قدری به خود بیایید و بدانید که اگر مالک همه ی کُره ی زمین هم بشوید ، از مرگ نمی توانید فرار کنید. برای سفری که از آن بازگشت ندارید ، فکری به حال خودتان بکنید.
آخر این روز به شب می رسد؛ این صبح به شام
عاقل آن است که خاطر ننهد بر ایّام
آخر این تیشه به بُن می رسد ؛ این شیشه به سنگ
آخر این می ز سبو ریزد و این شهد ز جام
ره به پایان شد و دردا که ندانیم هنوز
به کجا می رود این اشترِ بگسسته زمام!
خوب به یاد دارم که در 22 سال قبل وقتی این صحبت ها می شد عده ای بی اختیار گریه می کردند و در پنهانی راه عِلاج می خواستند ولی حالا دیگر از این حالاتِ تنبّه اصلاً خبری نیست! چرا روح ها مسخ شده و دنیا این قدر ما را فریب داده است ؟! به هر صورت ، به خدا پناه ببرید که درمان همه ی دردها از اوست.
وَ صَلَّی اللَّه على محمّد وَ آلِه الطّاهرین