صفحه 1 از 8 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 78

موضوع: ای ساربان! محمل نگهدار، آمد به منزل کاروان،منزل نگهدار {اشعار اربعین }

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    shamee ای ساربان! محمل نگهدار، آمد به منزل کاروان،منزل نگهدار {اشعار اربعین }



    ای ساربان! ای ساربان! محمل نگهدار
    آمد به منزل کاروان، منزل نگهدار

    محمل مران، محمل مران، شهر دل اینجاست
    این کاروان خسته دل را منزل اینجاست

    اینجا بهار بی خزانِ من خزان شد
    از برگﹾ برگ لاله هایم خون روان شد

    اینجا همه دار و ندارم را گرفتند
    باغ و گل و عشق و بهارم را گرفتند

    اینجا به خاک افتاده بود و هست عباس
    هم مشک خالی، هم علم، هم دست عباس

    اینجا ز هم پیشانی اکبر جدا شد
    بابا تماشا کرد و فرزندش فدا شد

    اینجا ز آل الله منع آب کردند
    با تیر طفل شیر را سیراب کردند

    اینجا صدای العطش بیداد می کرد
    بر تشنه کامان آب هم فریاد می کرد

    اینجا همه از آل پیغمبر بریدند
    ریحانه ی خیر البشر را سر بریدند

    اینجا ستم بر عترت و بر آل گردید
    قرآن به زیر دست و پا پامال گردید

    اینجا به خون غلطید یک گردون ستاره
    اینجا کشید از گوش، دشمنﹾ گوشواره

    اینجا زدند آل علی را ظالمانه
    شد یاس ها نیلوفری از تازیانه

    اینجا چو از خانه به دوشان خانه می سوخت
    دامان طفلان چون پر پروانه می سوخت

    اینجا به گردون رفت دود آه زینب
    حَلقِ بریده شد زیارتگاه زینب

    اینجا عدو بر زخم پیغمبر نمک زد
    هر برگ گل را مُهری از غصب فدک زد

    اینجا زگریه ناقه ها در گِل نشستند
    دُردانه های وحی در محمل نشستند

    ای کربلا! گل های سرخ یاس من کو؟
    ای وادی خون! اکبر و عباس من کو؟

    با غنچه ی نشکفته ی پرپر چه کردی؟
    با حنجر خشک علی اصغر چه کردی؟

    خون جگر از دیده ام بر چهره جاریست
    پیراهن آوردم به همره، یوسفم نیست

    تصویر درد و داغ در آیینه دارم
    چون آفتابﹾ آتش درون سینه دارم

    خاموش و در دل گفتگو با یار دارم
    در سینه داغ هیجده دلدار دارم

    بعد از حسین از عمر خود آزرده بودم
    ای کاش من با آن سه ساله مرده بودم

    اشکم به رخ آهم به دل سوزم به سینه
    بی تو چگونه من روم سوی مدینه

    ای کاش چون تو پیکرم صدچاک می شد
    ای کاش جسمم در کنارت خاک می شد

    گیرم که زنده راه یثرب را بپویم
    زهرا اگر پرسد حسینم کو چه گویم؟

    بگذار تا سوز دلم مخفی بماند
    این صفحه با سوز خود میثم بخواند







    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 20-12-2013 در ساعت 04:29
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكرها 5


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    بگیر جان مرا بر همین تراب حسین

    که جان بگیرم از این لطف بی حساب حسین


    نه نای ماندن دارم نه پای برگشتن

    مخواه اینکه بمانم در این عذاب حسین

    ندیده مثل شب و روزهای زینب را

    به عمر خویش نه ماه و نه آفتاب حسین

    
اسیر دردم اسیر غمم چهل روز است
    
چهل شب است ندارم به دیده خواب حسین

    
چهل شب است که میگویم السلام علیک

    چهل شب است که نشنیده ام جواب حسین

    
گمان کنم که شب و روز مادرم اینجاست

    معطر است مزارت به یاس ناب حسین

    چگونه میرود از خاطر من آن روزی

    که میزدند تو را از پی ثواب حسین

    
کسی به نیزه دهان تو را نشانه گرفت

    و یک سه شعبه تو را کرد انتخاب حسین

    
چه خوب شد که سرت زود کوفه رفت و نبود
    شبی که بر سرمان خیمه شد خراب حسین

    هنوز هم سرم از آن شراره می سوزد
    
هنوز هست به دستم رد طناب حسین

    چگونه با که بگویم یک آستین پاره
    
برای اهل و عیال تو شد حجاب حسین

    به سنگ و چوب پذیرایی از لبت کردند
    
و همچنان به لبت ماند داغ آب حسین




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكرها 4


  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    تا سایه سرت به سر محملم فتاد
    برخاست آتش غم و بر حاصلم فتاد

    یک اربعین بود که ندیدم جمال تو
    وین است شعله ای که بر آب و گلم فتاد

    ای کشتی نجات ز طوفان دوری ات
    موج بلا و حادثه بر ساحلم فتاد

    بودم هزار مشکل و از رنج هر اسیر
    یک مشکل دگر به روی مشکلم فتاد

    برخاست آتش از دل و اشکم به رُخ دوید
    دل هر زمان به یاد ابوفاضلم فتاد

    دارم من از خرابه بسی خاطرات تلخ
    مُردم همین که بار در آن منزلم فتاد

    شد گریه رقیه سبب تا ببینمت
    هر چند باز داغ دگر بر دلم فتاد

    شد باز بند دست من و باز کی شود
    بند مصیبتی که به پای دلم فتاد





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. تشكرها 4


  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    سلام ای نازنین آلاله های سرخ زهرایی
    که بشکفتید روی نیزه ها در اوج زیبایی

    سلام ای یوسف بی پیرهن! ای بحر لب تشنه!
    سلام ای آفتاب منخسف! ای ماه صحرایی!

    زجا بر خیز، ای اشکم نثار حنجر خشکت!
    که از بهر تو آب آورده ام با چشم دریایی

    اگر چه قامتم خم گشت از کوه فراق تو
    خدا داند شکستم پشت دشمن را به تنهایی

    سر تو قطعنامه خواند و من تکبیر می گفتم
    که بر بیدادگر طشت طلا شد طشت رسوایی

    اگر از شام می پرسی زننگ شامیان این بس
    که با سنگ جفا کردند از مهمان پذیرایی

    چنان داغ تو آبم کرده و از پا درافکنده
    که ممکن نیست جز با چشم تو زینب را تماشایی

    به لطف و رأفتت نازم که در ویران سرا یک شب
    سر پاک تو شد بر ما چراغ گردهم آیی

    خدا دادِ دل ما را ز اهل شام بستاند
    که بهر کف زدن کردند دور ما صف آرایی

    گرفتم پیکرت را چون به روی دست در مقتل
    گریبان چاک زد ازاین شکیبایی، شکیبایی

    قبول حضرتت افتد که هم چون ابر باران زا
    به یاد حلق خشکت چشم میثم گشته دریایی






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. تشكرها 4


  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    نگاه گریه داری داشت زینب
    چه گام استواری داشت زینب

    دل با اقتداری داشت زینب
    مگر چه اعتباری داشت زینب

    چهل منزل حسین منجلی شد
    گهی زهرا شد و گاهی علی شد

    ندیدم زینب کبری تر از این
    ندیدم زینت باباتر از این

    ندیدم دختر زهرا تر از این
    حسینی مذهبی غوغا تر از این

    اگر چه غصه دارد آه دارد
    به پایش خستگی راه دارد


    به گردش آفتاب و ماه دارد
    به والله که ایوالله دارد

    همینکه با جلالت سر نداده
    به دست هیچکس معجر نداده

    پس از آنکه زمین را زیر و رو کرد
    سپاه کوفه را بی آبرو کرد

    به سمت کربلا خوشحال رو کرد
    کمی از خاک را برداشت بو کرد

    رسیدم کربلا ای داد بی داد
    حسین سر جدا، ای داد بی داد

    چهل روز است گریانم حسین جان
    چو موی تو پریشانم حسین جان

    چهل روز است می خوانم حسین جان
    حسین جانم حسین جانم حسین جان

    تویی ذکر لبم الحمدلله
    حسینی مذهبم الحمدلله

    همین جا شیرخواره گریه می کرد
    رباب بی ستاره گریه می کرد

    گهی بر گاهواره گریه می کرد
    گهی بر مشک پاره گریه می کرد

    خدایا از چه طفلم دیر کرده؟
    مرا بیچاره کرده، پیر کرده

    همین جا دور اکبر را گرفتند
    ز ما شبه پیغمبر ما را گرفتند

    ولی از من دو دلبر را گرفتند
    هم اکبر هم برادر را گرفتند

    "به تو گفتم که ای افتاده از پا
    ز جا بر خیز ورنه معجرم را..."

    همین جا بود که سقای ما رفت
    به سمت علقمه دریای ما رفت

    پناه عصمت کبرای ما رفت
    پی او گوشواره های ما رفت

    فقط از علقمه یک مشک برگشت
    حسین بن علی با اشک برگشت

    همین جا بود که دلها گرفت و ...
    کسی روی تن تو جا گرفت و ...

    همین که بر گلویت خنجر آمد
    صدای ناله ی زهرا در آمد

    همین جا بود الف را دال کردند
    تنت را بارها پامال کردند

    ته گودال را گودال کردند
    تو را با سم مرکب چال کردند

    اگر خواندم قلیلت علت این بود
    که یک تصویری از تو بر زمین بود

    تو ماندی و کبوتر رفت کوفه
    تو را کشتند و خواهر رفت کوفه

    بهاری داشتم اما خزان شد
    قدی که داشتم بی تو کمان شد

    عقیق تو به دست ساربان شد
    طلای من نصیب کوفیان شد

    خبر داری مرا بازار بردند
    میان مجلس اغیار بردند

    همین جا بود افتادند تن ها
    همین جا بود غارت شد تن ها

    تمامی کفن ها، پیرهن ها
    بدون تو کتک خوردند زن ها

    همین جا بود گیسو می کشیدند
    هر سو دخترانت می دویدند

    ز جا برخیز غمخواری کن عباس
    دوباره خیمه را یاری کن عباس

    برای عزتم کاری کن عباس
    علم بردار علم داری کن عباس

    سکینه می کند زاری ابالفضل
    چه قبر کوچکی داری ابالفضل

    علی اکبر لطیفیان






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. تشكرها 4


  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    ای غایب از نظر، نظری کن به خواهرت
    زینب نشسته بر سر قبر مطهرت

    یک اربعین گذشته ولی زنده ام هنوز
    قامت خمیده آمده سرو صنوبرت

    نشناختی مرا ز پس این چروکها
    من زینب توأم ز چه رو نیست باورت

    لیلاست این که خیمه زده زیر پای تو
    بار دگر بگو که اذان گوید اکبرت

    این زن که لطمه می زند این گونه بر خودش
    او کیست؟ نجمه است عروس برادرت

    آقا! سکینه جمله ی اشکش سؤالی است
    یعنی کجاست قبر علمدار لشگرت ؟

    در کربلا هنوز زنی گریه می کند
    زینب کش است ناله ی محزون مادرت

    پیغمبری نما و دو دستت برون بیار
    از دست من بگیر بقایای دخترت

    ای پیکری که زخم تنت بی شماره بود
    آورده ام برای تو ته مانده ی سرت

    بگرفتم از امام زمان حُکم نبش قبر
    تا متصل کنم سر پاکت به پیکرت

    باید دوباره وارد گودال خون شوم
    خواهم اگر که بوسه بگیرم ز حنجرت

    من نیز با تو کشته شدم روز واقعه
    اذنی بده که دفن شود با تو خواهرت

    دلشوره داشتم که مبادا کنار تو
    چشم ربابه باز بیفتد به اصغرت

    نذرش قبول سایه نشینی نمی کند
    از بس که بر تو هست وفادار ، همسرت

    لالایی اش امان مرا نیز بریده است
    گوید به ناله ! اصغر من شیر خورده است؟!

    سعید توفیقی






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  13. تشكرها 3


  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    ای همسفر قرار تو باورنکردنیست
    من ، اربعین ، کنارتو ، باورنکردنیست

    با نیمه جان مانده خودم را رسانده ام
    اینجا ، سر مزار تو ، باورنکردنیست

    بر روی سرخ همسفرانت نگاه کن
    این باغ لاله دار تو باورنکردنیست

    در زیر تازیانه به سر شد اسارتم
    تا آمدم دیار تو باورنکردنیست

    من را ببین و مادر خود را نظاره کن
    قدِّ کمان یار تو باورنکردنیست

    آنان به قلب خون شده جز غم نذاشتند
    چیزی برای خواهر تو کم نذاشتند

    مهمان شام بودم و بر میزبانیم
    یک لحظه چشم خویش روی هم نذاشتند

    جز سنگ و تازیانه و سیلی و کعب نی
    بر زخم های واشده مرهم نذاشتند

    دیگر چه وقت حرف عبا و امامه است
    وقتی به دست های تو خاتم نذاشتند

    دیدی چطور که آل پیمبر عزیز شد
    در مجلسی که دخترک تو کنیز شد

    محمد بیابانی






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  15. تشكرها 3


  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    من که مأموریت خود را به سر آورده ام
    خاطراتی تلخ از داغ سحر آورده ام

    گوئیا یک عمر بود این اربعینی که گذشت
    از شب مرگ یتیم تو خبر آورده ام

    گوشوار دخترت را پس گرفتم از عدو
    ارث دختر را سر قبر پدر آورده ام

    دست و پایی زخم دیده، قامتی اندر رکوع
    بهترین سوغات را من از سفر آورده ام

    سجده ی شکری نمودم بهر دیدار سرت
    یادگار از سجده ی خود زخم سر آورده ام

    از کبوتر بچه هایی که کنارم بوده اند
    یا اخا بنگر فقط یک مشت پر آورده ام

    اولین بار است، قبرت را زیارت می کنم
    قبر زهرا مادرم را در نظر آورده ام

    جواد حیدری





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  17. تشكرها 3


  18. Top | #9

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    مرگ من بود دمي کز تو جدايم کردند
    درهمان گوشه گودال فدايم کردند

    دوستانم که نبودند بگريند به من
    دشمنانم همگي گريه برايم کردند

    من که خود راهنماي همه عالم بودم
    سـر خونين تو را راهـنمايم کردند

    هر کجا خواستم از پاي درافتم ديدم
    کودکان دست گشودند و دعايم کردند

    خجلم از تو و اين روي امانت هايت
    بر سر خار دويدند و صدايم کردند

    گريه ها داشتم از دوري روي تو ولي
    خنده ها بود که بر اشک عزايم کردند






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  19. تشكرها 4


  20. Top | #10

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    کاروانی که سر قبر شما آورده ام
    نیمه جان هایی است تا کرب و بلا آورده ام

    من نیابت دارم از مادر زیارت آمدم
    من وصیت های مادر را به جا آورده ام

    کی رود از یاد، وقتی آمدم در قتلگاه
    نیزه بیرون از تن تو باره آورده ام

    روی نی ما را تو می دیدی کجاها می برند؟
    دخترانت را ز بازار جفا آورده ام

    بارها شد، حرمله خندید بر اشک رباب
    مادری پاره جگر در نینوا آورده ام

    پشت خیمه روی خاکستر به دنبال علی
    بر سر قبر پسر صاحب عزا آورده ام

    دخترت لطمه به پهلو خورده، زیر خاک رفت
    بس حکایت زان شب پرماجرا آورده ام

    شد رقیه پیش مرگ حضرت زین العباد
    تربتی از قبر او بهر شما آورده ام

    ناله اش چون ناله مادر میان کوچه بود
    خاطره از قدرت آن با وفا آورده ام

    تا که دیگر تازیانه ور بیفتد، جان سپرد
    گفت با خود همّت خیرالنساء آورده ام

    تا که با چشم کنیزی بر سکینه ننگرند
    گفت جان خویش را بهر فدا آورده ام

    غیرتش آئینه میر و علمدار تو بود
    من از او شرمندگی خویش را آورده ام

    پاسبان حرمت شیر خدا در شام شد
    داد پیغامی به من تا کربلا آورده ام

    گفت: ای بابا شبیه ات بی کفن تدفین شدم
    رسم عشق و عاشقی را من به جا آورده ام

    جواد حیدری






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  21. تشكرها 4


صفحه 1 از 8 12345 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi