در یک مملکتى یا شهرى که مرکب است از عقاید و مذاهب مختلفه که بر حسب شرع جایز است با یکدیگر زندگانى کنند، مثلا در کردستان و بعضى قراء خراسان که هم شیعه یافت مىشود هم سنى، یا در خوزستان و فارس که هم عرب هست هم عجم، و در بعضى بلاد آذربایجان که هم ارمنى هست هم مسلمان، وقتى بخواهند حاکمى بفرستند، حاکم متعصبى را که یک مذهب از مذاهب طرفین را اختیار نموده باشند نمىفرستند، زیرا که اگر یک حاکم سنى ون مابقى شیعه هستند بیاید، مخصوصا در قدیم که ولات صاحب اختیار مطلق بودند، البته براى شیعه ها آن ولایت اسباب زحمت بود و رأى او با رأى سنى ها موافق بوده، شیعه ها را از شهر بیرون مىکردند و کم کم آنجا را منحصر به سنى ها مى نمودندو بالعکس.
پس اگر بخواهیم به هیچ یک از این دو مذهب اجحافى نشود و هر دو به آزادى در شهر زندگى کنند، یک حاکمى باید انتخاب شود که بى طرف باشد و عصبیّت نداشته باشد.
و باید دانست که مذهب شیعه بر بى طرفى است. نسبت به سنى ها، چون ما آنها را مسلمان و محترم و مال آنها را محترم و خون آنها را حرام مىدانیم و برادر مى خوانیم، هر چند آنها با ما اینگونه عقیده نداشته باشند.
و همچنین در خوزستان حاکمى باید فرستاد که اخلاقش طورى معتدل بوده که با عرب و عجم هر دو بسازد، اگر تعصب عربى داشته باشد، قهرا بر عجم آنجا بد مىگذرد، و اگر تعصب عجمى داشته باشد بر عرب بد مىگذرد.