"علامه طباطبایى" فرموده است:
«اگر شیطانى نبود، نظام عالم انسانى هم نبود، و وجود شیطانى که انسان را به شر و معصیت دعوت کند، از ارکان نظام عالم بشریت است، و نسبت به صراط مستقیم، او به منزله کناره و لبه جاده است و معلوم است که تا دو طرفى براى جاده نباشد، متن جاده هم فرض نمىشود.»[15]
به تجربه و تحقیق ثابت شده است که فلزات براى آن که از ناخالصى و زوائد پاک شوند، باید در کورههاى داغ قرار گیرند تا پس از آن به شکل فلزى با ارزش درآیند. انسان نیز براى خالص شدن، نیازمند امتحانى سخت است تا جوهره اصلى اش نمایان شود که در نتیجه وارد مرحله استحقاق و محبت الهى گردد و با خطاب "ارجعى" لایق دیدار پروردگارش شود.
دنیا میدان آزمایش است و انسان هدف این آزمایش، پس حریف قدرى چون شیطان لازم است تا انسان بتواند در مصاف با او، استعدادهاى خارق العاده خود را شکوفا کند. بنابراین ماهیت وجود انسانی، ماهیت موجود دارای اختیارو انتخاب است و چون مسئله انتخاب به میان آید، باید دو طرف نیک و بد فرض شود تا انتخاب و اختیار معنا داشته باشد. پس خداوند چون انسان را موجود دارای اختیار آفرید، نمی توان گفت چرا راههای گناه (و از جمله وجود شیطان) بسته نشد و چون راههای گناه بسته نشد، راه دوزخ هم بسته نیست.
آری، خداوند انسان را آفرید و هدف این است که او به بهشت دست یابد، اما با اختیار و انتخاب خود او و طبعاً انسان هائی وجود دارند که با سوء اختیار خود راه بهشت و رحمت الهی را انتخاب نمی کنند، بلکه جایگاه دوزخ را انتخاب می کنند. بنابراین وجود بهشت و دوزخ، بنابر انتخاب و اختیار انسانها است و انتخاب و اختیار انسان ها، لازمه وجود موجود دارای اختیار است. پس نمی توان گفت چرا خداوند فقط بهشت را نیافرید.