صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 38

موضوع: اشعار برگزیده در توصیف عید سعید قربان

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    عید قربان آمد و باز آ که قربانت شوم
    همچو اسماعیل به فرمان خدا رامت شوم

    حاجیان اندر دیار کعبه گشتند مهمان
    میزبان من بیا تا من که مهمانت شوم


    عید قربان است و هر کی میدهد قربانی اش
    آرزو دارم که قربانی قربانت شوم

    عید روزه رفت و عید قربان، میرسد نوروز هم
    روز نوروز میرسی تا سبزی خوانت شوم


    باغبان از شوق گلبن میرود در خواب مست
    گلشن باغم بیا تا مست مستانت شوم

    دشت ها پر لاله و باغها پر سنبل شده
    تا بکی خواهی که مجنون بیابانت شوم




    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 03-10-2014 در ساعت 00:45
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    نزول فیض رب العالمین است
    حلول «عید قربان» در زمین است


    بگیر آیینه دل را مقابل
    ببین نور ازل در مهبط دل

    حلول تازه داده فیض سبحان
    خوشا «ذی الحجه» روز «عید قربان»

    چه زیبا منجلی شد «عید قربان»
    شروع داستان عشق و ایمان

    نگر خورشید خون چون در طلوع است
    کنار کعبه محشر در وقوع است

    به سودای جهان عاشق دلیر است
    همیشه عشق، قربانی پذیر است

    همیشه قرب دل در وصل عشق است
    موحّد بودن ما اصل عشق است


    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 19-09-2015 در ساعت 10:29
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    عید قربان است یـا عیـد عنایـات خداست
    عید عشق و عیـد ایثار و مناجات و دعاست

    ذات حق با میهمـانانش گرفتـه جشن عیـد
    مرکـز ایـن جشـن نورانـی بیابـان منـاست


    هر کجا رو آوریم و هـر طرف چشم افکنیم
    خیمـۀ حجـاج بیـت‌الله پیش چشـم ماست

    نـور از هر خیمـه می‌تابـد بـه بـام آسمـان
    خیمه‌ها بیت‌الله و اشک و مناجات و دعاست


    حاجیـان دارنـد بـر سـر شـوق ذبح گوسفند
    قصد هر یک کشتن دیو هوس، گرگ هواست

    ای خوش آن حاجی که در آن سرزمین کرده وقوف
    خوش‌تر آن حاجی که جای او در آغوش خداست

    جان من قربان آن حاجی کـه زیـر خیمه‌ها
    چشم او گریان به یـاد خیمه‌های کربلاست

    پیش‌تر از دید چشمم خیمه می‌آید به چشم
    ای منا پاسخ بده، پس خیمۀ مهدی کجاست؟


    حاجیان در هر نفس دارند از هم این سؤال
    پس کدامین خیمه‌گاه مهدی موعود ماست

    این صدای گریۀ مهدی است می‌آید به گوش؛
    یا صـدای نالۀ «‌العفـو» ختم‌الانبیـاست؟


    نالـۀ جانسـوز «یــااللهِ» ختـم‌المـرسلین؛
    یا صـدای گریـۀ شوق علی مرتضـاست؟

    یا امـام مجتبا صـورت نهـاده بـر زمین؛
    یـا نـوای آسمـان‌سـوز قتیل نینـواست؟


    یکطرف آمـاده ابـراهیم، بـر ذبـح پسـر
    یکطرف تسلیم، اسماعیل از بهـر فداست

    جان من قربـان آن حاجی که قربانگاه او
    گاه نهـر علقمـه، گـه در کنـار قتلگاست

    جان من قربان آن حاجی که ذبح حجّ او
    طفل شیـر و نوجوان و پیرمرد پارساست

    حاجیان سر می‌تراشند و عـزیز فـاطمه
    در منای دوست می‌بینم سرش از تن جداست


    جان من قربان آن حاجی که در صحرای خون
    هـم قتیـل‌الاشقیـا و هـم ذبیـحٌ بالقفـاست

    جان من قربان آن حاجی که بعد از بذل جان
    سر به نوک نـی، تنش پامـال سمّ اسبهاست


    جان من قربان آن حاجی که در این حجّ خون
    ـروۀ او قتلگـاه او، صفـا طـشت طـلاست

    گریه کن «میثم» بر آن حاجی که اجر حجّ او
    گاه سنگ و گه سنان، گه تیغ، گه تیرِ جفاست




    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 03-10-2014 در ساعت 00:49
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    طلوع عید بزرگ و مبارک اضحی
    فروغ وحدت و توحید داده بر دل ها

    ز خاک پاک منی سرکشد بدامن عرش
    نوای زمزمۀ گرم عاشقان خدا

    در آن زمین مقدّس زدند حلقۀ عشق
    به اشک و ناله و افغان و شور و شوق و دعا

    رسد باوج سماوات نغمۀ لبیک
    زکوه و سنگ و شن و خاک و ریگ آن صحرا


    زدند خیمه در آن سرزمین که هر گامش
    ز اشک دیده پیغمبری گرفته صفا

    محمد و علّی و فاطمه حسین و حسن
    نهاده اند رخ بندگی بخاک آنجا

    صدای گرم مناجات حضرت مهدی
    طنین فکنده در آن سرزمین بموج فضا

    خوشا بحال دل محرمی که در آن جمع
    جمال گمشدۀ خویش را کند پیدا


    خوشا بحال دل آنکه بشنود پاسخ
    از آن دهان مقدس چو گفت یا مولا

    خوشا به ناله و فریاد و سینه سوخته‌ای
    که با دعای امام زمان رود بالا


    روند جانب مسلخ کنند قربانی
    نه گوسفند بگو گرگ نفس و دیو هوی

    دوباره زنده شود خاطرات آن پدری
    که زیر تیغ، پسر را نشانده بهر فدا


    کشیده کارد بحلق پسر که در ره دوست
    کند سر از بدن نوجوان خویش جدا

    کشیده تیغ ولی آن گلو بریده نشد
    که بُد نهفته در آن سرّ قادر دانا

    به خشم آمد و گفتا به کارد کز چه سبب؟
    نمی بُری گلوی نازک ذبیح مرا

    به سنگ خورد لب تیغ تیز و سنگ شکافت
    که ناگه از لبۀ تیغ شد بلند ندا


    که ای خلیل تو گوئی بِبُر چسان ببُرم
    که نهی میکندم ذات قادر یکتا

    دراین مکالمه ناگاه گوسفند به دوش
    رسید پیک خدا نزد حضرتش ز سما


    که ای خلیل خدا حبذا، قبول، قبول
    زهی زهی به چنین دوستی و صدق و صفا

    بجای ذبح پس، گوسفند کند قربان
    که هدیۀ تو پذیرفته شد به درگه ما


    بُرید سر زتن گوسفند و گفت دریغ
    نریخت خون ذبیحم بخاک دوست چرا؟

    ندا رسید خلیلا به پیش رو، بنگر
    که راز مخفی ما بر تو می شود افشا


    به پیش روی نظر کرد و دید غرفه بخون
    ذبیح فاطمه را در منای کرب و بلا

    گشوده چنگ بسی گرگ های کوفه و شام
    بقصد ریختن خون یوسف زهرا


    ز تشنگی زده آتش بدامن گردون
    صدای ناله اطفال سیدالشهداء

    رباب اشک فشان در کنار گهواره
    گلوی نازک اصغر نشان تیر جفا


    سکینه بر لبش از سوز تشنگی تبخال
    دو دست گشته بریده از پیکر سقّا

    شکافته است جبین جوانش از دم تیغ
    چنانکه فرق علی در نماز گشته دو تا


    بریز خار نهان لاله های گلشن وحی
    به جستجو شده کلثوم و زینب کبری

    چو دید صحنۀ آن محشر عظیم خلیل
    دو دست غم بسر خویش زد، فتاد زپا


    ندا رسید خلیلا ثواب گریۀ تو
    فزون تر است ز ذبح پسر به درگۀ ما

    کدام صحنه بود همچو کربلای حسین؟
    کدام روز بود همچو روز عاشورا؟

    مصائب همۀ انبیاست حق حسین
    که او به بزم ازل سر کشیده جام بلا

    به وصف دوست نبندد لب از سخن «میثم»
    اگر زبان بِبُرندش، دلش بود گویا



    شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار


    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 07-09-2016 در ساعت 21:55
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض





    ای منای معرفت دل هایتان

    روی جانان شمع محفل هایتان


    در هوالهو خویش را فانی کنید

    عید قربان است قربانی کنید



    مشعر و خیف و منی را بنگرید

    با نگاه دل خدا را بنگرید

    سینه نورانی، نفس ها مشک خیز

    چشم ها چون ابر رحمت اشگ ریز



    خاک با مشک و عبیر آمیخته

    اشگ مهدی در بیابان ریخته


    ای منی آهنگ دیگر ساز کن

    دفتر اسرار خود را باز کن



    وصف آن پیر خدا جو را بگو

    قصّه ی قربانی او را بگو


    عشق اینجا خودنمایی می کند

    مرگ دائم دل ربائی می کند



    کارد لرزد در کف دست پدر

    روح رقصد در تن پاک پسر


    بوسه های تیغ روی حنجر است

    یا نوازش های دست هاجر است



    عشق می جوشد به رگ های خلیل

    تیغ می گوید که یَنهانی جلیل


    دوست بهر دوست خود را ساخته

    تیغ اینجا رنگ خود را باخته



    الله الله همّتی کن جبرئیل

    تا بگیری تیغ از دست خلیل


    این که کرده جان خود تسلیم دوست

    لحظه ای، آنی نمی گنجد به پوست



    در جبینش نور احمد را به بین

    دیده بگشا و محمّد را به بین


    ای قضا زامر خدا تعجیل کن

    خلق را قربان اسماعیل کن



    ای فلک دست دعا از دل برآر

    ای ملک از عرش قربانی بیار


    آی حُجّاج این ندا را بشنوید

    بشنوید اینک خدا را بشنوید



    در منی از سوی ربّ العالمین

    گوسفند آورده جبریل امین


    کای خلیل از تو پذیرفتیم ما

    امتحان بود آنچه را گفتیم ما



    کردی اجرا آنچه را ما خواستیم

    بر خلیلیّت تو را آراستیم


    هر چه هست و نیست در فرمان ماست

    تیغ در دست تو، حکم از آنِ ماست



    بندگی کردی خلیل ما شدی

    همدم بی جبرئیل ما شدی


    این ذبیح ماست رویش را ببوس

    تیغ بگذار و گلویش را ببوس



    گر چه طفلت تیغ ما را مشتری است

    آنکه باید ذبح گردد دیگری است


    او سرا پایش نشان هر بلاست

    قتلگاهش در منای کربلاست



    پیش از آن کآید وجودت در وجود

    بوده بر سجّاده ی خونش سجود


    پیش تر از خلقت این روزگار

    کرده اسماعیل ها بر ما نثار



    تو خلیل مایی امّا او ولی است

    نام زیبایش حسین بن علی است


    عشق تا شام ابد مرهون اوست

    اشک «میثم» ها نثار خون اوست



    شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار



    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif



  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض





    شعری از رضا اسماعیلی


    اول عشق‌ست ای جان! قل هوالله احد


    به گزارش خبرنگار آيه هاي انتظار از خبرگزاري فارس، رضا اسماعیلی از شاعران کشورما

    به مناسبت فرا رسیدن عید سعید قربان شعری سروده است. این شعر به شرح زیر است:




    اول عشق ست ای جان! قل هوالله احد

    دف بزن، ساغر بچرخان، قل هوالله احد


    گفتم از عشق و زبانم شعله ور شد ناگهان

    آه از این مضمون سوزان! قل هوالله احد


    حضرت لیلی! بیا در صحنه و چرخی بزن

    یک غزل مجنون برقصان، قل هوالله احد


    ساغری آغوش وا کن، یک تبسم می بریز

    اندک اندک جمع مستان ...، قل هوالله احد


    می‌کنم سجاده را رنگین به می، فتوا بده

    «زهد» من را می بنوشان، قل هوالله احد


    بر سر آنم به حکم عشق، رقص خون کنم

    با دلی عاشق، غزل خوان، قل هوالله احد


    در کمند زلف تو پیچید دل، یا للعجب!

    دید صدها عید قربان، قل هوالله احد


    زیر شمشیر غمت، عشق ست سر دادن به شوق

    دست افشان، پایکوبان، قل هوالله احد


    من شبی تاریک تاریکم، تبسم کن مرا

    جلوه کن ای ماه تابان! قل هوالله احد


    تشنه وصلم، الا یا ایهاالساقی! وصال

    اول عشق ست ای جان! قل هوالله احد


    رضا اسماعيلي


    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif



  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض




    عید قربان است ای یاران گل افشانی کنید

    در منای دل وقوف از حج روحانی کنید


    تا نیفتاده است جان در پنجۀ گرگ هوا

    گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید



    سنگ ها از مشعر وصل الهی کرده جمع

    جنگ با شیطان و ترک فعل شیطانی کنید


    بانگ لبیک از درون آرید بیرون تا به تن

    حلۀ احرام از انوار ربانی کنید


    در مسیر وجه ربّک پای جان بگذاشته

    گام اول در هوالهو خویش را فانی کنید


    پای تا سر ذکر حق گردیده در عین سکوت

    گفتگو با ذات پاک حی سبحانی کنید



    از سر من، موی بتراشید و محو هو شوید

    تا همه لبریز از نور جمال او شوید


    شستشو کن روح را در چشمه عین الیقین

    حلۀ احرام پوش از شهپر روح الامین



    پاک کن آیینه را از زنگ تزویر و ریا

    تا شوی سر تا قدم آیینة حق الیقین


    گردن تسلیم اسماعیل را در زیر تیغ

    تیغ ابراهیم را بر حلق اسماعیل بین



    تیغ از الماس در دست پدر برنده تر

    ای عجب نازک تر از گل آن گلوی نازنین


    نه گلو بشکافت نه آن کارد حنجر را برید

    هم پسر گردید محزون هم پدر شد خشمگین


    پای تا سر شعله شد فریاد زد کای تیغ تیز

    از چه کندی می کنی در امر رب العالمین


    تیغ گفتا کای سراپا گشته از محبوب پر

    تو به من گویی ببر اما خدا گوید نبر



    ناگهان آمد ندا از جانب رب جلیل

    مرحبا ای عزم تو اخلاص و صدقت را دلیل


    تا بماند نور ختم المرسلین در صلب تو

    فدیه آورده است بر فرزند پاکت جبرییل



    ما پذیرفتیم از تو ذبح فرزند تو را

    تو خلیلی تو خلیلی تو خلیلی تو خلیل


    ما تو را در بوته اخلاص کردیم امتحان

    ما تو را دادیم تا صبح جزا اجر جزیل



    هم تو بیرون آمدی از آزمایش رو سفید

    هم جلال و عزت تو کرد شیطان را ذلیل


    کشتن فرزند با دست پدر سخت است سخت

    چون جمال دوست دیدی این بلا آمد جمیل



    تا ز چشم ابر آید بارش رحمت فرود

    بر تو و بر هاجر و فرزند دلبندت درود


    ای خلیل الله اسماعیل تو از آن ماست

    تا قیامت زنده این سنت به صحرای مناست


    غم مخور گر زنده برگردید اسماعیل تو

    مقتل
    ذبح عظیم ما منای کربلاست


    فرق ها دارند با هم این ذبیح و
    آن ذبیح

    این
    سرش بر سینه تو، او سرش بر نیزه هاست


    حلق اسماعیل تو دارد خراش از خنجری

    حنجر او پاره پاره از دم تیغ جفاست


    جسم اسماعیل تو چون روح در آغوش تو

    پیکر مجروح او از سم اسبان توتیاست


    ذبح تو سیراب بود و مثل گل شاداب بود

    ذبح زهرا(س) با لب عطشان سرش از تن جداست


    ای خلیل ما بود تا سیل اشکت در دو عین

    آب شو چون شمع سوزان گریه کن بهر
    حسین


    کیستی تو مروه و سعی و صفایی
    یاحسین

    بیت و رکن و مشعر و خیف و منایی
    یاحسین


    تو طوافی تو مطافی تو نمازی تو دعا

    تو ذبیحی تو ذبیحاً بالقفایی
    یاحسین


    آب زمزم تشنه لعل لب خشکیده ات

    تو هزاران خضر را آب بقایی
    یاحسین


    خون تو جاری است در رگ های احکام خدا

    بلکه خود خون خدا، خون خدایی
    یاحسین


    تو
    حسینــی تو حسین کل خلق عالمی

    تو شهیدی تو شهید کربلایی
    یاحسین


    تو تمام مصحفی ، آیات زخم پیکرت

    تو کتاب انبیا و اولیایی
    یاحسین


    آفتابا بر سر خلق دو عالم سایه ای

    نخل "میثم" از کتاب زخم هایت آیه ای



    شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار




    ویرایش توسط شهاب منتظر : 04-10-2014 در ساعت 21:41
    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif



  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    عید قربان گرچه آیین خلیل آزر است
    ملت اسلام را امروز زیب و زیور است

    حبّذا عیدى كه سرخ از خون قربانى او
    گونه اسلام و روى ملت پیغمبر است


    حبّذا روزى كه ابراهیم را در كوى دوست
    ذبح اسماعیل از یك گوسفند آسان‎تر است

    حاجیان از جان چنان بوسند آن سنگ سیاه
    خانه حق را كه گویى خال روى دلبر است


    سالى ار یك حج بود مر حاجیان را در حجاز
    در خراسان خلق را هر روزه حجّ اكبر است

    خانه حق را اگر خواهى بپو راه حجاز
    ور بخواهى صاحب آن خانه در این كشور است


    اندرین عیدى كه ملت را همه فرّ و بها
    از نو آیین سنّت پاك خلیل آزر است

    سعى تو مشكور باد و حجّ تو مبرور باد
    در حریمى كز شرافت كعبه را تاج سر است


    شاعر : آقای صبوری


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  10. تشكر

    شهاب منتظر (05-10-2014)

  11. Top | #19

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    اي تو جان نوبهاران، خوش رسيدي، خوش رسيدي!
    اي تو شور آبشاران، خوش رسيدي، خوش رسيدي!



    اي شراب آسماني، اي طلوع مهرباني
    با تو شد خورشيد خندان، خوش رسيدي، خوش رسيدي!



    اي که نامت گشته ذکر هر دم جان و روانم
    اي شفاي درد پنهان، خوش رسيدي، خوش رسيدي!



    آمدي چون ماه تازه، تيغ بر کف، خنده بر لب
    آمدي اي عيد قربان! خوش رسيدي، خوش رسيدي!



    آمدي چون سيلْ جوشان ، بي‌خبر، ناگه، خروشان
    تا کني اين خانه ويران، خوش رسيدي، خوش رسيدي!



    خانه‌ي عقل زبون را، عقل سرد تيره‌گون را
    کرده‌اي با خاک يکسان، خوش رسيدي، خوش رسيدي!



    شعر مي‌جوشد ز من، پيوسته هر شب، هر سحرگه
    از تو شد اين چشمه جوشان، خوش رسيدي، خوش رسيدي!


    امضاء

  12. تشكر

    شهاب منتظر (05-10-2014)

  13. Top | #20

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    همرهان حج کرده بازآیند با طبل و علم
    ما به زیر خاک در، با خاک ره یکسان شویم


    همرهان با سرخرویی چون به پیش ماه سیب
    ما به زیر خاک چون در پیش مَه کتّان شویم



    دوستان گویند حج کردیم و میآییم باز
    ما به هر ساعت همی طعمه دگر کرمان شویم..



    گر نباشد حجّ و عمره، رمی و قربان گو مباش
    این شرف مارنه بس کز تیغ او قربان شویم



    این سفر بستان عیّاران راه ایزد است
    ما ز روی استقامت سرو آن بستان شویم



    حاجیان خاص مستان شراب دولتند
    ما به بوی جرعه ای مولای این مستان شویم



    نام و ننگ و لاف و اصل و فضل در باقی کنیم
    تا سزاوار قبول حضرت قرآن شویم



    بادیه بوته است ما چون زرّ مغشوشیم راست
    چون بپالودیم از او خالص چو زرّ کان شویم



    بادیه میدان مردان است و ما نیز از نیاز
    خوی این مردان گِریم و گوی این میدان شویم



    گرچه در ریگ روان عاجز شویم از بیدلی
    چون پدید آید جمال کعبه جانافشان شویم



    یا به دست آریم سرّی یا برافشانیم سر
    یا به کام حاسدان گردیم یا سلطان شویم



    یا پدید آییم در میدان مردان همچو کوه
    یا به زیر پشته ریگ اجل پنهان شویم



    سنایی غزنوی








    امضاء

  14. تشكرها 3


صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi