صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 42

موضوع: سوز دل {مجموعه اشعار شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها}

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    زنده ماندن بدون بابا، نه
    کوفه رفتن، بدون سقا، نه

    من قسم خورده ام جدا نشوم
    لحظه ای از کنار بابا، نه

    ما اسیریم و هر کجا ببرید
    می رویم، غیر شام، آنجا نه

    زنده ماندن، نه، آب خوردن، نه
    جملاتم همه شده با (نه)

    قد خم، صورت کبود، آری
    شدم انگار مثل زهرا، نه؟

    پدرم تشنه بود وقت وداع
    عمه سیراب شد پدر یا نه؟

    حالت صورتت بهم خورده
    شده بوده سر تو دعوا، نه؟

    جرم بابای من فقط این بود:
    گفته بوده به اهل دنیا: (نه)

    درد دوریِ تو مرا کشته
    درد سیلی و این کتک ها نه

    حاجتش را گرفت از بس گفت:
    زنده ماندن بدون بابا، نه ...



    شاعر : حسین ایزدی

    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 22-11-2014 در ساعت 22:03
    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    پای نی می نگرم رفتن زیبایت را
    نکند نیزه پدر جان عوض پاهات است؟!

    پاره شد گوشم اگر، پای کرم بگذارش
    دختر دشمن تو منتظر سوغات است...


    دشمنت آمد و دستان دعایم را دید
    چهره مضطرب و غرق حیایم را دید

    سعی کردم که نبیند ولی انگار نشد
    زینت گوش و النگوی رهایم را دید


    معجرم را به خدا سفت گرفتم اما
    چادر خاکی و انگشت نمایم را دید

    به دلیلی که نسب از تو گرفتم من را
    آنقدر زد که ورم کردن پایم را دید

    دست در دست پدر دختر شامی آمد
    پای نی کودکی سر به هوایم را دید

    زخم بازوم نهان بود و زن غسّاله
    وقت غسلم اثر رنج و بلایم را دید...






    شاعر : محسن ناصحی
    امضاء



  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    لبريز شهد عاطفه جام رقيه است
    آواي مهر جان ز کلام رقيه است


    جان سوز و کفر سوز و روان سوز و ظلم سوز
    در گوشه خرابه کلام رقيه است

    چون او کسي به عهدِ محبت وفا نکرد
    اين سکّه تا به حشر به نام رقيه است


    با دست هاي کوچک خود نخل ظلم کند
    عالي ترين مرام، مرام رقيه است

    يک جمله گفت و کاخ ستم را به باد داد
    خونين ترين پيام، پيام رقيه است

    آن قصّه اي که خاطره انگيز کربلاست
    افسانه ي خرابه ي شام رقيه است

    هرگز نَميرد آن که دلش زنده شد به عشق
    عشق حسين رمز دوام رقيه است


    گاهي به کوه و دشت و گهي در خرابه ها
    در دست عشق دوست، زمام رقيه است

    هر کس دلي به دست حبيبي سپرده است
    «پروانه» هم، غلام غلامِ رقيه است





    ویرایش توسط یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)* : 05-12-2013 در ساعت 23:25
    امضاء



  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    جان را به آسمان نگاهت سپرده ام
    امشب که دست در شب گیسوت برده ام

    کمتر ز نقشهای کبود تنم نبود
    این زخمها که بر لب و رویت شمرده ام

    آهسته شِکوه می کنم و دور از همه
    امروز هم گذشت و غذایی نخورده ام

    از چشمهای حلقه ی زنجیر جاری است
    خونی که می چکد ز وجود فشرده ام


    از ضرب دست زجر تنم درد می کند
    آنقدر زد مرا که گمان کرد مرده ام

    از خارهای سرخ بیابان امان برید
    این پای پر آبله زخم خورده ام



    شاعر : حسن لطفی





    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    همينكه كنج خرابه خدا خدا كردم
    امام عاطفه را تا سحر صدا كردم

    نه اينكه شكوه كنم از كبوديِ رويم
    گلايه از دو يهوديِ بي حيا كردم

    خرابه، با نفَس و گريه هاي ممتد خود
    چه وحشتي به دل اشقيا به پا كردم

    صداي گرية من در خرابه باعث شد
    به حال عمه در آن معركه دعا كردم

    خلاصه عاقبت از ره مسافرم آمد
    خلاصه حاجت خود را خودم روا كردم

    اگر چه چهره كبودم شبيه مادرتان
    خوشم كه حقِّ علي را كمي ادا كردم





    شاعر : رضا باقریان
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    هرکس که بود سهم خودش را به ضربه اي
    در گيرودارِ خيمه به رويم نشاند و رفت

    آن را که عمه گفت يتيمي ز کوفه بود
    اين ساق پاي نازک من را شکاند و رفت


    زجري که با شنيدن نامش گريستم
    موي مرا گرفت و کشيد و کشاند و رفت

    در بين راه با لگدي روي پهلويم
    جان مرا به روي لبانم رساند و رفت


    يک تکسوار بغض علي را بروز داد
    در پشت ناقه طفل تو را مي دواند و رفت

    يک نيزه بي هوا به سرم خورد اي پدر
    در پيش عمه خون دلم را چکاند و رفت


    از من مپرس بر سر بازارهاي شام
    شامي مرا که دختر شاهم چه خواند و رفت!؟

    موي سرم که تا کمرم مي رسيد، حيف
    پيرِزني گرفت و کشيد و کشاند و رفت




    شاعر : رضا باقریان

    امضاء


  8. تشكرها 2

    ياس کبود (07-12-2013), شهاب منتظر (07-12-2013)

  9. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    من این ویرانه را از اشک دریا می کنم امشب
    ز دریا گوهر مقصود پیدا می کنم امشب

    سحرگاهان که در خواب است چشم زاده سفیان
    به زاری سر به سوی حق تعالی می کنم امشب

    ندارم تاب هجران پدر زین بیشتر برجان
    زحق دیدار رویش را تمنّا می کنم امشب

    اگر چندی پدر پنهان بود از چشم ما لیکن
    من آن گم گشته را ای عمّه! پیدا می کنم امشب

    چو دانم ناله شب زنده داران بی اثر نبود
    به آه نیمه شب این عقده ها وا می کنم امشب

    اگر منت گذارد بر من و آید به بالینم
    بدین شکرانه جان قربان بابا می کنم امشب

    به گرد شمع رویش همچنان پروانه می سوزم
    زمرگ خود در این ویرانه غوغا می کنم امشب

    ز دشمن هرچه دیدم من نگفتم تاکنون با کس
    ولی نزد پدر راز دل افشا می کنم امشب

    من آن مرغ شباهنگم که از این لانه ویران
    به ناگه آشیان برشاخ طوبی می کنم امشب

    من آن طفل صغیر شاه دینم کز بر طفلان
    به جنت جای در دامان زهرا می کنم امشب

    همان درِّ یتیم زاده زهرا حسینم من
    که همچون گنج در ویرانه مأوا می کنم امشب

    رقیّه، آخرین قربانی شاه شهیدانم
    که خود طومارمرگ خویش امضا می کنم امشب

    تأسّی کرده ام در کودکی بر مادرم زهرا
    که با رخسار نیلی، ترک دنیا می کنم امشب

    منم دُخت حسین و قبله حاجات اهل دل
    همه درد "مؤید" را مداوا می کنم امشب



    شاعر : استاد سید رضا موید

    ویرایش توسط یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)* : 06-12-2013 در ساعت 21:25
    امضاء


  10. تشكرها 2

    ياس کبود (07-12-2013), شهاب منتظر (07-12-2013)

  11. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    الا اي ماه خونين که آستانت آسمان بوسد
    چه زيبا آمدي تا دخترت هم آستان بوسد

    تو با سر آمدي من هم به جان گردم پذيرايت
    که هر عاشق رخ جانانه خود را به جان بوسد


    پدر بوسم لبت جايي که بوسيدست پيغمبر
    ولي در طشت زر ديدم که چوب خيزران بوسد

    تو را من هر چه مي بوسم چرا من را نمي بوسي
    چو باشد رسم، مهمان را که روي ميزبان بوسد


    اگر وقت وداع آخرين با عمه ام زينب
    ندانستم چرا زير گلويت با فغان بوسد

    ولي الحال مي فهمم که مي بينم سرت بي تن
    که رگ هاي گلويت را صبا بويد، سنان بوسد




    شاعر : استاد سید رضا موید

    امضاء


  12. تشكرها 2

    شهاب منتظر (07-12-2013)

  13. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    اشک من پیوسته ، پایم از ره خسته
    تو شکسته سری و ، من دلم بشکسته
    پای پر آبله از رنج سفر می‌گوید
    از پریشانی دختر به پدر می‌گوید

    ابتا یا ابتا

    ای مه تابانم ، قاری قرآنم
    میزبانت هستم ، ای پدر با جانم
    چشم از خون تر خود باز کن ای بابایم
    روی من را بنگر آینه‌ی زهرایم

    ابتا یا ابتا

    راه دور آمده‌ای ، غرق نور آمده‌ای
    بوی نان می دهی و ، از تنور آمده‌ای
    سه خزان رفته ز عمر من و از جان سیرم
    بوسه‌ها بر لب تو می‌زنم و می‌میرم

    ابتا یا ابتا



    شاعر : میثم مومنی نژاد

    امضاء


  14. تشكرها 4


  15. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    آهش میان هلهله ها ناپدید شد
    از گریه بدون صدا نا امید شد

    دیگر بلند نام تو را می زند صدا
    او نوحه خواند و خالق طرحی جدید شد

    از روی نی سرت به زمین خورده است باز
    سردرد دختر تو دوباره شدید شد

    باید زهیر بود که می دید دخترت
    هفتاد دفعه پای سر تو شهید شد

    تا مشت شمر موی تو را، پیش او کشید
    او یک شبه تمامی مویش سپید شد

    او گفته،با النگوی خود قهر کرده است؟!
    چون سهم آن کسی که سرت را برید شد

    آیینه غرور خودش را شکسته دید
    از بعد آن که وارد بزم یزید شد

    با زحمت زیاد خودش دید بین طشت
    درگیر با دهان تو چوبی پلید شد



    شاعر : محسن حنیفی

    امضاء


  16. تشكرها 4


صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi