صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 24

موضوع: خورشید بر فراز نیزه ۩ ویژه نامه عاشورای حسینی

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    ای حسین!

    نام تو چيست؟
    نام تو نور
    نام تو شور
    نام تو لبخند
    لبخند در تلفظ نامت
    ضروري است
    نامي براي مردن
    نامي براي تا به ابد زيستن
    نامي براي بي که بداني چرا
    گاهي گريستن
    تاريخ عاشقان فهرست کوچکي
    از لب شمار نام شهيدان توست
    پيغمبران به نام تو سوگند خورده اند ...

    (قيصر امين پور)




    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 02-11-2014 در ساعت 09:05
    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    امــام صابــران بـودم، خمیدم
    جدا از شاخه شد یـاس امیدم

    چو دست از جسم عباسم جدا شد
    سـر خود را به روی نیزه دیدم

    آغاز عطشناک نهضت حسینی و خط سرخ عاشورا با واژه های تاسوعا به حقیقت پیوست ...


    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 02-11-2014 در ساعت 09:06
    امضاء


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود
    فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می شود


    امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی
    فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا می شود



    امشب بود بر پا اگر، این خیمه ی خون خدا
    فردا به دست دشمنان، بر کنده از جا میشود



    امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
    فردا صدای الامان، زین دشت بر پا می شود



    امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است
    فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا می شود



    امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده اند
    فردا به زیر خار ها، گم گشته پیدا می شود



    امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش
    فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود



    امشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان
    فردا کنار علقمه، بی دست، سقا می شود



    امشب که قاسم زینت گلزار آل مصطفی ست
    فردا ز مرکب سرنگون، این سرو رعنا می شود



    امشب بود جای علی، آغوش گرم مادرش
    فردا چو گل ها پیکرش، پا مال اعدا می شود



    امشب گرفته در میان، اصحاب، ثار الله را
    فردا عزیز فاطمه، بی یار و تنها می شود



    امشب به دست شاه دین، باشد سلیمانی نگین
    فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می شود



    امشب سر سر خدا، بر دامن زینب بود
    فردا انیس خولی و دیر نصاری می شود



    ترسم زمین و آسمان، زیر و زبر گردد حسان
    فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود



    حبیب الله چایچیان (حسان)







    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 02-11-2014 در ساعت 09:07
    امضاء

  5. تشكرها 6


  6. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    خون خدا




    خون حسین نه بر خاک که بر آسمان پاشیده شد.
    مگر سرخی شفق گواه این حقیقت نیست؟

    عاشورا حرکتی آگاهانه در راه رهایی است.
    تنها راه نپوسیدن، فوران فریادهای فرو خفته
    نَفَس هایی است که در گلو خفه شده اند.


    کربلا، آزمون دادخواهی و عدالت گستری است و این حسین است
    که در برابر دنیای همه یزیدها ایستاده است.

    مردمی که همه چیز را در دنیا می بینند و به آب و نانی، ایمان
    می فروشند، برایشان چه تفاوت می کند که حسین بر مسند
    حکومت باشد یا یزید؟ که یزید حتی بیشتر به کار اینان می آید.


    حسین آمده تا زمینه حیات طیبه را در زمین خشکیده انسانیت
    فراهم آورد و بارانی باشد بر کویر دل های سوخته.

    حسین آمده؛
    با مرگی زندگی آفرین، تا آدمی امکان پاک زیستن را بیابد.


    حسین آمده تا دیوارهای بردگی یزید را فرو ریزد و
    پنجره ای بگشاید به آسمان بندگی خدا تا پلی بزند به آبی بی کران عشق.

    کربلا را با غبار کهنگی چه کار؟
    که عاشورا آیینه زار جلوه جلال و جمال خداست.


    حاصل هر چار فصل سرو، بهار است
    نشئه آزادگی خمار ندارد

    کربلا، یک تکه از جغرافیای زمین, و عاشورا، یک گوشه
    از گذشت زمان نیست تا در اوراق تاریخ گم شود و هر از
    چند گاهی دستی آن را ورق بزند یا شاعری آن را بسراید
    یا مرثیه خوانی آن را به عزا بنشیند؛


    کربلا، نماد همه تاریخ, و عاشورا، آرزوی همه زمان هاست.
    نمی دانم چرا محرم مرا به خود می خواند؟!

    گویا فریادی که حسین بر سر همه تاریخ کشیده است، در
    گوشم طنین انداز می شود و چونان زلزله ای، زیر و رویم می کند.


    نه تنها من که همه هستی، مخاطب فریاد خاموش شدنی اوست؛
    فریادی که هنوز گوش ها را می نوازد و دل ها را می لرزاند.

    محرم، ماه عزا نیست؛
    ماه حماسه است؛


    ماه فریاد و اعتراض است و اینک همان پرچم سرخی
    که از آدم, دست به دست به حسین سپرده شده است، می رود تا
    در سرزمین طف به خون بنشیند، ثمر دهد و عالمی دیگر بسازد.

    نمی دانم چرا هرچه از کربلا و حسین می گویم و
    می نویسم و می خوانم، تازگی دارد و غبار زمان بر آن نمی نشیند.


    چه رازی در این خون نهفته است که از تپش نمی افتد؟
    یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
    کز هر زبان که می شنوم نامکرر است





    علی خیری

    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 08-10-2016 در ساعت 09:19
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  7. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض





    عصر عاشورا



    عصر عاشورا پایان راه نیست که آغاز راه است و
    «کربلا، تاریخی که به صورت جغرافیا نمایان شده است»
    وگرنه تو در کربلای سال 61 هجری جا مانده ای.

    کاروان کوچک حسین به کربلا رسیده است.
    خیمه ها برپا شده اند و آرام آرام به روز واقعه نزدیک تر می شوند.


    کاروانی که مرگ، سایه وار در پی اش روان است.
    بنی هاشم گرداگرد زینب حلقه زده اند تا بانوی هاشمی پا را نه بر خاک
    که بر چشم آنان بگذارد تا روزی که در این صحرای غم، محرمی نماند تا....

    کوفیان آمده اند. با هرچه داشته اند از تیر و شمشیر و سنگ، به گرمی به پیشواز
    مسافران حجاز آمده اند. تاریخ، میزبانانی خوب تر از اینان به یاد ندارد
    تا آنجا که از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند
    حرمت مهمان کربلا اینجا سرزمینی است که آفتاب را به نیزه ها خواهند کرد؛


    سرزمینی که عطش را معنایی دیگر خواهد بخشید؛
    سرزمینی که فرشتگان را انگشت به دهان خواهد کرد؛
    سرزمینی که اشک ها را سرازیر می کند.
    سرزمین غربت آفتاب؛
    سرزمین ستاره های سوخته؛ سرزمین دل ها، اینجا کربلاست.

    امروز حُر, راه بر حسین می بندد تا روزی که با یک نگاه حسین،
    راه آسمان برایش گشوده شود. امروز حر، بنده یزید است تا روزی که به بندگی خدا درآید.


    بزرگی حسین را ببین که تا کجاست!
    گویا این حر نبوده که راه بر کاروان حسین بسته است.
    نگاه حسین با جان حر کرد، آنچه کرد.
    حر بازگشت و حر شد. شاید حسین، نبرد را یک روز به تأخیر انداخت تا
    حر به دامن خورشید برگردد. انگار حسین چشم در راه حر بود.

    حسین به میدان آمده است. آن هم با تمام دار و ندارش؛
    با جان خود و عزیزانش؛ با آبرو و اعتبارش.

    گویا حق و باطل، یک سره به مصاف آمده اند؛
    یک سو یاران خورشید و دیگر سو یاران شب.
    فرات شاهد است که حسین مردانه ایستاد، بی آنکه در این راه، ذره ای شک کند؛
    بی آنکه پا پس بکشد.

    فرات شاهد است که چه گل هایی از باغ محمدی ص) در عطش سوختند.
    نخل ها شاهد افتادن دست های حیدری تشنه ترین ساقی عالم هستند.


    خورشید عاشورا، شاهد به خاک افتادن مردانی
    بود که آسمانیان بر آنان رشک می بردند.
    حسین، حج را نیمه تمام واگذاشت تا آن را در کربلا به پایان برد؛
    پایانی سرخ تر از غروب خورشید.
    این است که حج حسین، کامل ترین حج تاریخ است.

    حسین، بزرگ ترین معجزه خداست و بزرگ ترین معجزه حسین، دل کندن
    از تمام خاندان و کودکان و فرزندانش بود و تو اگر دل در هوای کربلا
    داری، باید از آنچه دست و پایت را در بند کرده است، دل ببری.


    حسین خوب می داند پس از او چه بر سر خاندانش خواهد آمد، اما می رود.
    حسین از حجاز تا کربلا، نه از بی راهه ها و کوره راه ها, که از شاه
    راه ها می گذرد تا همه بدانند که راه او همان صراط مستقیم است
    تا همه بدانند حقیقت نباید به مسلخ مصلحت برود که راه حق، مرد می طلبد؛

    برای یاری حق، ترک سر و جان باید.بی هیچ گمان منتظر بوسه تیغ است
    هر کس که در این راه سری داشته باشدنمی توان دم از حسین زد و حاشیه نشین بود.

    «اگر با حسین در کربلا نباشی، هر کجا که می خواهی باش؛
    چه به نماز ایستاده باشی، چه به شراب نشسته، چه تفاوت؟»


    آنان که در پاسخ هل من ناصر حسین، لب فروبستند و خاموشی گزیدند،
    شریک جرم یزیدند. آنجا که جبهه حق، خون می خواهد و فریاد، شانه
    خالی کردن از بار مسئولیت، سنگین ترین گناه است.


    در بزم عشق، محرم ساقی نمی شود
    از هست و نیست تا نکشد می پرست، دست

    حسین، مطلوب انسان و انسان مطلوب است؛ نمونه ای برای همه
    زمان ها و همه نسل ها. پس پای در رکاب کن که عاشورا نزدیک است!


    واژه ها صف کشیده اند: عطش، آب، فرات، مشک، تیر، آتش، خیمه، سنگ،
    گودال، حسین. در کربلا همه چیز هست؛ هم زندگی هم مرگ؛ هم سکوت هم فریاد؛
    هم شکست، هم پیروزی؛ هم نفرین هم آفرین.

    کربلا پیر و جوان نمی شناسد.
    سرسبزی سیزده بهار در نگاهش جاری بود و حسین در سیمای قاسم،
    برادرش را می جست. آنگاه که لب به سخن می گشود
    و راه می رفت، خاطره امام حسن ع) در یادها جان می گرفت.


    شب عاشوراست. گویا کربلا آسمانی روشن است.
    یاران، امام را همچون نگینی بی مانند در حلقه خویش گرفته اند؛
    انگار ستارگان، ماه را.قاسم، آرام و سر به زیر در این اندیشه است
    که آیا امشب واپسین شب او هم هست؟

    آیا فردا سرنوشت او هم در کشاکش نبرد و در خاک و خون رقم خواهد خورد؟
    آیا نام او در شمار فداییان آفتاب نوشته خواهد شد؟


    امام نگاهی به چشم های پرسش گر قاسم دوخت و پرسید:
    «قاسم! مرگ در کام تو چگونه است؟» قاسم پاسخ داد:
    «عموجان! از عسل شیرین تر است.» امام فرمود: «آری تو نیز با مایی».

    سیزده مرتبه مرا بکشید
    سیزده تا حسن درست کنید


    این است که می گویم کربلا را جاذبه ای است که هیچ دلی را پای گریز
    از آن نیست. کربلا، صراط مستقیم این کره خاکی است و تو خواه ناخواه، باید
    بر آن پا بگذاری. اگر اهل راز باشی، در رکاب حسین از آزمون عطش به
    سلامت خواهی گذشت وگرنه، به بیعت یزید دچار خواهی شد.

    نفس نفس، محاصره تنگ تر می شود.
    واپسین روزهای چشم انتظاری امام است.
    چیزی نمانده تا روز موعود و فرات همچنان جاری است.


    فرات همچنان در مسیر زمان پیش می رود تا پاسخی روشن
    برای همه پرسش ها باشد؛ پاسخی برای همه آنان که به آزمون کربلا مبتلا می شوند؛
    تا تفسیری باشد بر راز رنج انسان؛

    آنجا که خداوند می فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کبَدٍ»
    برای همه آنان که در روز الست، نام حسین را در گوش جانشان زمزمه کرده اند؛


    برای آنان که لالایی خوابشان داستان کربلا بوده است؛
    برای آنان که سعی صفا و مروه شان، بین الحرمین است و
    منایشان، گودال قتلگاه و قربانی شان همه آن چیزهایی که سد راه و توجیه ماندن
    شده اند و قربانی کردن همه چیزهایی که بندی بر پای دلشان و زنجیری بر پر پروازشان شده است.

    حسین به میدان آمده است و خوب می داند که این قبرستان خاموش
    جز با فریاد خون بار او به بیداری نخواهد رسید.


    می داند که برای رسوایی همه یزیدهای تاریخ، جز سلاح شهادت ابزاری ندارد.
    حسین با همه حجت هایش آمده است؛ با گلوی علی اصغرش؛
    با پیکر پاره پاره علی اکبرش؛

    با دست های بریده علمدارش؛ با لب های خشکیده کودکانش؛
    با آوارگی و اسارت خاندانش؛


    با سر بریده خود و در یک کلام، با همه هستی اش به مصاف شب پرستان آمده است.
    شهادت حسین، بار مسئولیت از دوش من و تو برنمی دارد، بلکه باری
    سنگین تر بر دوش ما می نهد.

    حقیقت داستان کربلا قیامی دو چهره است؛
    یک چهره آن قیامی است در عاشورا، در رکاب حسین و در خاک و خون,
    و چهره دیگر آن پس از عاشورا، در رکاب زینب، در آوارگی کوفه و شام تا امروز
    و تو اگر مدعی کربلایی بودنی، یا شهید باش یا پیامبر خون شهید
    وگرنه دم فروبند و از کربلا بیرون رو!


    هان ای شبیه سازان، خیل علم به دوشان!
    امسال هم حسینی، بین شما ندیدیم

    حقیقت این است که داستان کربلا چکیده همه تاریخ و نماد
    روشن مصاف حق و باطل است،با یک دنیا غم، یک دنیا حماسه.


    زخم هایی که در کربلا در جان شیعه شکفت، هنوز درمان نشده است.
    غمی که بر دل انسانیت نشست، هنوز او را رها نکرده است.

    اشکی که در چشم ها خانه کرده است، هنوز بر دامن ها و خاک ها می چکد.
    کربلا بیت الحرامی دیگر است. نمادهای حج را در کربلا باید دید و تفسیر کرد.


    در حجاز، سعی صفا و مروه را، سرگردانی و عطش را، طواف
    و قربانی را و در کربلا، بین الحرمین را، تل زینبیه را و گودال قتلگاه را.

    در حج، لباس احرام به تن می کنند و در کربلا، حتی دریغ از یک کفن!
    در حج، به طواف خانه خدا می روی و در کربلا، به طواف صاحب خانه.

    در حج، غرقه در سلام و صلوات، سعی می کنی و در کربلا، در کشاکش مرگ و در
    دریای خون.در کربلا تا در آتش عطش نسوزی، به خدا نخواهی رسید.
    در کربلا همه چیز هست؛ایثار، شجاعت، غربت، یک رنگی، زیبایی،
    دل کندن از همه چیزو همه در اوج؛ بلند و دست نیافتنی.

    کربلا چشم به راه اوست، و تو هرچه بگویی، بهانه ای است برای ماندنت.
    برای کربلایی شدن باید از همه چیز بگذری حتی از خود،
    وگرنه یا هیچ وقت از قبرستان تعلقات بیرون نخواهی شد یا
    اگر بروی، به بیراهه است یا در نیمه راه به یزید خواهی پیوست.


    کم نبودند آنان که سینه چاک حسین می نمودند، اما آنجا که باید فریاد بزنند،
    سکوت کردند و آنجا که باید پا در رکاب کنند، گوشه انزوا
    برگزیدند و سر در گریبان دنیا فرو بردند.

    برای رسیدن به حسین، هم شور می باید و هم شعور.
    شب عاشوراست. قرن هاست از عاشورای سال 61 هجری می گذرد
    و خون حسین همچنان در بستر زمان می جوشد و شور می افکند.


    شب عاشوراست. واپسین شبی که آسمان بر سر حسین و خاندانش سایه افکنده است؛
    آخرین شبی که در سایه دلاوری عباس، کودکان در آغوش خیمه های
    حسینی به خواب رفته اند؛

    آخرین شبی که ماه بنی هاشم، نگاهبان حرم ستر و عفاف ملکوت است؛
    آخرین شبی که ماه، راز و نیاز عاشقانه حسین را به تماشا نشسته است.


    شب عاشوراست. حسین یک امشبی را مهلت خواسته است تا ناگفته ها
    را با خدایش به نجوا بنشیند تا سر بر خاک بساید و غبار غم از دل بشوید
    که فردا، روز وصل است و باید آماده بود.

    نمی دانم امشب چه بر زینب گذشته است؟
    نمی دانم زینب چند بار با هر بهانه، سری به خیمه حسین زده است؟


    فردا کودکان، سرگردان و پریشان بر خاک گرم و سوخته کربلا می دوند.
    فردا، سراغ پاهای برهنه را از خارهای صحرا باید گرفت.

    امشب همان شب است که تاریخ، چشم به راه آن بوده؛
    همان شبی که تمام قبیله انسان رو در روی تمام قبیله شیطان صف کشیده اند؛


    همان شبی که فرشتگان، بزرگ ترین آزمون فرزندان آدم را به محک تجربه نشسته اند؛
    همان شبی که جبهه حق در کشاکش نبردی سرخ در برابر جبهه باطل قد
    علم کرده است و فردا این دشت، شاهد به خاک و خون غلتیدن بهترین فرزندان آدم خواهد بود.

    فردا در کنار شریعه فرات، دست هایی به خاک می افتند که بوسه گاه آفتاب بوده اند؛
    دست هایی که دل های بسیاری در پای آن دخیل بسته اند؛


    فردا آفتاب از شرم، سرخ تر از هر زمان به غروب می نشیند.
    فردا هفتاد و دو ستاره در آسمان کربلا به خاک می افتند و
    زمین را رشک آسمان می سازند و کهکشانی از حماسه می آفرینند.

    فردا خواهری بر تلی از اندوه، شاهد ذبح عظیم تاریخ خواهد بود؛
    شاهد بزرگ ترین حماسه ای که چشمی آن را ندیده و گوشی نشنیده است.


    کاش امشب ستاره ها چشم فرو نمی بستند و شب، دامن سیاه خود را
    از این کره خاک برنمی چید و جایش را به سپیده سحر نمی داد!

    کاش آفتاب می مرد و طلوع نمی کرد،
    اما چه باک که «اَلَیسَ الصُّبحُ بِقَریب»




    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 02-11-2014 در ساعت 09:08
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  8. تشكرها 7


  9. Top | #16

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,977
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض








    ظهر خون مولا به تسبیح و نماز
    در میان خیمه ها راز و نیاز

    محشری شد چون وضو سازد به خون
    قبله اش عشق است و تسبیحش جنون

    کربلا سجاده مولای عشق
    روی دوشش آتشین شولای عشق

    قدسیان آسمانی سوختند
    چشم بر مولای محشر دوختند


    پس به تکبیر در رکوع آمد به ناز
    گفت یا رب من حسینم در نماز

    گویدش یا رب ذبیح الله منم
    پاره پاره قطعه قطعه این تنم

    هر نفس ذکرم فقط یاد تو باد
    مست مست از دردی جان تو باد

    تن که ارزان است گو جان میدهم
    هر چه خواهی تو بگو آن میدهم

    خوانمت امروز در میدان جنگ
    آن زمان بارد برویم تیر و سنگ

    امتحانم کن که چون عاشق شدم
    بی کفن بی سر تو را لایق شدم

    مهر تو گردد به جان من فزون
    چون ببینم کودکانم غرق خون

    کو قیامت تا تماشایم کند
    کو توانی تا که حاشایم کند



    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 02-11-2014 در ساعت 09:09
    امضاء





  10. Top | #17

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,791
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,206 در 63,582
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    حسین جان !دیشب تمام سردردهای چندین ساله ام را ,
    تمام سرفه ها , دردها و زخم های دلم را شمردم
    جمع اش به اندازه یک لحظه درد پاهای کوچک و زخمی
    و سوزش جای سیلی بر گونه های پر ازاشک دخترت نشد
    شرمنده ام آقا که برای شفای این دردها اندک دست به دامان
    سوخته سه ساله ات شدم اما دردهایش را نفهمیدم





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  11. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    عاشورا حنجره ی خونین کوه حرا ست . در ستیغ ابلاغ ...
    عاشورا درگیری دوباره ی محمد(ص) است، با جاهلیت بنی امیه و شرک قریش ...
    عاشورا تجدید مطلع رجزهای بدر است و حنین

    عاشورا خطّ بطلان است بر موجودیت دوباره ی احزاب و خیبر ...
    عاشورا انفجار نماز است در شهادت و انفجار شهادت است در نماز
    عاشورا راز حبّ ازلی است، در افشایی شکوهمند...

    عاشورا قتلگاه اشباح توحید است ، در مصاف تجسّم شرک...
    عاشورا تبلور شکوهزاد جاودانگی حقّ است، در تباهستان نابود باطل...
    عاشورا نماز شب یازدهم است، در سکوت خروشان خیمه های سوزان ...

    عاشورا هشدار خونین حسینیه هاست ، در معبر اقوام...
    عاشورا رمز بقای دین اسلام است وبر قراری ایین حق (حسین منّی و انا من حسین)
    عاشورا خروش تندر آسای عدل است ، د رکلیت ناچیز
    کاخ دمشق، و سپس کلیت ناچیز همه کاخ ها و قدرتها...


    عاشورا نفی همه ستم ها و پلیدیها و پستی ها و فجورها و ظلم ها
    و حق کشی ها ست ، به هر نام و در هر عملکرد...
    عاشورا فریاد گسترانسانهای مظلوم است ، در همه ی تاریخ ...
    عاشورا غمگسار سترگ یتیمان و کوخ نشنیان است؛ در هر جای زمین ...

    عاشورا دست نوازش انسانیت است، بر سر بی پناهان ...
    عاشورا رواق سرخ حماسه است، در تاریکستان سیاهی و بیداد...
    عاشورا قلب تپنده دادخواهان است، در محکمه ی بشریت ...


    عاشورا طنین بلند پیروزی است، در گوش آبادی ها...
    عاشورا شهادتی است تابیده، برچکادهای افراشته ی پیروزی...
    عاشورا رسالتی است بزرگ ، بر دوش اسارتی رهایی بخش ...

    عاشورا خروش طنین افکن آزادگی است ، در زندگی ...
    عاشورا بانگ رسای همه ی انسانهاست، در همه ی تاریخ
    ، از همه ی حنجره های پاک خدایی...
    عاشورا آبروی نمازگزاران است و عزّت مسلمانان ...


    و سرانجام ، عاشورا ، رکن کعبه است و پایه ی قبله
    و عماد امّت و حیات قرآن، و روح نماز و بقای حج
    و صفای صفا و مروه و جان مشعر و منی ...

    و عاشورا ، هدیه ی اسلام است به بشریت و تاریخ ...



    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 20-10-2015 در ساعت 11:18
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  12. تشكرها 7


  13. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض






    با صدای شیون ستاره ها





    شمع بگذارید...
    فانوس بیاوزیرید...

    امشب شب شام غریبان است
    شب سیاه ستم


    مشعل هاتان را روشن کنید
    امشب زنان خیمه گاه چراغی ندارند
    امشب کودکان آب، بی سر پناهند

    امشب شب یتیمی جهان است
    صحرا از تب می سوزد


    آسمان می خواهد فرو بریزد
    شب شام در بدری هاست

    شب شام رنج است
    شب شام زنجیر است


    شب شام رمل های داغ و خارهای برّنده است
    شب شام تازیانه و شمشیر است

    صدای شیون ستاره ها را نمی شنوید؟
    صدای جرس شترها را نمی شنوید؟

    صدای شیهه اسب ها را نمی شنوید؟

    کاروان اسیران به شام می روند
    تازیانه غم بر دوش قافله فرو می آید
    پیشانیِ بیابان ها گداخته از غم است
    زخم، تن کاروان را پوشانده است

    شام، در بُهت فرو رفته است
    صدای همهمه و زنجیر، غرور کوچه ها را شکسته است

    دیوارها نای ایستادن ندارند
    پنجره های پلید، چنگ انداخته بر دامان کودکان

    چنگ انداخته بر چشمان خون بار زینب
    چنگ انداخته بر چهره زخمی قافله


    چنگ انداخته بر بازوان کبود کاروان
    فانوس روشن کنید

    شمع بگذارید!!

    امشب شب یتیمی کوچه های دمشق است
    شب یتیمی کاروان کربلاست.



    مریم سقلاطونی


    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 02-11-2014 در ساعت 09:09
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  14. تشكرها 6


  15. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض





    غروب بود...



    غروب بود و نسیم شعله ور شبانگاهی، اخگر جان
    هفتاد و دو کبوتر عاشق در خون غلتیده را می افروخت
    و ترنم سوزناک پروازهای پرپر شده را در آغوش دشت، می پراکند.

    چشم آفتاب هنوز به ندامت بود و خیمه ها هنوز
    در شعله های شرارت می سوخت.

    از هر طرف حادثه، لاله ای روییده بود.
    از هر سوی نگاه، نیلوفری به خون غلتیده بود.

    زمان، بوسه های خویش را نثار زمین می کرد
    و زمین مهد تلاطم بود و بی تابی می کرد.

    آرمان زلال حسین، در نگاه بلند زینب جاری بود؛
    بهار، همجوار پاییز بود و عطش همسایه فرات.

    زاویه دید زمین می چرخید و می چرخید، تا لطافت
    پرپر شده، طفلی شیرخوار را بیابد.


    ستاره ها، سر زده، خویش را آفتابی می کردند تا
    در عزای سرخ ترین حادثه ها، ببارند.
    واژه ها همه سیاه پوشیده بودند، و لبخندها همه از لب ها کوچیده.

    زاویه دید زمین می چرخید و می چرخید تا معنوی ترین
    لحظه به خاک و خون کشیده شده را بیابد،


    لحظه ای را که عشق، نثار دوست داشتن کرده بود، لحظه ای
    را که عشق، نذر دوست کرده بود، لحظه ای را که عشق خود
    را فراموش کرده بود و همه تن، او شده بود.

    نفس از سینه تنگ لحظه ها برون نمی آمد و سکوتی سبز
    بر سرتاسر دشت سایه می افکند،


    سکوتی که مبدل به بی تاب ترین بغض توفانی خواهد شد،
    سکوتی که آبشاری از آتش را در خویش نهفته است.

    فریادی سرخ بر لبان حسین خشکیده بود و
    نگاهی سبز، آن سوی افق را می کاوید،


    نگاهی که عصر شورا را به نام او رقم می زد،
    نگاهی که بیمار بود و بی تاب.

    زاویه دید زمین می چرخید و می چرخید تا زمزمه های
    تب دار زین العابدین را بیابد.


    زمزمه های تب داری که می بایست غل و زنجیرها را آب کند
    و به شانه های پوشالی شامیان بریزد.

    غروب بود و کربلا سهمگین ترین لحظه تاریخ را در آغوش گرفته بود.
    غروب بود و از گلویِ سپیده های سرخ رنگ، سرودِ سبز
    رهایی به گوش می رسید


    غروب بود و خیمه ها، خالی از خویش بودند و سرشار از آتش
    غروب بود و نگاه تمام نیزه ها به آفتاب ختم می شد، آفتابی که می بایست
    در ناگهانی از زخم و لبخند، گل کند؛

    آفتابی که می بایست طلوع کند و
    شب های تاریک رقیه را با نگاه خود منوّر کند.





    محمد کامرانی اقدام

    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 03-11-2014 در ساعت 17:09
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

ashoora, ashoraimeg, ashuora, moharam, moharam imeg, moharram, muslim, shia, shiite, قنوت امام حسین علیه السلام, قیام, متن های ادبی عاشورا, متن ادبی شهادت امام حسین, محرم, محرم حسینی, مصائب روز عاشورا, نماز امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا, ویژه نامه روز دهم محرم, ویژه نامه روز عاشورا, ویژه نامه شهادت امام حسین, ویژه نامه عاشورا, کربلا, امام حسین, اولین شهیدان روز عاشورا, ایران, اتمام حجت امام با سپاه دشمن, اشعار شهادت امام حسین (ع), اشعار عاشورا, تاسوعا, تصاویر ویژه محرم, تصاویر ویژه تاسوعا, تصاویر ویژه عاشورا, حسین, خورشید بر فراز نیزه, دوبیتی های عاشورایی, در مسلخ عشق جز نکورانکشند, روز قحطی آب در کربلا, شهادت, شهادت فرزندان حضرت زینب (س), شهادت اهل بیت آقا امام حسین علیه السلام, شهادت اصحاب آقا اباعبدالله, شهادت بنی هاشم, شهادت جون غلام امام حسین, شهادت حبیب بن مظاهر, شهادت حربن ریاحی, شهادت حصرت علی اصغر, شهادت حصرت عباس علیه السلام, شهادت حضرت قاسم, شهادت حضرت اباعبدالله الحسین, شهادت حضرت علی اکبر, شهادت زیبر, شهدای پیشگام, شیعه, شرح وقایق عاشورا, ظهر عاشورا, عاشورا, عزاداری, عصر عاشورا, عطش

نمایش برچسب‌ها

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi