صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 42

موضوع: سوز دل {مجموعه اشعار شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها}

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,804
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,472
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    shamee سوز دل {مجموعه اشعار شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها}




    شکوهی در میان دختران داشت
    سری بالاتر از هفت آسمان داشت

    اگر چه سن وسالش غنچه می زد
    ولی گل بود وقلبی مهربان داشت

    میان هق هق ولالایی اشک
    دوتا چشم سیاه روضه خوان داشت

    نه یار ویاوری نه همزبانی
    نه هم بازی میان کودکان داشت

    سر بازار شام وکوچه هایش
    نه از سیلی نه از طعنه امان داشت

    دقیقا شکل زهرا راه می رفت
    سه سالش بود درد استخوان داشت

    به جای زینت مو یا گل سر
    فقط خون لخته ای بر گیسوان داشت

    نشسته خار خشکی بر کف پاش
    نشان کعب نی بر بازوان داشت

    به لطف آن همه مهمان نوازی
    کبودی روی برگ زعفران داشت

    همین که لب ز لب برداشت دق کرد
    زبس لب جای چوب خیزران داشت

    تنی ترد وشکسته مثل شیشه
    که یک خط در میانش ارغوان داشت

    بنفش وزرد ،نیلی ،ارغوانی
    خرابه نیمه شب رنگین کمان داشت

    زن غساله رویش آب می ریخت
    وآیه آیه کوثر بر زبان داشت

    شاعر: روح الله قناعتیا




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,804
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,472
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    زنده ماندن بدون بابا، نه
    کوفه رفتن، بدون سقا، نه

    من قسم خورده ام جدا نشوم
    لحظه ای از کنار بابا، نه

    ما اسیریم و هر کجا ببرید
    می رویم، غیر شام، آنجا نه

    زنده ماندن، نه، آب خوردن، نه
    جملاتم همه شده با (نه)

    قد خم، صورت کبود، آری
    شدم انگار مثل زهرا، نه؟

    پدرم تشنه بود وقت وداع
    عمه سیراب شد پدر یا نه؟

    حالت صورتت بهم خورده
    شده بوده سر تو دعوا، نه؟

    جرم بابای من فقط این بود:
    گفته بوده به اهل دنیا: (نه)

    درد دوریِ تو مرا کشته
    درد سیلی و این کتک ها نه

    حاجتش را گرفت از بس گفت:
    زنده ماندن بدون بابا، نه ...

    شاعر : حسین ایزدی



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,804
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,472
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    بيا اي سر به ويران با من ويران نشين سر كن
    بزرگي كن شبي را سر در اين بيت محقر كن

    ستاره هر چه باشد مي فزايد جلوه ي مه را
    بتاب اي ماه و دامان من امشب پر ز اختر كن

    اگرغنچه بخندد، باز گردد، گل شود، غم نيست
    نظر اي باغبان بر غنچه ي نشكفته پرپر كن

    اگر چه پاي تو بر ديده ي گل ها بود، اما
    بيا ويرانه يي را هم به بوي خود معطر كن

    زبان را نيست نيرويي كه گويم، عمه ممنونم
    تو بگشا لعل لب، از او تشكر جاي دختر كن

    نه جاي تو، نه جاي عمه، نه جاي من است اينجا
    مرا همره ببر زين جا و، همبازي اصغر كن

    حاج علی انسانی






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,804
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,472
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    با سر انگشت كوچكش دارد
    مي كشد خوار از كف پايش

    يك ستاره نمي شود پيدا
    در دل آسمان شبهايش

    چه قَدر عاشقانه مي گِريد
    به سر زخميِ عموهايش

    زير لب آه مي كشد، يعني
    سنگ خورده دوباره بابايش

    سخت مي شد اَدا كند بابا
    چه كند، زخمي است لبهايش

    موي او را كشيد پيرِزني
    اين چنين شد خراب رويايش

    شاميان با كنايه مي كردند
    سر بازارها تماشايش

    باز هم پاي نيزه اي دارد
    مي كشد خوار از كف پايش

    رضا باقریان




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,804
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,472
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    هركس كه بود سهم خودش را به ضربه اي
    در گيرودارِ خيمه به رويم نشاند و رفت

    آن را كه عمه گفت يتيمي ز كوفه بود
    اين ساق پاي نازك من را شكاند و رفت

    زجري كه با شنيدن نامش گريستم
    موي مرا گرفت و كشيد و كشاند و رفت

    در بين راه با لگدي روي پهلويم
    جان مرا به روي لبانم رساند و رفت

    يك تكسوار بغض علي را بروز داد
    در پشت ناقه طفل تو را مي دواند و رفت

    يك نيزه بي هوا به سرم خورد اي پدر
    در پيش عمه خون دلم را چكاند و رفت

    از من مپرس بر سر بازارهاي شام
    شامي مرا كه دختر شاهم چه خواند و رفت!؟

    موي سرم كه تا كمرم مي رسيد، حيف
    پيرِزني گرفت و كشيد و كشاند و رفت

    رضا باقریان





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,804
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,472
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    بابا دلم گرفته، مگه خبر نداری
    قرارما این نبود، من و تنها بذاری

    دلم برات تنگ شده،بابای مهربونم
    هر وقت دلت خواست بیا،منتظرت می مونم

    هر كی به ما رسیده،دل ما رو سوزونده
    از اون همه مهربون، فقط یه عمه مونده

    اطراف مون پر شده، از اونهایی كه بدن
    عموهامون كه رفتن،اینها جاشون اومدن

    دلم می خواد كه امشب،چشمام تو رو ببینه
    یك كمی زود تر بیا،با هم بریم مدینه

    فقط یه بار دیگه،برام بگو لالایی
    بهت دیگه قول میدم،آروم بشم بابایی

    مهدی میرداماد



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    نبودی ببینی دلم زار شد
    به دست کسی چشم من تار شد

    نبودی ببینی چگونه پدر
    خرابه به فرق من آوار شد


    برای من عمه ز بس گریه کرد
    نبودی ببینی که بیمار شد

    بیا و مرا از خرابه ببر
    خرابه هم از گریه بیزار شد


    ز درد سر و درد بازو پدر
    دوباره یتیم تو بیدار شد

    همینکه من از اهل‌بیت ‌توأم
    برای همه باز انکار شد


    من هر روز با روزه سر می‌کنم
    وَ گریه برای من افطار شد

    کجا بودی ای نور چشمان من
    نبودی ببینی دلم زار شد





    رضا باقریان

    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ویران سرایم امشب شد میهمان سرایم
    این جا که خیزران نیست قرآن بخوان برایم

    هر شب صدات کردم امشب دعات کردم
    یا در برم بمانی یا همرهت بیایم

    زهرا عذار نیلی نگشود بهر حیدر
    من هم به محضر تو صورت نمی گشایم

    گر افکنی جدایی در بین جسم و جانم
    دیگر به جان زهرا از خود مکن جدایم


    من دختر حسینم هم سنگر حسینم
    ماه صفر محرم، شام است کربلایم

    خواهم در این خرابه دور سرت بگردم
    دیوار گشته حائل، زانو شده عصایم


    دیشب به شوق وصلت تا صبح گریه کردم
    امشب بگو اسیران گریند در عزایم

    کی گفته در خرابه شب ها گرسنه خفتم
    بعد از تو بوده هر شب خون جگر غذایم

    دانی چرا عدویم تا حد مرگ می زد
    فهمیده بود از اول من دخت مرتضایم

    تا دور او بگردم تا دست او ببوسم
    ای کاش همرهت بود عموی با وفایم

    هر چند روسیاهم آلودة گناهم
    مولا بگیر دستم من "میثم" شمایم



    سازگار

    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    ما گمشدگانیم به عرفان رقیه
    دلها شده محزون و پریشان رقیه

    او دختر معصوم بود و خواهر معصوم
    هم عمه معصوم ،نگر شأن رقیه

    حاتم که بود شهره آفاق سخایش
    محتاج بود بر در احسان رقیه

    پرچم زده در شام نماینده زینب
    کنسول گری عشق شد ایوان رقیه


    گه سینه زند گاه کند ناله و افغان
    این هیئت پرشور محبان رقیه

    ذهنش بنمود عمه مظلومانه بگفتا
    از جان خودم سیر شدم جان رقیه


    رفتی ز برم ای به من غمزده مونس
    دل خون شده چو لاله ز هجران رقیه

    گوشوارۀ غارت شده ات را بگرفتم
    شاید بخندد لب خندان رقیه


    رفتم به مدینه نکنم شادی و عشرت
    پرسد ز من ار خواهر نالان رقیه

    کی خواهر زیبای من عمه به کجا رفت
    آخر چه بگویم به عزیزان رقیه


    گویم به دل ویران مکان شد به عزیزم
    آمد پدرش در شب پایان رقیه

    بگرفت به دامان سر خونین حسین را
    آلوده به خون شد بله دامان رقیه


    لبهای پدر بوسه زد و جان به رهش داد
    بگریست بر او دیده مهمان رقیه






    از حاج غلامرضا عینی فرد

    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    لاله اي پژمرده و بي باغبانم اي خدا
    طايري پر بسته و بي آشيانم اي خدا

    روزگاري بود هفتادم قمر اما کنون
    يک ستاره نيست در هفت آسمانم اي خدا

    روزگاري سايه ي بابا به سر بودم ولي
    اين زمان بر نيزه گشته سايبانم اي خدا

    جان من در قتلگه جا مانده و از جسم من
    مانده باقي پوستي بر استخوانم اي خدا


    نيمه جان خويش را مرهون لطف زينبم
    تا ابد شرمنده از اين قد کمانم اي خدا

    دانه ي زنجير هم در غربتم خون گريه کرد
    جاي چشم و اشک او باشد نشانم اي خدا



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi