صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 46

موضوع: از اشك عزا ديده ‏ها درياست ...ماتم جواد يا غم زهراست

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    از اشك عزا ديده ‏ها درياست ...ماتم جواد يا غم زهراست




    از اشك عزا ديده ‏ها درياست
    ماتم جواد يا غم زهراست

    در حجره‏ ى غم جان دهد مظلوم
    فرزند رضا حجت معصوم


    مى‏ رسد به گوش ناله ‏ى مغموم
    اين زمزمه‏ ى غربت مولاست

    زهر ستم و خصم بد بنياد
    زد به خرمنش شعله ‏ى بيداد


    مرغ حق چرا از نفس افتاد
    تشنه لب چرا كوثر طاهاست

    يارو همدمش دشمن جانش
    ظلم آشكار زهر پنهانش


    آتش زده بر جان سوزانش
    اين نه همسر است خصم بى پروا است

    اين نور خداست آخر ام الفضل
    اين ابن الرضاست آخر ام الفضل

    خون دل از رخساره اش پیداست
    از زهر و عطش در دلش غوغاست







    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 23-09-2014 در ساعت 18:56
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    باز هم زهر شده مرهم بی یاور ها
    باز هم زخم زدند بر جگر مادرها

    این چه رسمی ست که یک عده ای در خانه یشان
    بنشینند درون قفس همسرها؟!


    جای شکر است ندیده جگرش را در طشت
    بازهم شکر نبوده خبر از خواهر ها

    این همه تشنگی و هلهله ها ارثش بود،
    صحنه ی کرب و بلایی ست به پشت درها


    لحظه ی تشنگی اش آب عذابش میداد
    زیر لب داشت:امان از جگر دختر ها

    یک طرف جشن گرفتند به دور گودال
    با همین هلهله ها بود که آن معجر ها...

    جسم بی جان تو را بر سر بام آوردند
    تا بدانند چه آمد به سر پیکر ها!

    یحیی نژاد سلامتی




    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 23-09-2014 در ساعت 14:38
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    لب مي زند كه مادر خود را صدا كند
    يا حق واژه ي جگرم را ادا كند

    او ناله مي زند جگرم سوخت؛ هيچ كس....
    ... گويا قرار نيست به او اعتنا كند

    مي خندد ام فضل به همراه عده اي
    تا خون به قلب حضرت ابن الرضا كند

    يك ظرف آب ريخت روي زمين پيش او
    نگذاشت تا كسي به لبش آشنا كند

    در حجره دست و پا زدنش يك بهانه بود
    تا روضه اي براي خودش دست و پا كند

    مي خواست با خيال غم جد بي كفن
    آن حجره ي ستم زده را كربلا كند

    واي از دقايقي كه به گودال يك نفر
    بالاي سر رسيد كه سر را جدا كند

    بايد عقيله بعد برادر در آن ميان
    فكري به حال سوختن بچه ها كند

    حالا غروب يك نفس افتاد به خواهري
    لب مي زند كه مادر خود را صدا كند

    مسعود اصلانی






    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 23-09-2014 در ساعت 14:45
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاند
    جگرت سوخت و این؛ قلب رضا را سوزاند

    پشت این حجره در بسته چه گفتی تو مگر
    که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند


    عمر کوتاه تو پایان غم انگیزی داشت
    جگر تو جگر ثانیه ها را سوزاند

    بی حیا لحظه سختی که به تو آب نداد
    با چنین کار دل عرض و سما را سوزاند


    بس که در فکر رخ حضرت زهرا بودی
    داغ آن صورت مجروح شما را سوزاند

    گرچه مثل پدرت سوختی از زهر ولی
    مجتبائی شدنت آل عبا را سوزاند


    شیشه عمر تو را هلهله ها سنگ زدند
    این جوان بودن تو بود خدا را سوزاند

    طشت ها تا که به هم خورد خودت میدیدی
    خیزران روی لب خشک، حیا را سوزاند

    تا کبوتر به تو و صورت تو سایه فکند
    ماجرایی دل خون شهدا را سوزاند

    بعد غارت شدن جسم غریبی دشمن
    خیمه های حرم کرب و بلا را سوزاند


    مهدی نظری






    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 23-09-2014 در ساعت 14:41
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند
    پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند

    مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار
    همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند


    همچو بسمل شده ای دور خودش می پیچید
    به پریشان شدن بال و پرش خندیدند

    درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف
    دست میبرد به سوی کمرش،خندیدند

    آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین
    همگی جمع شدند دور سرش خندیدند

    یک نفر نیست که از خاک سرش بردارد
    بر نفسهای بدون اثرش خندیدند

    زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است
    بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند

    دست پا می زند و نیست کنارش پدری
    تا ببیند به عزای پسرش خندیدند

    کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود
    لشگری دور تن مختصرش خندیدند

    هر چه می گفت حسین : یاولدی یاولدی..
    عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند


    قاسم نعمتی






    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 23-09-2014 در ساعت 14:49
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    «مادر جان»

    سوخت از زهر هلاهل جگرم مادر جان
    تیره شد روز به پیش نظرم مادر جان

    من در این حجره ‏ى در بسته خود مى ‏پیچم
    کس نداند که چه آمد به سرم مادر جان


    نکشد گر که مرا زهر جفا خواهد کشت
    خنده‏ ى همسر بیدادگرم مادر جان

    من جوادم که به یاد تو سخن مى‏ گویم
    چون ترا از همه مشتاق ترم مادر جان


    همچو شمعى اثر زهر ستم آبم کرد
    سوخت پروانه صفت بال و پرم مادرجان

    همسرم پشت در خانه به دست افشانى
    من به یاد تو و مسمار درم مادر جان


    چون تو در فصل جوانى ز جهان سیر شدم
    که زده داغ تو بر جان شررم مادر جان

    به لب خشک من غمزده آبى برسان
    کز عطش سوخته پا تا به سرم مادر جان


    شعر (ژولیده) گواهى دهد از غربت من
    دوست دارم که بیایى به برم مادرجان

    ژولیده نیشابوری







    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 24-09-2014 در ساعت 12:48
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    غربت هیچ کسی مثل تو مولا نشود
    گره بی کسی تو به خدا وا نشود

    نیست یک خواهر غمدیده پرستار شما
    هیچ کس همقدم زینب کبری نشود


    به لب تشنه ی تو آب گوارا نرسید
    مقتلت گر چه به جانسوزی صحرا نشود

    پسر ضامن آهو، تو جوانمرگ شدی
    مثل تو هیچ کسی وارث زهرا نشود


    جگر سوخته از زهر تو را طعنه زدند
    جگر سوخته با خنده مداوا نشود

    قدرت زهر چه بوده که ز پایت انداخت
    گفت با خنده دگر ابن رضا پا نشود


    جان فدای پسرت حضرت هادی که سه روز
    دید تشییع تن خسته مهیا نشود

    جواد حیدری





    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 23-09-2014 در ساعت 14:51
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    مرهم حریف زخم زبان ها نمی شود
    اصلاً جگر که سوخت مداوا نمی شود

    گریه مکن بهانه به دست کسی مده
    با گریه هات هیچ مدارا نمی شود


    خسته مکن گلوی خودت را برای آب
    با آب گفتن تو کسی پا نمی شود

    این قدر پیش پای کنیزان به خود مپیچ
    با دست و پا زدن گره ات وا نمی شود


    گیسو مکش به خاک دلی زیر و رو شود
    در این اتاق عاطفه پیدا نمی شود

    باور کنم به در نگرفته است صورتت؟!...
    این جای تنگ و ... این قد و بالا... نمی شود

    با ضرب دست و پا زدنت طشت می زنند
    جز هلهله، جواب مهیا نمی شود

    با غربتی که هست تو غارت نمی شوی
    نیزه به جای جایِ تنت جا نمی شود

    خوبی پشت بام همین است ای غریب
    پای کسی به سینه ی تو وا نمی شود...!

    علی اکبر لطیفیان





    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 23-09-2014 در ساعت 14:52
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    در حقیقت رنگ غم تغییر کرد
    آخرین انگور هم تغییر کرد

    در میان چشم انگور سیاه
    جای آب و جای سَم تغییر کرد


    در زد آقا از صدای در زدن
    زود رنگ متّهم تغییر کرد

    پس به روی زن نیاورد و نشست
    اینچنین نوع کرم تغییر کرد


    دانه ی انگور را برداشت و...
    گفت شاید که "زنم" تغییر کرد

    زن ولی وقت تعارف هم که شد
    "یا جوادی" گفت و کم تغییر کرد

    دم که پایین رفت آقا خوب بود
    حال او در باز دم تغییر کرد

    چون حسن مثل حسین و مثل خویش
    حالتش در هر قدم تغییر کرد







    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 23-09-2014 در ساعت 14:59
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    بارالها ، ز چه رو همـــــــدم گل، خار شـــــده
    خار و خس ، زاغ و زغن ، ساكن گلزار شده

    بلـبل بستــــــــان ، از خــــــار شكــــــايت دارد
    كه چرا خار به جــــاي گل گلنـــــــار شـــــــده


    من جوادم كه جهان ريزه خور خوان من است
    مرغ جان ، حبس و در اين دام گرفتار شــــده

    انقدر رنج ، من از همســـــــر خائــــن ديـــــدم
    كه دلم غمزده زين شوم ستمكــار شـــــده


    اين چه ايين و طريق است ، كه اين ملعـــــونه
    پي ازار من ، اين مشرك خونخـوار شــــده

    گل من پرپر و پژمرده شده وقت شـــــــبـــــاب
    جگرم سوخته از كينه غــــــــدار شـــــــده


    ريخته زهر جفا را چــو بكامـــــم پنهـــــــــــان
    قلب من سوخته ، نيلي گل رخسار شـــــده

    گشته از زهر جفا سينه و قلبم مــــجــــــــروح
    خون دل امده ، از چشــم درر بار شــــــــده

    هر چه فرياد كشيدم : زعطش سوختــــــــه ام
    نه كسي با خبر از من ، به شب تار شـــــده

    بر رخم بسته در حجره و محبوسم كـــــــــــرد
    خود گرفتار غضب ، اتش قهـــــار شـــــــده

    اخر الامر به مقصود خــــودش نائل شــــــــــد
    ليك ارام دلم ، زار و عــــــــزادار شـــــــده

    قطره،زين ماتم عظمي، دل دريا خون شــــــد
    شور عاشورا ، دگــــر باره پديدار شــــــده





    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 23-09-2014 در ساعت 15:01
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi