سالمندان اما پاییز را همه ی اینها و بیشتر می دانند. پاییز برای ایشان با مهر آغاز می شود و با شب یلدا تمام. فصلی که انتظارشان برای دیدن فرزندان طولانی تر می شود.
فصلی که صدای کلاغ های آن را نمی پسندند. فصلی که در آن آش می پزند، آش هایی که در تنهایی مزه نمی دهند، آش هایی که بیشتر اوقات در کاسه ها سرد می شوند...
فصلی که با همه ی اینها دیدن نوه هایشان که در لباس های گرم بافتنی از در وارد می شوند، قند در دلشان و غم در سینه شان آب می کند. سالمندی می گفت: " خاطرات رنگ رنگ نسل ها پاییز؛. . . پادشاه فصل ها پاییز" .