الزمهم کلمة التقوی و کانوا احق بها و اهلها و کان الله بکل شیئ علیما) (12)

    حمیت از ماده حمی(بر وزن حمد) به معنی حرارتی است که بر اثر عوامل خارجی در بدن انسان یا اشیای دیگر به وجود می‏آید، به همین دلیل به حالت تب، حمی(بر وزن کبری) گفته می‏شود.

    سپس به حالات روحی همچون خشم و تکبر و تعصب، حمیت اطلاق شده است، چرا که همه اینها حالتی آتشین در انسان ایجاد می‏کند.
    جالب اینکه در این آیه حمیت‏به جاهلیت اضافه شده که اشاره‏ای به تعصب‏های برخاسته از جهل و نادانی، و سکینه که نقطه مقابل آن است‏به خدا نسبت داده شده است که آرامشی است آگاهانه و برخاسته از ایمان.

    در بحث‏های آینده پیرامون تعصب منفی و مثبت نکته اضافه شدن حمیت‏به جاهلیت روشن‏تر خواهد شد.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    در نهمین آیه اشاره به نکته دیگری شده است که پرده از روی تعصب شدید مشرکان عرب در عصر اهلیت ‏برمی‏دارد، می‏فرماید: «هرگاه قرآن را بر بعضی از عجم‏ها (غیر عربها) نازل می‏کردیم و او آن را به ایشان می‏خوانده، به آن ایمان نمی‏آوردند»، (و لو نزلناه علی بعض الاعجمین × فقراه علیهم ما کانوا به مؤمنین) (13)

    یعنی نژادپرستی و تعصب قومی آنها به قدری شدید بود که اگر قرآن با تمام معارف عالی و فصاحت و بلاغت فوق‏ العاده و محتوای بی نظیر بر فردی غیر عرب نازل می‏شد، تعصب و لجاجت هرگز به آنها اجازه نمی‏داد که آن را پذیرا شوند!

    این تعبیر قاطع به خوبی نشان می‏دهد که رذیله اخلاقی «تعصب و لجاج‏» تا چه حد می‏تواند انسان را از درک حقیقت و رسیدن به مقصود بازدارد.
    گرچه بعضی از مفسران برای این آیه تفسیرهای دیگری ذکر کرده ‏اند ولی روشن‏ترین و مناسب‏ترین تفسیر همان است که در بالا ذکر شد.

    روی همین اصل در بعضی از روایات اسلامی پیغمبر اکرم(ص) افراد متعصب و لجوج را در سرنوشت‏ شوم اعراب جاهلی شریک می‏ شمرد و می‏ فرماید:

    «من کان فی قلبه حبة من خردل من عصبیة بعثه الله یوم القیامة مع اعراب الجاهلیة; هر کس در دلش به اندازه دانه خردلی عصبیت ‏باشد، خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلیت محشور می‏کند»، (دانه خردل دانه بسیار ریزی است که همواره به عنوان ضرب المثل برای خردی ذکر می‏شود). (14)




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    در دهمین آیه، چهره دیگری از این رذیله اخلاقی در اقوام مختلف دیده می‏شود و آن اینکه هر گروهی به خاطر تعصب و لجاج، خود را بهترین می‏داند، و دیگران را نفی می‏کند گویی تنها بندگان برگزیده خدا آنها هستند و دیگران هیچ، و همین امر سبب درگیری مستمر در میان اقوام می‏شود، می‏فرماید: «یهود گفتند مسیحیان(نزد خدا) هیچ ارزشی ندارند، و مسیحیان نیز گفتند: یهودیان ارزشی ندارند، در حالی که هر دو گروه، کتاب آسمانی را می‏خواندند(که به آنها دستور می‏داد باید از این‏گونه تعصب‏ها به کنار باشند) آری افراد نادان(از مشرکان عرب) نیز سخنی همانند آنها داشتند، خداوند روز قیامت در باره اختلاف آنها داوری خواهد کرد»، (و قالت الیهود لیست النصاری علی شیئ و قالت النصاری لیست الیهود علی شیئ و هم یتلون الکتاب کذلک قال الذین لایعلمون مثل قولهم فالله یحکم بینهم یوم القیامة فیما کانوا فیه یختلفون) (15)
    از تعبیرات این آیه به خوبی استفاده می‏شود که این گونه تعصب‏ها و خودبینی‏ها از جهل و نادانی سرچشمه می‏گیرد، و هر قوم جاهل و بی خبر گرفتار این رذیله اخلاقی خواهد شد.
    تعبیر به «الذین لایعلمون‏» (کسانی که نمی‏دانند) مفهوم وسیع و گسترده‏ای دارد که مشرکان عرب یکی از آن بودند و لذا بعضی از مفسران آن را به قوم نوح، یا همه امت‏های پیشین که بر اثر جهل و نادانی گرفتار تعصب و لجاجت‏بودند، تفسیر کرده‏اند.
    در یازدهمین آیه سخن از یک حکم کلی و عمومی است و نشان می‏دهد که در تمام طول تاریخ تعصب و لجاجت نقش اصلی را در ادامه کفر و توحیدستیزی ایفا می‏کرده است، می‏فرماید: «این گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو پیامبری بیم دهنده نفرستادیم، مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: ما نیاکان خود را بر آیینی یافتیم و به آثار و روش آنها اقتدا می‏کنیم‏»! (و کذلک ما ارسلنا من قبلک من قریة من نذیر الا قال مترفوها انا وجدنا آبائنا علی امة و انا علی آثارهم مقتدون) (16)
    این تعبیر نشان می‏دهد که همیشه مهمترین مانع در برابر ایمان به آیین پیامبران الهی همان تعصب و تقلید کورکورانه ناشی از جهل بوده است.
    و از اینجا خطر این رذیله اخلاقی آشکارتر می‏شود.
    در دوازدهمین و آخرین آیه می‏خوانیم که اقوام جاهلی به خاطر تعصب و لجاج بزرگ‏ترین انبیای الهی و عقل کل را متهم به جنون می‏کردند و آن را بهانه مخالفت‏خود با آیین آنها قرار می‏دادند، می‏فرماید: «آنها پیوسته می‏گفتند: آیا ما خدایان خود را به خاطر شاعری دیوانه رها کنیم‏»؟ (و یقولون ائنا لتارکوا آلهتنا لشاعر مجنون) (17)
    عجب اینکه آنها به قدری در حجاب تاریک جهل و تعصب گرفتار بودند که نمی‏فهمیدند این سخن یک گفتار ضد و نقیض است، «شاعر بودن‏» احتیاج به تفکر و ذوق سلیم و آگاهی کافی از دقایق سخن دارد(توجه داشته باشید که شاعر از ماده شعور گرفته شده است) و این با مجنون بودن هرگز سازگار نیست.
    همچنین گاه آنها را متهم به «سحر» و «جنون‏» می‏کردند در حالی که سحر نیز احتیاج به آگاهی قابل ملاحظه‏ای سبت‏به بخشی از علوم و دانشها دارد، و هوشیاری خاصی را می‏طلبد، و این با جنون سازگار نیست، این سخنان ضد و نقیض ناشی از جهل و تعصب بود.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. تشكرها 2


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi