صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 48

موضوع: ◄*♥*◄ملاک صدق و کذب در قضایا(تخصصی فلسفی)◄*♥*◄

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    گاهی از همان اول اطلاع روى افراد است و بعد يك تعبير جامعى بیان می شود یعنی بجای تكرارِ ، اين يكى، اين يكى، اين يكى، ...، همه را در يك لفظ گرداوری می کنند و می گویند:

    «همه مردم ايران».

    در اين‏ موارد مناط حكم مردم ايران از آن حيث اینكه مردم ايران هستند نيست و لهذا به مردم زمان بعد صدق نمى‏كند و به مردم زمان قبل هم صدق نمى‏كند، چون مناط حكم، مردم فعلى ايرانند ، البته اگر روى قواعد و ضوابطی (مثلا بر اساس شناخت مردم ايران به حكم نژاد) چيزى به دست بياوريد و مثلا بگوييد كه ، ايرانیان مردمانی هستند كه به سرعت تغيير عقيده نمى‏دهند، يعنى ايرانى چنين است، در اين صورت شما يك مناط به دست آورده‏ ايد و حكم را بر روى همين مناط آورده‏ ايد.

    مثلا ما گاهى مى‏گوييم كه ايرانى چنين است. آنجا كه مى‏گوييم ايرانى چنين است، مى‏خواهيم حكم را روى ايرانى بما هو ايرانى ببريم و لهذا ديگر اين حكم نمى‏تواند فقط براى امروز صادق باشد كه وقتى بگوييم ايرانى چنين است، كسى بگويد:

    آيا دو هزار سال پيش هم ايرانى چنين بود است؟ اگر اين حكم شامل ايرانيهاى گذشته نشود پس‏ يك چيز ديگرى علت قضيه است، نه اينكه ايرانى بودن ملاك باشد.

    امضاء

  2. تشكرها 2



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #22

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    در قضاياى حقيقيه حكم بر يك طبيعت كلى حمل شده و نفس اين طبيعت از آن جهت كه اين طبيعت است ملاك حكم می باشد، یعنی محمول به منزله لازمى برای این طبيعت است.

    قهرا و قهرا دیگر در زمان و مکان هیچ فرقی برای این طبیعت وجود ندارد، هر جا و هر زمان كه محقق بشود اين حكم را دارد، و لهذا بر افراد مفروض هم بار می شود ، مثل قواعد و ضوابط علوم كه كليت دارد پس از این جهت در علوم فقط قضایا از نوع حقیقی هستند و لذا مى‏گويند آنچه در علوم معتبر است قضاياى حقيقيه می باشد و اوضح این مسائل را مى‏توانيد در باب مسائل فلسفى، رياضى و منطقى پيدا کرد. البته مسائل ساير علوم همچون پزشكى، طبيعى، فيزيك و شيمى هم از همين قبيل است.



    اما همانطور که پیش تر وعده داده بودیم این تعریف را در علم ریاضی بررسی می کنیم.
    برای مثال اگر شما گفتيد دايره‏ حكمش چنين است، حكم شما محدود نيست به دايره‏هاى موجود در عالم.

    امضاء

  5. تشكرها 2


  6. Top | #23

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    مى‏گوييد اگر ما فرض كنيم يك دايره‏اى كه موجود نيست همین لحظه اینجا موجود بشود، آن خصلت خاص را (مثلا اينكه نسبت محيط دايره‏اش به قطرش برابر عدد ثابت «پى» است) خواهد داشت؛

    يعنى به فرض وجود اين دايره ، آن نسبت وجود خواهد داشت وبعنوان مثال دیگر اگر گفتيد هر مثلثى مجموع زواياي ش‏مساوى با دو قائمه است، اين معنايش اين نيست كه مثلثهاى موجود دنيا چنين ‏اند، بلكه اين حكم مربوط به طبيعت است.

    طبيعت مثلث از آن جهت كه مثلث است جز اين نیست. اينجاست كه حكم مى‏رود روى طبيعت، اعم از افراد موجود و افراد مقدّرة الوجود، و اينجاست كه چيزى را كه وجود ندارد اگر فرض وجودش را هم بكنيم حكم جارى مى‏شود.

    اين قضيه را مى‏گوييم قضيه حقيقيه‏.

    امضاء

  7. تشكرها 2


  8. Top | #24

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    چند نکته ی درخور تامل:


    نقطه افتراق در قضایای خارجیه و حقیقه:

    فرق قضيه خارجيه و حقيقيه اين نيست كه در قضيه حقيقيه موضوع، كلى است و در خارجيه موضوع يك عده افراد محقق است؛ نه، آن اصلا قضيه ای که حکم موضوع بریک عده مشخص بار شود ؛ كليه نيست تا چه رسد كه خارجيه باشد بلكه قضيه شخصيه است؛ آن را اصلا به حساب نياوريد.


    آنجا كه موضوع، كلى است باری نظر به واقعيت است كه در عالم واقع و نفس الامر و در عالم عين چنين است و گاهی نظر به طبيعت است كه حكم را روى آنچه كه امكان دارد و آنچه كه اقتضاى اين طبيعت است حمل می کنیم.



    امضاء

  9. تشكرها 2


  10. Top | #25

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    قضیه خارجیه نه شخصیه:


    گاهی تصور می شود در قضایای خارجیه حكم روى يك فرد رفته است یا حتی روى مجموعه‏اى از افراد رفته است كه آن مجموعه از افراد در خارج وجود دارند از این رو گاهی از تعابیری مثل "کل" استفاده می کنند نه از مفاهیم"کلی".



    اينها در واقع قضيه شخصيه است نه قضيه كليه؛ يعنى اصلا نمى‏شود اينها را قضيه كليه به حساب آورد و حرف شيخ در باب قضاياى كلى است. قضايایى که کلیه هستند برسه قسم : خارجیه و ذهنیه و حقیقه تقسیم می شوند ، قضاياى شخصيه از اين مقسم خارج است.


    مثلا اگر بگوييم در اينجا همه مسلمانند، فقط يك تعبير جامعى است كه آورده‏ ايم، چيز ديگرى نيست ، بجاى اينكه بگوييم زيد مسلمان است، عمرو مسلمان است، بكر مسلمان است، گفته ‏ايم همه اين چند نفر مسلمانند. اين این همان قضیه شخصيه است.
    امضاء

  11. تشكرها 2


  12. Top | #26

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    واقع در قضایای ذهنیه:


    بايد بدانيم كه معناى قضيه ذهنيه ، قضيه نفسانيه نيست، و فرق است ميان امر ذهنى و امر نفسانى. اساسا اين اشتباه و اين اشكال از تفاوت نگذاشتن ميان امر ذهنى[12]و امر درونى[13] ناشى شده است .


    به هر آنچه که مربوط به عالم ورای نفس ما میشود امر بیرونی می گویند و هر چه كه به عالم درون مان مربوط مى‏شود مى‏گوييم «درونى»، اما باید توجه داشت که همه امور درونی ضرورتا ذهنی نیست ، مثلا درد براى انسان يك امر درونى است، لذت هم يك امر درونى است، ولى آيا مى‏توان گفت كه اينها ذهنى است؟ ذهن عبارت است از انعكاس عالم بيرون در ظرف ادراك انسان.



    به عبارت ديگر ذهن يعنى علم و آگاهى. آگاهى از آن جهت كه با بيرون مقايسه مى‏شود و از آن جهت كه حكايتگر بيرون است «ذهن» ناميده مى‏شود. پس ذهن يعنى علم، و علم هم از آن جهت كه حكايتگر بيرون است ذهن ناميده مى‏شود و لهذا هر علمى قطع نظر از آن جهت كه از بيرون حكايت مى‏كند خودش يك عين‏ است.[
    امضاء

  13. تشكرها 2


  14. Top | #27

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    حال كه اين مطلب دانسته شد ببينيم آیا ممکن است خود ذهن حكايتگر از خود باشد؟

    ما مى‏بينيم كه ذهن خودش يك وقت از ذهن هم حكايت مى‏كند؛ يعنى همان گونه كه ما علم به اشياء خارج داريم علم به اشياء ذهنى هم داريم. در اين صورت باز خود ذهن در مقايسه با ذهن است و آن ذهن ديگر نسبت به ذهن، عين‏ است.


    مثلا اين قضيه ذهنيه را در نظر مى‏گيريم كه:

    «انسانهايى كه در ذهنها هستند كلى هستند». شما تصورى در ذهنتان داريد و آن اين است كه «انسانهاى در اذهان كلى هستند».

    اين قضيه شما ذهنيتى است در مقابل همه ذهنيتهاى ديگر؛ يعنى در اينجا ديگر آن ذهنيتها همه عين هستند.

    امضاء

  15. تشكرها 2


  16. Top | #28

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض











    پس فرآیند ذهن را می توان تسامحا این گونه تصور کردکه مثلا ذهن"حمل کلی بودن را بر مفهوم انسان" تصورمی کند اگر بدیهی و اولی باشد به محض تصور طرفین و نسبت بین آنها حکم به صادق یا کاذب بودن آن میکند ، یعنی ذهن قضیه را در طرفی و سایر داده ها را در طرف دیگر قرار می دهد و آنها را با هم می سنجد حال اگر قضیه اولی نبود در این فرآیند تغییری ایجاد نمی شود و فقط ذهن این بار یک قیاس می سازد و گزاره های تازه را با سایر گزاره ها در هم می آمیزد ، گویی ذهن قضیه بدیع را در طرفی وحاصل قیاسش را در سوی دیگر می گذارد بدین شکل یک قضيه ذهنی را با واقع و نفس الامر خودش می سنجد.


    پس؛مانعى ندارد كه يك قضيه ذهنيه در عين اينكه قضيه ذهنيه است حكايتگر از واقع و نفس الامر باشد ولى باید دانست که واقع و نفس الامرش اذهان است نه خود آن قضيه و این بدین معنا نیست كه خود ذهن با خودش تطابق داشته باشد بلکه او با يك واقعيت تطابق دارد كه آن واقعيت مسائل ديگرى است در عالم ذهن.

    امضاء

  17. تشكرها 2


  18. Top | #29

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    پس يك قضيه در ذهن حكايت مى‏كند از حالاتى ذهنى كه آن حالات ذهنى نسبت به اين «واقعيت» است.

    پس قضيه ذهنيه هم صدقش به اين است كه مطابق با واقع و نفس الامر باشد و از اين جهت فرقى ميان قضيه ذهنيه و قضاياى ديگر نيست ،

    اما قضاياى كاذبه قضايايى است كه مطابقى در هيچ عالمى ندارد.

    مطالب فوق از کتابهای آموزش فلسفه استاد مصباح از صفحه 245 تا 255 و شرح مبسوط منظومه شهید مطهری در مجموعه آثار از صفحه 582 تا 629 و چند منبع دیگر استنباط شده بود.

    امضاء

  19. تشكرها 2


  20. Top | #30

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض












    نتیجه گیری:


    اما در آخرین بخش از این تحقیق برآنیم تا جمع بندی مختصری از مطالب بیان شده در این نوشتار را ارئه دهیم.



    در این پژوهش سعی شد تا ملاک صدق و کذب در قضایا که سوال اصلی مان بود بررسی شود و در این راستا ابتدا معنا و مفهوم صدق و کذب یعنی مطابقت یا عدم مطابقت حکمی با واقع یا نفس الامر را بیان کردیم ،

    در ذیل این بحث نیز اشاره شد که همانا نفس الامر همان عین هرچیزی است به حسب خودش ؛ در مرحله بعد نوبت به شناخت قضیه می رسید و در یافتم که قضیه مرکب تام خبری است که به حسب مطابقتش با واقع به سه قسم ذهنیه ، حقیقیه و خارجیه تقسیم می شود ،


    اما در سیر تحقیق می بایست مطابقت با واقع را که در تعریف حقیقت بیان شده بود با این سه قسم می سنجیدیم ، پس دریافتیم که همانا واقع از برای قضایای خارجیه که حکم آن بر افراد محققه الوجود بار می شود امری سهل است زیرا اگر حکم مطابق با امور خارجی وعینی می بود قضیه صادق و در غیر این صورت کاذب نامیده می شد.



    امضاء

  21. تشكرها 2


صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi