صبر در حقيقت از مقامات دين و منازل سالکين الي الله در مسير خدايي شدن است و خداي متعال به صابران وعده بهشت و اجر بدون حساب داده است.
انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب (زمر, 10)
در اين زمينه به نکاتي توجه کنيد :
1- در روايات صبر بر سه شعبه تقسيم شده است که عبارت است از صبر بر طاعت و صبر بر معصيت و صبر بر مصيبت .
2- در هر کدام از اين سه نوع صبر اگر انسان صابر نباشد به گناه خاص آن نوع مبتلا مي شود . مثلا اگر براطاعت از دستورات الهي صبور نباشد و بار تکليف و مسئوليت را نسبت به اطاعت ازفرامين الهي به دوش نکشد نتيجه آن ترک دستورات الهي است که گناهي بزرگ است . انساني که مجهز به سلاح صبر و استقامت نيست از حدود الهي تجاوز مي کند و براي رسيدن به خواست خود و تامين نياز خود مرتکب حرام خواهد شد . در مورد صبر بر معصيت روشن است که صابر نبودن مستلزم ارتکاب گناه و شکستن حريم الهي است که زمينه ساز انجام بسياري از گناهان و آلوده شدن به انواع مفاسد است . در مورد صبر بر مصيبت نداشتن صبر منجر به عدم رضايت از مشيت و مقدرات و خواست و قضاي الهي است که ممکن است به کفر منجر گردد .
3- براي آگاهي بيشتر از نقش و جايگاه صبر در زندگي انسان و موفقيت هاي او در زندگي دنيا و آخرت به توضيح ذيل توجه کنيد :
صبر هرگز به معنى تحمل بدبختيها و تن دادن ذلت و تسليم در برابر عوامل شكست نيست، بلكه صبر و شكيبايى به معنى پايدارى و استقامت در برابر هر مشكل و حادثه در راه کمال و خدايي شدن انسان است.
لذا بسيارى از علماى اخلاق براى صبر سه شاخه ذكر كردهاند:
صبر بر اطاعت (مقاومت در برابر مشكلاتى كه در راه طاعت وجود دارد).
صبر بر معصيت (ايستادگى در برابر انگيزههاى گناه و شهوات سركش و طغيانگر).
و صبر بر مصيبت (پايدارى در برابر حوادث ناگوار و عدم خود باختگى و شكست روحى و ترك جزع و فزع).
كمتر موضوعى را در قرآن مىتوان يافت كه مانند صبر تكرار و مورد تاكيد قرار گرفته باشد، در قرآن مجيد در حدود هفتاد مورد از صبر، سخن به ميان آمده كه بيش از ده مورد از آن به شخص پيامبر ص اختصاص دارد.
تاريخ مردان بزرگ گواهى مىدهد كه يكى از عوامل مهم يا مهمترين عامل پيروزى آنان استقامت و شكيبايى بوده است، افرادى كه از اين صفت بىبهرهاند در گرفتاريها بسيار زود از پا در مىآيند و مىتوان گفت نقشى را كه اين عامل در پيشرفت افراد و جامعهها ايفا مىكند، نه فراهم بودن امكانات دارد و نه استعداد و هوش و مانند آن.
به همين دليل در قرآن مجيد روى اين موضوع با مؤكدترين بيان تكيه شده است، آنجا كه مىگويد: إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ: صابران پاداش خود را بىحساب مىگيرند (زمر- 10).
و در مورد ديگر بعد از ذكر صبر در برابر حوادث مىخوانيم: إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ: اين كار از محكمترين كارها است (لقمان- 17).
اصولا ويژگى استقامت و پايمردى، اين است كه فضائل ديگر بدون آن ارج و بهايى نخواهد داشت كه پشتوانه همه آنها صبر است و لذا در نهج البلاغه در كلمات قصار مىخوانيم:
و عليكم بالصبر، فان الصبر من الايمان كالراس من الجسد، و لا خير فى جسد لا راس معه، و لا فى ايمان لا صبر معه:
بر شما باد به صبر و استقامت كه صبر در برابر ايمان همچون سر است در مقابل تن، تن بىسر فايدهاى ندارد، همچنين ايمان بدون صبر ناپايدار و بىنتيجه است .
در روايات اسلامى عاليترين صبر را آن دانستهاند كه به هنگام فراهم آمدن وسائل عصيان و گناه انسان مقاومت كند و از لذت گناه چشم بپوشد.
درصدر اسلام به مسلمانان انقلابى نخستين كه دشمنان نيرومند و خونخوار و بىرحم از هر سو آنها را احاطه كرده بودند، دستور داده شده بود كه در برابر حوادث مختلف از قدرت صبر و پايمردى كمك بگيرند، كه نتيجه آن استقلال شخصيت و اتكاء به خويشتن و خود يارى در پناه ايمان به خدا است و تاريخ اسلام اين حقيقت را به خوبى نشان مىدهد كه همين اصل اساسى پايه اصلى همه پيروزيها بود.
صبر جميل که در قرآن کريم آمده است, اشاره به كيفيت صبر دارد. خداى سبحان در قرآن كريم پيامبران را خصوصا مؤمنين را عموما به صبر دعوت مىكند. فاصبر صبرا جميلاً . در اين آيه پيامبر اكرم(ص) را مخاطب ساخته مىفرمايد: صبر جميل پيشه كن و در برابر استهزاء و تكذيب و ازار آنها شكيبا باش.
يا در آيه 18 سوره يوسف كه مىفرمايد: ... فصبر جميل والله المستعان على ما تصفون. كه از زبان حضرت يعقوب نقل مىكند، وقتى به حضرت يعقوب(ع) پيراهن آغشته به خون دروغين يوسف را برادران يوسف نشان دادند فرمود «فصبر جميل» با اين كه قلبش مىسوخت و جانش آتش گرفته بود و آيات متعدد ديگر كه ضمن دعوت به صبر، اجر و ثواب صابران را گوشزد مىكند.
صبر جميل در روايات: امام باقر(ع) در پاسخ از سؤال از صبر نيكو فرمود: صبر جميل، صبرى است كه در آن نزد مردم گله و شكايت نمىشود و امام صادق(ع) در معناى آيه 18 سوره يوسف كه در آن آمده است «فصبر جميل» فرمود يعنى صبرى كه همراه با شكوه نباشد. اما راز و نياز با خداى بىنياز در مورد مشكلات و سختىها ناصبورى نيست، بلكه استعانت از ذات متعال براى تحمل فشار و حل مشكلات است و اين يك نوع ثبات قدم و درخواست صبر جهت تحمل سختىها از بارگاه ربوبى است.
اما آنهايى كه به مقام رضا رسيدهاند مشكلات خود را در محضر خداى متعال نيز به زبان نمىآورند، چون كه به زبان آوردن هر چند كه شكوه از سختى نيست اما شائبه آن را دارد، اظهار درد، پيش خدا به نوعى تغيير وضع موجود را از خدا طلبيدن است و اين با مقام رضا سازگار نيست.
اگر انسان در تمامي اقسام صبر خويشتن را نبازد و جزع نكند، يعنى سخنى و حركتى برخلاف رضاى خدا نگويد و نكند و پيمانه صبرش لبريز نگردد و سفره مشكلات و سختىها را پيش اين و آن باز نكند، صبر نيكو دارد.
جزع به معناي شكايت از خداوند در مقابل گرفتاري ها است و با گريه منافاتي ندارد. گريه كردن و تخليه رواني باعث آرامش و مقاومت بيشتر انسان مي شود و در بالابردن آستانه تحمل اثر مثبت دارد. حتي پيامبر خدا كه الگوي راستين انسانيت و كمال است در هنگام مرگ فرزند خويش گريه كرد, اين نوع گريه کردن نشانه جزع و کم صبري نيست و بلکه علامت رشد عاطفي آن بزرگوار است.
حضرت يعقوب عليه السلام كه الگوي صبر جميل است نيز در فراق يوسف عليه السلام آن قدر گريه كرد كه چشمش نابينا شد. آيا مي توان گفت كه آن حضرت صبور نبود و خداي ناكرده جزع كرده است؟