صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 21

موضوع: (¯*•¸.. ..¸.•*¯)مسئلهٴ شناخت در فلسفهٴ اسلامي (¯*•¸.. ..¸.•*¯)

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    و) علم حضوري


    غير از شناختی که انسان بوسيله حواس پنجگانه بدست می آورد در انسان نوع ديگری شناخت مستقيم نفس با عين خارجی وجود دارد که شهودی است و حواس پنجگانه در آن نقشي ندارد و نمونه آن, شناخت انسان از من «خود» و ذهن و باطن خود است که حتي در نبود حواس هم براي انسان کاملاً حاصل و روشن است.


    در عرفان مسلم شده است که اينگونه شهود باطني منحصر به شناخت خود نيست بلکه صورتهاي پيشرفته آن مي‌تواند اشياء ديگر را نيز درک کند.


    اينگونه شناخت با «وجود» عين خارجي سروکار دارد نه ماهيت آن, گويي خود آن شيء است يا در درون آن شيء قرارگرفته يا آنرا در دست و در آغوش خود دارد.

    اينگونه علم را در اصطلاح «علم حضوري» مي‌نامند.
    [5]

    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    با توجه به مقدماتی که گفته شد، شناخت انسان فرآيندی مرکّب است و چند مرحله دارد:




    مرحله اول ـ همان احساس بواسطه حواس پنجگانه است و بصورت انفعالاتی درذهن انسان ظاهر می شود اين مرحله گرچه برای حصول شناخت ضروری است ولی کافی نيست و مقدمه و گام اول آنست.



    مرحله دوم ـ علم حضوری انسان به محصولات و فرآورده های ذهن و ادراک حسی اوست زيرا نفس انسان نسبت به همه انفعالات و حالات درونی خود علم حضوری و بيواسطه دارد.


    اين مرحله دارای دو ويژگی ديگر يعنی
    «توجّه» و نيز «آگاهی» می باشد که دو نيروی باطنی نفس انسان می باش ند.




    «توجّه» کاری جسمانی نيست بلکه عاملی روانشناختی است که بوسيله آن، انسان نيروی روانی و ادراکی خود را روی نقطه ای (محسوس يا معقول) متمرکز می کند.


    انسان بدون بکاربردن توجه و تمرکز نمی تواند صدها چيز اطراف خود را ، که چشم آنها را می بيند و گوش آنها را می شنود ، ادراک کند با وجود آنکه حواس و چشم و گوش آنها را به ذهن مخابره می کنند.



    بدنبال توجه، «آگاهی»نيز حاصل می شود که همان «حضور» ماهيت شیء خارجی در ذهن است.
    امضاء


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    مرحله سوم ـ مرحله مدلسازی نفس و ذهن انسان است . نفس انسان با نيروی خلاقيت خود ذات و «ماهيت» شیء خارجی ـ يعنی ويژگيهای مشترک ذهنی و عينی ـ را بازسازی می کند و در نتيجه انسان می تواند صورت و «چيستی» واقعی و منطبق با پديده خارجی را در ذهن خود ايجاد کند. [6]



    ذات و ماهيتی که ذهن می سازد شبيه به مفهوم «کلّی» است ـ و بهتر است بگوييم که نه کلّی است و نه جزئی
    [7] ـ و هرگز ادعا نمی کند که آنچه را که يافته همان چيز خارجی است زيرا ماهيتی که در ذهن ساخته می شود فاقد خواص و آثار آنست.




    بر اساس اين نظريه ـ که شناخت را نه محصول علائم مخابره شده بوسيله حواس پنجگانه، بلکه محصول فعاليت کارگاه ذهن انسان و خلاقيت روح و در نتيجه آفرينش آن می داند ـ علم يا شناخت انسان، نوعی توليد انسان و فعل او و باصطلاح فلسفه اسلامی «صدوری» است نه انعکاسی و انفعالی برگرفته از خارج ـ و باصطلاح «حلولی» ـ ساخته و بنمايش گذاشته می شود.




    ملاصدرا با استفاده از اين حقيقت, علم و شناخت را جزء حرکات تکاملي روح و همچنين متحد با شخص ادراک کننده مي‌داند وبه آن «اتحاد عالم با معلوم» نام مي‌دهد.
    ویرایش توسط مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) : 19-12-2013 در ساعت 22:39
    امضاء


  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    اين نظريه درباره فرايند شناخت در انسان را هرکس مي‌تواند با اندکي تأمل در درون خود و با تجربه دروني درک و تجربه کند.


    نهاد دروني انسان گواهي مي‌کند که در ادراک اشياء خارجي فريب نخورده و با اشياء واقعي سروکار دارد و آثار آنرا لمس و حس مي‌کند؛ شک وشکاکي خلاف فطرت طبيعي انسان است و مشاهده مي‌شود که مثلاً همه کس ـ چه جزمي و چه شکاک ـ از حيوان درنده و از آتش پرهيز مي‌کنند و در سرما از آتش کمک مي‌گيرند و هر چه را بپسندند بسوي آن مي‌روند؛ و زندگي در جهان در تمام طول تاريخ با همين برداشت انسان طي شده است. فرق يک انسان با انسان مبتلا به بيماري شکاکي در همين است.


    نکته ظريف و مهمي که در اين فرايند هست و فقط در عرفان اسلامي مکتب ملاصدرا به آن توجه کامل شده زمينه اصلي اين هماهنگي ذهن و عين يعني رابطه ميان انسان کبير وانسان صغير است.

    امضاء


  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض










    انسان کبير



    عرفان اسلامي و عده‌اي از حکماي باستاني ايران و يونان مجموعه موجودات را يک واحد حقيقي بنام «انسان کبير» مي‌دانستند که اعضاي آن همين موجودات اين جهان است.

    انسان نمونه کوچکی از اين انسان کبير است که به آن عالم صغير می گفتند. اين دو انسان (يا عالم) کبير و صغير از هر حيث متناظر فرض می شوند و قواعدی در اين رابطه از جمله «تطابق» آندو بيان شده است.



    يکی از قواعد کلی در اين موضوع قبول تشابه ايندو عالم در صورت آنهاست و همين تشابه در صورت و رفتار آندو است که سبب «معرفت واقعی» انسان از جهان می شود زيرا شرط معرفت صحيح آنست که ادراک کننده و ادراک شونده در صورت با هم متناظر و متشابه باشند .


    تجربه علوم امروز نيز مانند تجربه هاي عرفاني گذشته, بشر را به اين سو برده که در تمام جهان يک نظم برقرار است و اين جهان, نظام منسجم واحدي است که همه چيز از اتم گرفته تا کهکشانها رابطه‌اي هندسي و رياضي با يکديگر دارند و نوعي هماهنگي و همانندی ميان همه موجودات و طبيعت اين عالم برقرار است.
    [8
    امضاء


  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    بر اين اساس، انسان چون خود جزئي از اين عالم است و در عين حال نمونه کوچک و مستقلي از اين جهان نيز مي‌باشد و با جهان ـ يا همان انسان بزرگ ـ نوعي تعامل وگاهي تقابل دارد، ميان انسان و جهان نوعي رابطه و حتی رزونانس برقرار است ظهور کارها و پديده‌هاي خارق العاده در انسان مانند تله پاتي يا معجزاتي که روي داده و در تواريخ مذهبي آمده و حتي برخی پديده هاي عادي نمونه‌اي از اين تعامل و ارتباط است.


    شناخت انسان ـ اگر شناختي حقيقي باشدـ و توانايي انسان برساختن ماهيت يا مدلي حقيقي از اشياء و پديده هاي خارجي (که بتعبير فنومنولوگها بوسيله قصد و التفات انسان (intentionality) براي انسان ظاهر مي‌شود) از برکت همان هماهنگي است که انسان صغير را قادر مي‌سازد تا از حقايقي که در مجموعه انسان کبير[9] هست شناختي واقعي بدست آورد.



    امضاء


  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    انسان در اين تعامل مانند آينه‌اي است که وقتي در وضعيت «توجه» و «آگاهي» قرار گيرد و قواي مربوطه خود را بکار بيندازد مي‌تواند حقايقي را که از راه حواس در ذهن اثر گذاشته, بشکل متناظر و مماثل اشياء خارجي دربياورد و باصطلاح فلسفه اسلامي ماهيت شيء خارجي را (که نشانگر هويت و شخصيت آن شيء است) عيناً در ذهن, خلق و ايجاد کند و اين امر با انداختن تصوير عکاسي شيء بر روي صفحه فرق بسيار دارد.


    زيرا تصوير اشياء, وجود ذهني نيست و در طبقه بندي «وجود» و درجات آن در فلسفه اسلامي, از وجود ذهني دو درجه پايينتر است.

    امضاء


  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    اشکال نظريه هوسرل در اين بود که وي شناخت را که با توجه و التفات بدست مي‌آيد کاملاً از وجود جداکرده بود ( و بتعبير خود وي وجود را در داخل پرانتز گذاشته بود)

    و حال آنکه از نظر ملاصدرا شناخت يعني آنچه در ذهن انسان حضور پيدا مي‌کند نوعي وجود درجه دو است و براي خود سهمي از وجود و حقيقت بودن دارد و اصولاً هيچگاه ماهيت بدون وجود نمي شود.


    و اگر اصل وجود عينی را «وجود کيهانی» بناميم وجود ذهنی يک «وجود انسانی» و کاملاً مماثل و متناظر با وجود کيهانی می باشد.


    خلاصه آنکه اهميت ادراک و شناخت در رسيدن به رئاليسم حقيقي و علمي در تطابق مدرکات انسان با عينيت خارجي است و اين مسئله در نظر فلسفه اسلامي بدينگونه حل شده و تطابق بين ذهن و ذات تضمين گرديده که:

    -ملاک تطابق اشياء, وحدت ماهيت موجود عيني
    [10] با موجود ذهني[11]

    -و ضامن اين وحدت تطابق, کاشفيت ماهيت ذهني از ماهيت خارجي عيني است.


    ولي بايد دانست که ماهيت عين خارجي با حواس پنجگانه در ذهن منعکس نمي شود و اين يک فرضيه غيرعلمي و خوشباورانه است که امپريستها به آن اصرار دارند زيرا حواس ما فقط تصويری دو بعدي را در ذهن ثبت مي‌کنند نه ماهيت آن؛


    علاوه بر آنکه شناخت در نزد تجربه گرايان, حالت انفعالي Passion را دارد ولي علم و شناخت در فلسفه ملاصدرا فعل انسان است نه انفعال.


    شناخت با حواس بدون دخالت فعالانه نفس نمي تواند توجيه کافي براي اثبات تطابق و صحت و صدق شناخت و باور ما باشد.

    امضاء


  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    نظريه شناخت در فلسفه ملاصدرا نه فقط با طبيعت و تاريخ انسان سازگاري بيشتري دارد بلکه از تمام نظريه هاي داده شده درباره توجيه در مسئله شناخت کاملتر بنظر مي‌رسد زيرا نظريه حسگرايان ـ که ادراک حسي انسان را همان محصول ساده حواس پنجگانه مي‌دانندـ نه فقط نگاهي سطحي و ابتدائي و غير فلسفي است بلکه به ديگر پديده هايي که در ذهن و نفس وجود دارد نيز توجه نکرده و از وجود ذهني و علم حضوري غفلت داشته است.


    نظريه کانت در واقع منکر ادراک واقعي انسان و تطابق ذهن و خارج است ويکباره فلسفه را طرد مي‌کند بهاء دادن بيش از حد به ذهن در فلسفه ايده آليستي در واقع انکار وجود خارجي جهان است و ايجاد میلياردها جهان مستقل بصورت انسان را که در داخل خود زندگي مي‌کنند تجويز مي‌کند.
    امضاء


  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض











    نزديکترين نظريه هاي فلسفه غرب, به نظريه فلسفه اسلامي فنومنولوژي هوسرلي است که تا حدودي ادراک و شناخت انسان و تطابق آنرا با عينيت خارج پذيرفته ولي انسان را از درک «نومنها» عاجز مي‌داند.



    ادراک فنومنها در اين نظريه بستگي به لطفي دارد که نومنها به انسان داشته و از خود تجلي و ظهور نشان داده و به انسان اجازه مي‌دهند که او را درک کند. اين نظريه نه فقط ديواري ميان ذهن و عين مي‌کشد که حتي ضامن تطابق شناخت, و واقعي بودن آن نمي‌شود.




    برای انسان تحقيری بزرگتر از اين نيست که در تحقيق نهائی، او را ناتوان از درک واقعی جهان و تمام زندگی و تکامل فردی و اجتماعی او را وهم يا فريبکاری حواس او بدانند.

    امضاء


صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi