صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 37

موضوع: شاعرانه ها در وصف پیامبر رحمت و رافت

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    آید به دنیا کودکی،رخساره اش رشک پری
    آید یتیم آمنه ، با فر و جاه و سروری

    در آسمان روحانیان ، بینند نور دیگری
    گویند امشب می رسد ، احمد رسول آخری(ص)


    شد نورباران آسمان ، در مقدم روشنگری
    آمد محمد(ص) ، مصطفی ، سازد جهان را رهبری

    در کعبه بتها بر زمین ، افتاده امشب سرسری
    ایوان کسری را خلل ، افتاده در بام وبری

    بین فارس را آتشکده ،خاموش گشته اخگری
    دریای ساوه خشک شد ، جوشید جای دیگری*

    شد رانده شیطان امشب از، چند آسمان دیگری
    یعنی رسیده مبطل اندیشه های کافری


    این طفل برنا می شود،در مهد کفر و بت گری
    سجده نیارد بر بتان ، دارد مرام دیگری

    داده عرب نامش امین،در زندگی در داوری
    در مکه در غار حرا، اوراست حال بهتری


    آرَد کتاب ازسوی حق، ناخوانده درس ودفتری
    سازد عرب را منع از ، تدفین زنده دختری

    عزّت ببخشد بر زنان ، تکریم سازد مادری
    او کعبه را پاک از بتان ، سازد به دست حیدری

    دینش جهانی می شود،این خاتم پیغمبری
    بادا درود حق بَر او، تاروزحشر و داوری


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    وقتی کنار اسم خودت "لا" گذاشتی

    قبلش هزار مرتبه "الّا" گذاشتی

    هر چیز را به غیر خودت نفی کرده ای
    خود را یکی نمودی و تنها گذاشتی

    اول خودت برای خودت جلوه کردی و...
    .....خود را برای خود به تماشا گذاشتی

    نوری شبیه نور خودت آفریدی و
    در او شکوه ذات خودت را گذاشتی

    حمد تو را که خواند تو گفتی که احمدی
    به به! چه خوب اسم مسمّی گذاشتی

    نوری از آفتاب جدا کردی و سپس
    یک ماه آفریدی و آنجا گذاشتی

    تسبیح گفت ماه برای تو و تو هم
    او را علی صدا زدی و اما گذاشتی

    چندین هزار سال بگذرد از طفل عاشقی
    تا اینکه عشق را تو به اجرا گذاشتی

    یعنی که عشق، عشق علی و محمد است
    یعنی برای عشق دو لیلا گذاشتی


    اما دو عشق، ریشه و مصدر نداشتند
    پس روی عشق مصدر و مبنا گذاشتی

    مبنای عشق چیست به جز عشق فاطمه
    پس عشق را تو حضرت زهرا گذاشتی

    اینگونه است خلقت عالم شروع شد
    خلقت از این سه نور معظم شروع شد

    باید برای فاطمه منبر بیاورند
    تا مدحتی برای پیمبر بیاورند

    زهرا اگر چه مادر پیغمبر خداست
    باید نبی شناس از او در بیاورند

    خیر کثیر هدیه به پیغمبر است و بس
    تنها برای اوست چو کوثر بیاورند

    در واقع اولین نبی و آخرین نبی است
    فرقی نداشت اول و آخر بیاورند

    پیغمبران کبوتر نامه بَرَش شذند
    تا در هوای او همه پَر در بیاورند

    او آفتاب بود اگر سایه ای نداشت
    او با خدا یکی شد و همسایه ای نداشت

    گلدسته های عرش به نام محمد است
    تنها خدای عرش امام محمد است

    آنقدر دلرباست که بال فرشته ها
    همواره صید دائم دام محمد است


    از او طلب نموده ای اصلا تو جام مِی

    ذکر علی علی می جام محمد است

    این را خود علی به همه عاشقانه گفت
    که مرتضی عبید و غلام محمد است

    حوریه چیست؟ جز گل لبخند روی او
    باغ بهشت چیست؟ سلام محمد است

    باید در آینه به جمالش نگاه کرد
    باید علی شناس شد و رو به ماه کرد

    خُلق عظیم توست دل ما را اسیر کرد
    دست کریم تو دل ما را فقیر کرد

    این عطر خُلق و خوی صمیمانه تو بود
    دین را برای مردم ما دلپذیر کرد

    گرسنه های طمع را میان شهر
    این زندگی ساده تو سیرِ سیر کرد


    تا اینکه ما به خوف و رجا بنده اش شویم
    حق هم تو را رسول بشیر و نذیر کرد

    آن سجده های ابری و بارانی شما
    سجاده را به گریه درآورد و پیر کرد

    ما را به سجده های خودت رنگ و بو بده
    بر جانماز هر شب ما آبرو بده

    یک شب ظهور کن تو به غار حرای من
    یعنی بخوان دعا ز چشمت برای من

    من آخر الزمانی ام آقا شروع کن
    ایمان بریز روی من از ابتدای من

    بر نفس پاک تو که همان حیدر است و بس
    فریاد می زنم که تویی مرتضای من

    این روزها مدینه پر از دود و آتش است
    شهر مدینه ات شده کرب و بلای من

    هم در شکست، هم کمر شاخه های یاس
    برچیده شد به نوبهار گل و غنچه های یاس




    شاعر:رحمان نوازی
    امضاء



  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    کوچه های شهر را امشب چراغان می کنند
    شهر دل را اهل دل آئینه بندان می کنند

    فوج فوج از عرش حق امشب فرشته می رسد
    خاک خشک مکّه را این سان گلستان می کنند


    حال و روز شهر رنگ سرخ عشق و عاشقی است
    شهر را همرنگ عشق سرخ جانان می کنند

    روی دست آمنه در هاله ای از جنس نور
    اهل خانه صورتت را بوسه باران می کنند


    آسمان می خندد از شوق جمال دلبرت
    در هوای روی تو عشاق طوفان می کنند

    سفره ی لطف خدا پهن است و مهمانی به پاست
    هر کسی را بر سر این سفره مهمان می کنند


    امشب از یمن قدم های دل آرای شما
    لطف بر حال گدایان و فقیران می کنند

    سوره ی خورشید نازل شد به قلب آسمان
    آمدی و مسندت شد خاتم پیغمبران

    امشب از ایوان دل سویت سلام آورده ام
    دل اسیر بند و دل را چون غلام آورده ام

    یک دل یک رنگ دارم، می خری آقای من ؟
    یک دل بی تاب و ارزان، یک کلام آورده ام

    نام زیبای تو حک شد بر دلم روز ازل
    صاحب این دل تویی، دل را به نام آورده ام

    ای بزرگ آسمانی، ای رسول مهربان
    این دل بی تاب را با احترام آورده ام

    تو پیام نور را تفسیر کردی خط به خط
    من دلی تسلیم پیش این پیام آورده ام

    دست خالی مانده و چشمم به اکرام شما
    جرعه ای از حوض کوثر ده که جام آورده ام


    از همان روز ولادت بود بیمارت شدم
    جای صدها شکر دارد که گرفتارت شدم

    من چه گویم ، مدح تو آیات قرآن خداست
    با چنین وصفی دگر این شعر گفتن ها رواست؟


    وصف تو اعجاز می خواهد، نه وزن و قافیه
    بس که دریای فضیلت های تو بی انتهاست

    در عروجت جبرئیل از راه ماند ای بی کران
    تا بگوید در کلاس قرب شاگرد شماست


    قاب قوسینی که تا ذات خدا ره داشتی
    این بدین معناست، عرش کبریایت زیر پاست

    آه ای والاترین، ای زینت عرش خدا
    زینت دوشت قدم های علی مرتضی است


    گرچه والایی و بالایی و بی حد و حدود
    بوسه گاهت دست های حضرت خیرالنسا است

    ای سلام روشن سجّاده، ای روح نماز
    سجده آوردند پیش پات بت های حجاز


    هر کسی مجذوب آهنگ صدایت می شود
    بی بهانه آسمان هم خاک پایت می شود

    تو دلیل هستی من نه، دلیل خلقتی
    قدر دان ارزشت تنها خدایت می شود


    از نگاهت نور می ریزد به قدر آفتاب
    لطف هر چه می شود از چشم هایت می شود

    نیمه شب هایت به رنگ آسمان و جبرئیل
    پاک مدهوش قنوت ربّنایت می شود


    چشم بر هم می زنم می بینمش بی خود ز خود
    دل دخیل ریشه ی سبز عبایت می شود

    من که جای خود ، هزاران مثل موسی کلیم

    با همه والائیش آقا گدایت می شود

    حب فرزندان زهرا و علی را هر که داشت
    تو خودت گفتی که مشمول دعایت می شود

    رحمه للعالمین ، ای مظهر لطف خدا
    جان زهرا دست خالی رد مکن امشب مرا


    شاعر:وحید محمدی



    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 03-01-2015 در ساعت 15:29
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    فرشته بوسه زده بارگاه ایزدی ات را
    بهشت خیمه زده ، پرنیان سرمدی ات را

    چقدر هودج سیمین،گسیل گشته به پایت
    که سر به سجده گذارند،ملک امجدی ات را




    تو کیستی که قلم با هزار جلوه نوشته
    بر آیه های مقدس ،حروف ابجدی ات را

    تو کیستی که زبان باز کرده ماهی دریا:
    به حسن مرتبت و خلق خوش ، زبان زدی ات را


    تو کیستی که قسم یاد کرده ریگ بیابان
    که انعکاس دهد ساحت زبر جدی ات را

    نشسته ماه شب چارده که سیر ببیند
    حلول احمدی ات، حله ی محمدی ات را


    خدا تمامیت قدر را فقط به تو بخشید
    که آشکار کند خلقت مجردی ات را

    شاعر:سارا جلوداریان



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    کسی که محور زمین و آسمان کلام اوست
    تمام غرفه های نور کهکشان بنام اوست

    کسی که جبرئیل در رکاب او به عرش رفت
    کسی که مهر و آشتی رسالت پیام اوست

    همان که در حریم او فرشته چرخ میزند
    کسی که کفتر دلم اسیر بوی بام اوست

    زمین به نور مقدمش پر از ستاره گشته است
    کسی که ابر و باد و خاک هماره رخش رام اوست


    محمد (ص) است آنکه برگزیده است و بی نظیر
    کسی که آخر نماز عاشقی سلام اوست



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض





    کوچه های شهر را امشب چراغان می کنند
    شهر دل را اهل دل آئینه بندان می کنند

    فوج فوج از عرش حق امشب فرشته می رسد
    خاک خشک مکّه را این سان گلستان می کنند


    حال و روز شهر رنگ سرخ عشق و عاشقی است
    شهر را همرنگ عشق سرخ جانان می کنند

    روی دست آمنه در هاله ای از جنس نور
    اهل خانه صورتت را بوسه باران می کنند


    آسمان می خندد از شوق جمال دلبرت
    در هوای روی تو عشاق طوفان می کنند

    سفره ی لطف خدا پهن است و مهمانی به پاست
    هر کسی را بر سر این سفره مهمان می کنند


    امشب از یمن قدم های دل آرای شما
    لطف بر حال گدایان و فقیران می کنند

    سوره ی خورشید نازل شد به قلب آسمان
    آمدی و مسندت شد خاتم پیغمبران

    امشب از ایوان دل سویت سلام آورده ام
    دل اسیر بند و دل را چون غلام آورده ام

    یک دل یک رنگ دارم، می خری آقای من ؟
    یک دل بی تاب و ارزان، یک کلام آورده ام

    نام زیبای تو حک شد بر دلم روز ازل
    صاحب این دل تویی، دل را به نام آورده ام

    ای بزرگ آسمانی، ای رسول مهربان
    این دل بی تاب را با احترام آورده ام

    تو پیام نور را تفسیر کردی خط به خط
    من دلی تسلیم پیش این پیام آورده ام

    دست خالی مانده و چشمم به اکرام شما
    جرعه ای از حوض کوثر ده که جام آورده ام


    از همان روز ولادت بود بیمارت شدم
    جای صدها شکر دارد که گرفتارت شدم

    من چه گویم ، مدح تو آیات قرآن خداست
    با چنین وصفی دگر این شعر گفتن ها رواست؟


    وصف تو اعجاز می خواهد، نه وزن و قافیه
    بس که دریای فضیلت های تو بی انتهاست

    در عروجت جبرئیل از راه ماند ای بی کران
    تا بگوید در کلاس قرب شاگرد شماست


    قاب قوسینی که تا ذات خدا ره داشتی
    این بدین معناست، عرش کبریایت زیر پاست

    آه ای والاترین، ای زینت عرش خدا
    زینت دوشت قدم های علی مرتضی است


    گرچه والایی و بالایی و بی حد و حدود
    بوسه گاهت دست های حضرت خیرالنسا است

    ای سلام روشن سجّاده، ای روح نماز
    سجده آوردند پیش پات بت های حجاز


    هر کسی مجذوب آهنگ صدایت می شود
    بی بهانه آسمان هم خاک پایت می شود

    تو دلیل هستی من نه، دلیل خلقتی
    قدر دان ارزشت تنها خدایت می شود


    از نگاهت نور می ریزد به قدر آفتاب
    لطف هر چه می شود از چشم هایت می شود

    نیمه شب هایت به رنگ آسمان و جبرئیل
    پاک مدهوش قنوت ربّنایت می شود


    چشم بر هم می زنم می بینمش بی خود ز خود
    دل دخیل ریشه ی سبز عبایت می شود

    من که جای خود ، هزاران مثل موسی کلیم

    با همه والائیش آقا گدایت می شود

    حب فرزندان زهرا و علی را هر که داشت
    تو خودت گفتی که مشمول دعایت می شود

    رحمه للعالمین ، ای مظهر لطف خدا
    جان زهرا دست خالی رد مکن امشب مرا


    شاعر:وحید محمدی



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  8. تشكرها 2


  9. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    چو تکوین جهان را ساز کردند
    نخست از نور او آغاز کردند

    محمد (ص) مصطفای آفرینش
    محمد (ص) نور چشم اهل بینش


    شب اسرا چو در عرش خدا گشت
    فکان قاب قوسینش سزا گشت

    محمد(ص) شافع روز پسین است
    محمد(ص) رحمة للعالمین است


    محمد(ص) فاتح بدر و حنین است
    محمد (ص) مرشد راه حسین است

    محمد (ص) هم بشیر و هم نذیر است
    محمد(ص) در دو عالم بی نظیر است


    محمد(ص) محرم اسرار عشق است
    محمد (ص) مطلع انوار عشق است

    محمد (ص) صاحب دختی چو زهراست
    محمد (ص) زینت ام ابیـهاسـت

    محمد (ص) معجزه خلق الهی است
    که بی نورش سیاهی در سیاهی است

    چو دریای وجودش بی کران است
    در اوصافش سخن بس ناتوان است.


    "مسود ارشادی فر"


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  10. تشكر


  11. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    اتفاقی خاص در عرش عظیم افتاده بود
    لرزه بر اندام شیطان رجیم افتاده بود

    چون که بر پیشانی مولود پاک امنه
    نقش بسم الله الرحمن الرحیم افتاده بود

    در نخستین جزء قرآن هم به پایش با خضوع
    معنی رمز الف با لام و میم افتاده بود

    از ازل در آخرین جام می پیغمبری
    عکس زیبای رخ طفلی یتیم افتاده بود

    روی بام شهر مکه در شب میلاد نور
    بقچه بوی گل از دست نسیم افتاده بود

    سایه فرّ و شکوه جاودانش هم چنان
    بر سر عیسی و موسای کلیم افتاده بود

    مهر او، مهر وصیش، مهر دختش بی گمان
    در دل هر صاحب عقل سلیم افتاده بود

    بر سرش ز آن دم که پا بر عرصه هستی نهاد
    سایه نور خداوند کریم افتاده بود

    هر که با او یا وصیش بی دغل می رفت راه
    در حقیقت بر صراط مستقیم افتاده بود

    شاعر : علی راکبر بهرامیان


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  12. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    امشـب بـه مـلایک خبری تازه رسیده
    لبخنـد نجـات از نـفس صبـح دمیـده

    شیطان عوض جامه دل خویش دریده
    اوصـاف خـدا از دهـن بت که شنیده

    یک صبحدم و این همه اعیاد که دیده
    اعیاد خدا گشته از ایـن صبح پدیدار

    ای بحـر تجـلا! گهـرت باد مبارک
    ای طور نبوت! شجـرت باد مبارک


    ای مکه! نسیم سحـرت باد مبارک
    ای آمنه! قرص قمـرت باد مبارک

    میلاد گرامـی پسـرت باد مبارک
    دامان تو تا حشر بود مطلع الانوار

    ای گمشدگان! گمشدگان! راهبر آمد
    در عرصـۀ بیدادگـری، دادگـر آمد

    تکبیر بگویید که هجران به سر آمد
    تهلیـل برآریـد کــه پیغامبـر آمد


    پیغامبـر از بهـر نجـات بشـر آمد
    آمد به جهان قافله را قافله سالار

    توحیـد بـوَد لالۀ بستـان محمد
    جبرییل بوَد مرغ گلستان محمد


    تهلیل بگویید بـه فرمـان محمد
    خلقت همه گشتند ثناخوان محمد

    ذکر همگان آیـۀ مـا کان محمّد
    از قول خدای احد قـادر دادار

    این نـور جمـال ازل، ایـن خالق نور است
    این هـم سخن موسی، در وادی طور است

    این روی صُحُف، صورت زیبای زَبور است
    این روح عدالت به محیط زر و زور است

    این منجی آن دخترک زنده به گور است
    این است که گل سبز کند از شررِ نار

    این است کـه او بـود و همه خلق نبودند
    این است که با نام خوشش نامه گشودند


    این است که خیل ملکش سجده نمودند
    وصفش همه گفتند و شنیدنـد و سرودند

    گفتنـد و شنیدنـد و سرودنـد و ستودند
    با این همه کردند به عجز سخن، اقرار


    این است که توحیـد از او نـام گرفته
    این است که خورشید از او وام گرفته

    این است که از روح بشـر، دام گرفته
    این است که دل از دمش آرام گرفته

    این است که از دست خدا جام گرفته
    سر تا قدم از علم الهی شده سرشار

    ای جـان همـه عالــم و آدم بـه فدایت
    ای هستیِ هستی کمی از لطف و عطایت


    گلبوسـۀ فـردوس، بــه خاک کف پایت
    روییـده مسیـح از نـفس روحْ فـزایت

    کـار ملـک و ذکـر خداونــد، ثنـایت
    این ذکر الهی است که دائم شده تکرار

    ای چرخ کهن خاک ره طفل صغیرت
    روشنگـر بــزم ازلـی روی منیـرت

    تـا حشـر، بزرگـان جهانند حقیـرت
    حتی به جنـان اهـل بهشتند فقیرت


    پیغامبـران یکسـره بودنـد بشیرت
    پیوسته نمودند به آقایی‌ات اقرار

    ا
    وصاف تو چون وصف خدا فوق حساب است
    قرآن تـو را سلطـه بـر ایـن چـار کتاب است


    حب تو ثواب است، ثـواب است، ثـواب است
    بغض تو عقاب است، عقاب است، عقاب است

    تـو آب حیاتـی و جهان بی تو سراب است
    تو مهری و روز همه بی‌توست شب تار

    ما امّت وحـی و تو پیام آور وحیی
    تا هست خدایی خـدا، رهبر مایی

    تو جان همه عالمی و در بر مایی
    تو سایۀ لطف ازلی بـر سر مایی


    بی‌نور تو، توحید محال است، نه دشوار
    بی دست تو حق بر روی کس در نگشاید

    بــی دوستی ات حمـد خداونــد نشاید
    بی حسن تـو یـوسف ز کسی دل نربایـد

    بی نــام تـو زنگ غمـی از دل نزدایـد
    مـدح تـو نـه از «میثم»، از خلق نیاید

    شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  13. Top | #30

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر
    منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر

    بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى
    دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر


    تعالى الله از این نعمت کز او اسباب آسایش
    براى ما فراهم گشت از میلاد پیغمبر

    ز لطف و رحمت ایزد ز یمن مقدم احمد
    ظهور حق مسلم گشت از میلاد پیغمبر


    به شام هفده ماه ربیع و سال عام الفیل
    رسالت ختم خاتم گشت از میلاد پیغمبر

    بشارت ده به مشتاقان که ز امر قادر منّان
    دل ما عارى از غم گشت از میلاد پیغمبر


    ز ناموس قدر بشنو تو گلبانگ خطر زیرا
    سر نابخردان خم گشت از میلاد پیغمبر

    بناى جهل ویران شد ز یمن منجى ات تارک
    جهان از علم اعلى گشت از میلاد پیغمبر


    دوصد اعجاز شد ظاهر که در عرش عُلى حیران
    دوصد عیسى بن مریم گشت از میلاد پیغمبر

    بشد دریاچه ساوه تهى از آب و برعکسش
    سماوه همچنان یم گشت از میلاد پیغمبر

    بشد این فارس چون شمعى، بشد آتشکده خاموش
    جهان حق مجسم گشت از میلاد پیغمبر

    ز یمن مقدمش منشق جِدار طاق کسرى شد
    که حیران خسرو جم گشت از میلاد پیغمبر


    بناى ظلم شد ویران ولى در سایه ایمان
    بناى عدل محکم گشت از میلاد پیغمبر

    قدم در ملک هستى زد چو ختم الانبیاء احمد
    مقام ما مقدم گشت از میلاد پیغمبر


    نواى بانگ جاء الحق به باطل چیره شد اى دل
    نظام دین منظم گشت از میلاد پیغمبر

    ز حسن پرتو رویش خجل در مغرب و مشرق
    مه و خورشید اعظم گشت از میلاد پیغمبر


    من «ژولیده» مى گویم بگو بر دوستارانش
    که شرّ دشمنان کم گشت از میلاد پیغمبر




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi