|۩|*** یوسف یعقوب کربلا ***|۩|
|۩| ویژه نامه تاسوعای حسین |۩|
❤ |
|۩|*** یوسف یعقوب کربلا ***|۩|
|۩| ویژه نامه تاسوعای حسین |۩|
ویرایش توسط ناظرسایت : 13-05-2019 در ساعت 10:29
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (11-11-2013), مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* (12-11-2013), نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (11-11-2013), نرگس منتظر (11-11-2013), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (11-11-2013), خادمه زینب کبری(س) (13-11-2013), شهاب منتظر (11-11-2013)
موضوعات تصادفی این انجمن:
- ویژه نامه تاسوعای حسینی {ساقی تشنه لب کربلا}
- راه را باز نمایید محرم آمد...دم بگیرید که...
- ۞۩۞ پر زنيم تا ملکوت افق عاشورا...(محرمنامه...
- اعمال ماه محرم چیست؟
- ویژه نامه عاشورای حسینی {|۩|*** رسم سرخ...
- محرم آمد دوباره....*با دلی پرخون به استقبال...
- ۩~*~۩ در مسلخ عشق جزنکو را نکشند..{ویژه نامه...
- شمع غم روشن کنید .. شام غریبان امشب است
- تنديس عشق و ايثار و شهادت ويژه نامه ماه محرم...
- ویژه نامه عاشورای حسینی * قیام سرخ عاشورا*
❤ |
آفتاب کلام حضرت بقیّةاللّه(ع)
السلام على ابى الفضل العباس بن امیرالمؤمنین،
المواسى اخاه بنفسه الآخذ لغده
من امسه الفادى له الواقى الساعى الیه بمائه المقطوعة یده،
لعن اللّه قاتله یزیدبن رقاد الجهنى و حکیم بن الطفیل الطائى.
حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه شریف در زیارت ناحیه،
خطاب به عموى شهید خود حضرت ابوالفضل(ع) مى فرماید:
سلام بر ابوالفضل عباس، پورِ امیرمؤمنان(ع) کسى که:
جان خود را نثار برادرش کرد،
دنیا را وسیله آخرت خود قرار داد،
فداى برادرش شد،
نگهبان بود و سعى بسیار کرد تا آب را به لب تشنگان برساند،
دو دستش در جهاد فى سبیل اللّه قطع شد،
خداوند قاتلان او یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل طائى را لعنت کند.
بطل العلقمى، ج ۲، ص ۳۱۱؛ مولد عباسبن على(ع)،
ص ۹۸؛ العباسبن على، ص ۴۱ – ۴۲
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 30-10-2014 در ساعت 14:14
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (11-11-2013), مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* (12-11-2013), نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (11-11-2013), نرگس منتظر (11-11-2013), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (11-11-2013), خادمه زینب کبری(س) (13-11-2013), شهاب منتظر (11-11-2013)
❤ |
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 30-10-2014 در ساعت 14:14
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (11-11-2013), مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* (12-11-2013), نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (11-11-2013), نرگس منتظر (11-11-2013), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (11-11-2013), خادمه زینب کبری(س) (13-11-2013), شهاب منتظر (11-11-2013)
❤ |
تاسوعا یعنی عباسِ علی.
عشقِ عباس به مولایش فقط حسی برادرانه نبود
عشقی خدایی بود.
تاسوعا! چه دیر می گذری!
یارانِ عاشق تاب ندارند، کمر خمیده ی حسین را
پس از عباس نظاره گر باشند و اشک و آه زینب را ببینند
و فغان کودکان و طفلان را بشنوند.
عباس عاشق ترینِ یاران، به حسین بود و عجب نیست
که نام تاسوعا با نام او عجین است.
امروز، از سوی دشمن برای یارانِ حسین امان نامه می آید
و امشب حسین به یارانش می فرماید
تا دیر نشده جان خود را برداشته
و به سلامت از این دشت بیرون روید.
اما یارانش بی صبرانه به انتظار شهادت،
لحظه شماری می کنند
و خنده ی شیرین حسین، نشانه ی رضایت اوست
که به چنین اصحابی می بالد.
یاران، چه مشتاق به فردا می نگرند
و اهل خود را به صبر و اطاعت خدا می خوانند
و دست نوازش بر سر طفلان خویش می کشند
چرا که خوب می دانند تاسوعا مقدمه ای است
برای عاشورا چنان که نبرد عباس مقدمه ای بود برای رزم حسین.
تاسوعا! می بینی بچه ها چقدر مضطربند؟!
شاید می دانند که امروز آخرین نگاه های پدران خویش را می بینند
و درگرمای آغوش آنان طعم محبت را می چشند.
سکینه، بارها و بارها به آغوش پدر پناه می برد
و رقیه از دامان حسین جدا نمی شود
و زینب چه حرف ها که از برادر نمی شنود
و می داند که باید صبور باشد،
چنان که مادر به او گفته بود و پدر به او سپرده بود
و حسین بارها برایش همه چیز را تفسیر کرده بود.
آری! تاسوعا یعنی عشق
و عشق یعنی عباس علی.
الهام موگویی
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 30-10-2014 در ساعت 14:15
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (11-11-2013), مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* (12-11-2013), نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (11-11-2013), نرگس منتظر (11-11-2013), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (11-11-2013), خادمه زینب کبری(س) (13-11-2013), شهاب منتظر (11-11-2013)
❤ |
خبر پیچید که سقا به هم پیچید
کنار خیمه ها آقا به هم پیچید
قمر افتاد و پشتش آفتاب افتاد
همین جا بود عاشورا به هم پیچید
سرش از سر بلندي بود،بالا بود
عمود آن قدرها زد تا به هم پیچید
نه،این مال زمین افتادن او نیست
دو چشمانش همان بالا به هم پیچید
نمی شد با عبا حتی تکانش داد
زبسکه آن قد و بالا به هم پیچید
تمام اتفاقاتی که انجامید
همه یکجا شد و یکجا به هم پیچید
چو آن ثقل عظیم افتاد روي خاك
تمام خاك آن صحرا به هم پیچید
هزاران چشم خیره-خیره تر می شد
بساط دختر زهرا به هم پیچید
زخیمه دختري فریاد زد:بابا......
بیا که معجر زنها به هم پیچید!
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 30-10-2014 در ساعت 14:16
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (11-11-2013), مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* (12-11-2013), نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (11-11-2013), نرگس منتظر (11-11-2013), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (11-11-2013), خادمه زینب کبری(س) (13-11-2013), شهاب منتظر (11-11-2013)
❤ |
تمام دنیا دستهایت را میشناسند.
تو را همه با دستهایت میشناسند.
دستهایی که دستان خداست
و از آستین رشادت و شهادت و مهر تو بیرون آمده.
همان دستهایی که دستان پر سخاوت دریاست
و تمام آبهای دنیا را شرمنده خویش کرده است.
دستهای تو را نمیشود نادیده گرفت؛
چون دستان خدا فراتر از همه دستهاست.
هر که با دستهای تو بیعت کند،
دستان خدا را در آغوش گرفته... .
دستهایت، آیینه دستان پر پینه مردی است
که تمام هستی در دست ولایت اوست.
مردی که سالیان سال نان بینوایان را بر دوش میگرفت
و بر در خانههای شان میبرد و سفرههایشان را نمک گیر خویش میکرد.
تو فرزند دستهای حیدرى. مردی که ذوالفقار را در دست داشت،
ولی هرگز دانه جوی را به ستم از دهان موری باز نگرفت.
پس از دستان او که نانآور خاک بود،
دستهای تو آبآور زمین شدند. دستان تو ساقی روزگارند.
دستهایت، برکت عشق را در سفرههای عاشقان مینهند.
اینک نان و خرما نه، که از تو آب حیات میطلبیم،
آب مراد... . از تو عافیت میخواهیم.
از دستهای توانگرت، سعادت میخواهیم ای مرد!
کاش دستهای تو تمام ابرهای سیاه ستم را از آسمان دنیا فراری دهند.
کاش دستهایت به یاری انسان برخیزد
و او را وارث صلح و آشتی کند.
سودابه مهیجى
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 30-10-2014 در ساعت 14:17
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (11-11-2013), مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* (12-11-2013), نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (11-11-2013), نرگس منتظر (11-11-2013), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (11-11-2013), خادمه زینب کبری(س) (13-11-2013), شهاب منتظر (11-11-2013)
❤ |
منشور وفا
هرچند جداست دست عباس
دستان خداست دست عباس
از بس که غریب مانده زینب
مشغول دعاست دست عباس
از پیکر اگر جدا فتاده
در بحر بلاست دست عباس
افتاده ز اسب، ماه زهرا
ای وای! کجاست دست عباس؟
قرآن فتاده بر زمین است
آیات شفاست دست عباس
ای اهل حرم قرار گیرید!
دنبال شماست دست عباس
دستان سخاوت خداوند
ارکان سخاست دست عباس
بر سینه آب، دست رد زد
منشور وفاست دست عباس
دست ادبش به سینه دارد
دریای حیاست دست عباس
مهدی، بطلب ظهور خود را
تا رو به سماست دست عباس
حبیب الله معصوم
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 30-10-2014 در ساعت 14:17
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (11-11-2013), مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* (12-11-2013), نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (11-11-2013), نرگس منتظر (11-11-2013), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (11-11-2013), خادمه زینب کبری(س) (13-11-2013), شهاب منتظر (11-11-2013)
❤ |
«عموی آبها»
دستت را بردار و پشتوانه دریاها کن تا بر موجها بیاشوبند و
شجاعتت را به پیشانی صخره ها بکوبند.
دستت را بردار و پشتوانه مردانی کن که شجاعت
را از ظهر دستان تو به ارث برده اند.
آه، عموی آبهای دنیا!
دهان خشکت را بر لبان اقیانوسها بگذار، تا سیرابشان کنی از
آنچه نتوانستی به سه ساله هایی چشم به راه، بنوشانی.
آبها زمانی طراوت گرفتند که تو یک مشت آب را از آستانه لبانت
پائین آورده، بر زمین ریختی. بعد از این، هرکه مشتی آب
بر میدارد، بوی دستان تو سیرابش میکند.
که میدانست اینچنین سر به صخره کوبیدن آبها، زمزمه
عاشقانه هایی است که یک روز تو در گوش موجها نجوا کردی.
دریاها نمیتوانند ببینند تو در مقابل نیلوفرانت، شرمنده قطره ها باشی
که در چشمهایشان عموعمو میکند. مید انم دستهایت توان نداشتند، وگرنه
خارها را دانه دانه از پای گلهایت در میآوردی.
چشمهایت هنوز آرزو دارند که فرش راهی شوند که
نازدانه هایت پابرهنه از آن میگذرند.
زانو نزن، بگذار تا جان در رگهایت جاری است، ایستاده باشی؛
قامتت، ستونی است امید حسین را؛ ستونی است استوار.
زانو نزن تا دشمنان، هلهله زانو زدنت را به گور ببرند.
آه، دوباره صدای توست که در بیابانهای نینوا پیچیده است
و هنوز بوی عشق میدهد.
قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بی دست و سر آغاز کنم
سربلندی، از شانه های تو وام میگیرد.
لبخند نازنین! دستی که از شانه های تو افتاده، سالهاست در هیأت
قلمی به پا خاسته که افتادنش را هزاران یزید، به گور برده اند.
به راستی عَلَمت را بر کدامین قله به اهتزاز درآوردی که بعد از سالها،
هنوز تمام کوههای عالم به این بیرق همیشه سرخ، سوگند میخورند؟
علی سعادت شایسته
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 30-10-2014 در ساعت 14:18
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (11-11-2013), مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (11-11-2013), مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* (12-11-2013), نرگس منتظر (11-11-2013), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (11-11-2013), خادمه زینب کبری(س) (13-11-2013), شهاب منتظر (11-11-2013)
❤ |
خجل از روي ماه
پنداري دروغ نيست که بگوييم او مادري دلاور و پاکسرشت
به پاکي فرشتهها داشت. لافي گزاف نيست که بگوييم پدرش علي نام داشت
و بردن اين نام کافي است تا بدانيم از نسل کيست؟
جنت و رضوان و حور و کوثر، همگي آيت و
نشانهاي از خوي وي است.
او آبشاري است که از کوهي استوار چون على، در طبيعتي
چون امالبنين جاري شد و در سرشاري از عطش سوخت.
قهرمان نهر علقمه که شمس و قمر از نور جمالش خجل ميشوند،
افسانه و اساطير نبود؛ مردي بود که مثل يک عَلَم هيچ وقت بر زمين نماند.
لقب «اَسَدُ الله الْغالِبْ» را چون علي بر او نهادند تا دوباره
حملههاي حيدري در ميدانها تکرار شوند و هنوز بعد از اين هم
ه سال، زير نور مهتاب، چهرهاش در زلالي آب ميلرزد؛
گويي تنها بعد از خدا از آب ميترسد.
مردي که افسانه نيست.
فاطمه بهبهانى
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 30-10-2014 در ساعت 14:19
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (11-11-2013), مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (11-11-2013), مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* (12-11-2013), نرگس منتظر (11-11-2013), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (11-11-2013), خادمه زینب کبری(س) (13-11-2013), شهاب منتظر (11-11-2013)
❤ |
اى خوشترين بهانه ماندن
و ابوالفضل ... آه از اين برادر، مى بينى اش و زير لب زمزمه مى كنى:
- حيدر كرار! على دوباره! تو پدرى يا برادر؟!
مىبينى اش كه چه جسورانه بر قلب سپاه دشمن حمله مى برد
و چه زبونانه از مقابل تيرش يا مى گريزند، يا بر زمين مى ريزند...
عباس! عباس! عباس! چه مى كنى تو با من؟
اى آيينه دلم، تكيهگاه وجودم، آرام جانم عباس، چه پر شكوهى تو!
از اين جانب كه بر مبارزه ات مى نگرم.
مهربانم!
چرا اينچنين در ميان جبهه نيز، نگاهت را بين من و آن دژخيمانى
كه اكنون به محاصره ات داشته اند، به تساوى تقسيم مى كنى؟
مى خواهى دلم را به آتش بكشى؟
خوش بسوزان كه قهرمان عشقى.
به هر نگاه، لطفى و هر بار، رازى و مى دانم كه سرشار از نيازى ...
تو هر لحظه اذن شهادت مى طلبى!...
باز مى گردى، نگاه كودكان را تاب نمى آورى.كافيست چشم تو با چشم اهل
حرم تلاقى كند، نگفته همه چيز را مى خوانى. مشك خالى آب برمى دارى،
به نزدم مى آيى و اذن رفتن مى طلبى.
- برو عباسم!...
و تو مى دانى كه رفتن عباس به سوى آب، به سوى آب، به سوى آب...
جواز ظاهر، كسب وصال «زهرا» است. تو مى دانى كه عباس نمى تواند نرود!
او نمى تواند بماند!... به نگاهى مهربان و تحسينى شاكر، رخصتش مى دهى
و حال آنكه مى دانى سرانجام اين رفتن چيست.
گويا از آن روز كه دشمن، حق ارث «فدك» را بر «زهرا» قطع كرد،
منع مهريه مادر نيز بر او و فرزندانش امضاء شد.
تمام آبهاى روى زمين مهريه «زهرا» بود. و اكنون زبونترين نامردان
دوران، با تحريم آن بر آل نبوت و امامت، در مقابل جرعها ى از همان هديه الهى،
زمين را از خون فرزندان زهرا، سرخ و گلگون مى ساختند.
و لحظاتى بعد، شد آنچه كه تو از ازل مى دانستى. اما در اين لحظه، ديگر
نمى دانستى كه زينب را پس سر دريابى يا ابوالفضل را در پيش رو ..
. كه ناگاه از ميان معركه شنيدى كه:
- برادرم حسين! برادرت را درياب!
بى درنگ به سويش تاختى، آنچنانكه تكليف سپاه دشمن شد كه هر كه را
آرزوى بقاى جان است، از تيررس چشم حسين بگريزد كه اكنون بر موانع
بين حسين و ابوالفضل، تنها لبه شمشير او حكم مى كند!
... اين نخستين بار بود كه عباس، تو را «برادر» خوانده بود.
هميشه به نامهاى «سيدى» و «سرورم» خطابت مى كرد.
وه كه چه لطافتى بود در اين آخرين نداى عباس!...
اين عشق چه شورى در دلت بپا مى كرد!
ندا زدى كه:
- آمدم جان برادر! عباسم، جانم، جانانم!...
و آنگاه كه بر بالين هزار زخمش حضور يافتى و در آغوشش گرفتى،
وه كه چه صحنه اى بود يكى شدن عاشق و معشوق!
اينك، همه عرش و كرسى نيز به نظاره بودند. چه كسى مى توانست بازيابد
كه از اين دو كبوتر عشق، كدامين عاشق است و كدام، معشوق!
آنجا كه هيچ واژه اى نمى تواست مهر و وفا و مردانگى و تعهد
و تحسين و تشكر را معنا كند.
آنجا كه تنها اشك، سخنگوى جاسوزترين عشقها بود.
شايد غير از خدا، هرگز كسى ندانست كه در آن آخرين لحظه ها،
بين شما دو برادر، چه سخنها رفت;
اما شنيدند كه تو از او پرسيدى كه:
- عباسم، چه شد كه اين بار مرا به نام «برادر» خواندى؟
و پاسخت داد كه:
- سرورم! آنگاه كه مجروح و بى بال، از اسب به زمين افتادم،
به يكباره مادرم «فاطمه» همو كه از آغاز - به عشق و ادب - جز
«مادر» او را ندانسته ام، در برابرم فرياد زد:
- پسرم، عباس!
جان برادر، به حق او كه ديگر تاب ماندن ندارم.
شوق وصالش، آتش به جانم مى زند. مرا بحل تا بروم، به بوسه وداعى،
جانم بستان و به پيشگاه مادر عطا كن. برادر، اذن وصالم ده!
و شايد تو، به لطافتى مليح و لبخندى شيرين اما آميخته به هزار اشك
وداع، حق لطافت رابتمامت رسانده و گفته باشى كه:
- در وصال «زهرا» بر ما سبقت مىگيرى؟!
اما بىشك، او تو را گفته است كه:
- تو سيد منى، در دنيا و آخرت!
و تو مىدانى كه عباس «راز» را فهميده است.
تشنگى همه، «عشق» بود.
آب، همه بهانه بود، «مقصود، وصال «زهرا» بود...»
عمو آب!
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 30-10-2014 در ساعت 14:19
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (10-10-2016), مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (11-11-2013), مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* (12-11-2013), نرگس منتظر (11-11-2013), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (11-11-2013), خادمه زینب کبری(س) (13-11-2013), شهاب منتظر (11-11-2013)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)