صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 18 , از مجموع 18

موضوع: مقاله توحید صمدی

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    در یک مملکتى یا شهرى که مرکب است از عقاید و مذاهب مختلفه که بر حسب شرع جایز است با یکدیگر زندگانى کنند، مثلا در کردستان و بعضى قراء خراسان که هم شیعه یافت مى‏شود هم سنى، یا در خوزستان و فارس که هم عرب هست هم عجم، و در بعضى بلاد آذربایجان که هم ارمنى هست هم مسلمان، وقتى بخواهند حاکمى بفرستند، حاکم متعصبى را که یک مذهب از مذاهب طرفین را اختیار نموده باشند نمى‏فرستند، زیرا که اگر یک حاکم سنى ون مابقى شیعه هستند بیاید، مخصوصا در قدیم که ولات صاحب اختیار مطلق بودند، البته براى شیعه‏ ها آن ولایت اسباب زحمت بود و رأى او با رأى سنى‏ ها موافق بوده، شیعه‏ ها را از شهر بیرون مى‏کردند و کم‏ کم آنجا را منحصر به سنى‏ ها مى‏ نمودندو بالعکس.

    پس اگر بخواهیم به هیچ یک از این دو مذهب اجحافى نشود و هر دو به آزادى در شهر زندگى کنند، یک حاکمى باید انتخاب شود که بى‏ طرف باشد و عصبیّت نداشته باشد.

    و باید دانست که مذهب شیعه بر بى‏ طرفى است. نسبت به سنى ‏ها، چون ما آنها را مسلمان و محترم و مال آنها را محترم و خون آنها را حرام مى‏دانیم و برادر مى ‏خوانیم، هر چند آنها با ما اینگونه عقیده نداشته باشند.

    و همچنین در خوزستان حاکمى باید فرستاد که اخلاقش طورى معتدل بوده که با عرب و عجم هر دو بسازد، اگر تعصب عربى داشته باشد، قهرا بر عجم آنجا بد مى‏گذرد، و اگر تعصب عجمى داشته باشد بر عرب بد مى‏گذرد.


    امضاء

  2. تشكرها 2



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #12

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    همینطور واجب الوجود، اگر حدود و خواصى داشته باشد بر ضد بعضى از ممکنات یا بر ضد تمام ممکنات، البته آنهایى که صفات و خواص ضدى دارند بزودى معدوم و برطرف شده، از بین مى‏روند، بلکه باید گفت هر یک از ممکنات حدى است از خواص نامحدود او، و مرتبه ‏اى است از تجلیات او، و به این جهت است که عرفا مى‏گویند:


    هر یک از ممکنات مظهر یک اسم از اسماى حقند، هر چند گفتن و شنیدن این سخن دشوار است، ولى حقیقت است که شیطان هم مظهر اسم یا مضل است.


    و به هر حال در هر مخلوق یک نشانه و صفتى که نمونه ضعیف بسیار ضعیفى از اسامى و صفات حق است موجود است، علم عالم نشانه ‏اى از علم حق است بسیار ضعیف، فلان شخص کریم مظهر اسم یا کریم است، اگر چه نسبت اینها به او نسبت کرم شب‏تاب و آفتاب و بلکه از این هم ضعیف‏تر.


    و حکما گفته‏ اند:

    بسیط الحقیقه کل الاشیاء معنایش همین است اگر یک موجودى باشد که داراى یک اسم یا صفت حق نباشد، آن موجود هرگز ثبات و دوام ندارد، بلکه از وجود او عدم او لازم آید.


    و به هر حال ثابت شد که براى واجب نمى‏توان حد محدودى قائل شد که فلان صفت را دارد و فلان را ندارد، بلکه تمام صفات که در ممکنات هست بطور اعلى و اتم در او هست، و نواقص ممکنات در او نیست، مثل نور خورشید و سایه.



    امضاء

  5. تشكرها 2


  6. Top | #13

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    لا یحسب بعد:


    اگر چه به اندازه لزوم به وضوح پیوست که حضرت حق به عدد شمرده نمى‏شود و واحد عددى نیست، زیرا که در این صورت باز جدا از ممکنات خواهد بود و قیّومیت نخواهد داشت.

    و مع ذلک مناسبت است معنى واحد عددى و حدیث کتاب توحید در چهار معنى واحد ذکر نموده شود:

    شیخ صدوق در کتاب توحید روایت مى‏کند که اعرابى در جنگ جمل برخاسته گفت:یا امیر المؤمنین مى‏گویى خدا یکى است؟و مردم حمله بر او کرده گفتند:


    اما ترى ما فیه امیر المؤمنین ممن تقسم القلب؟

    حضرت فرمود:

    دعوه فان الذى یریده الاعرابى هو الذى نریده من القوم، ثم قال:


    اى اعرابى قول الله واحد بر چهار قسم است، دو قسم آن بر خدا جائز نیست و دو قسم بر خدا جائز است.


    اما آن دو که جائز نیست، فقول القائل واحد یقصد به باب الاعداد فهذا ما لا یجوز لان ما لاثانى له لایدخل فى باب الاعداد اما ترى انه تعالى کفر من قال ثالث ثلاثه، و قول القائل هو واحد من الناس یرید به النوع من الجنس فهذا ما لا یجوز علیه لانه تشبیه و جل ربنا عن ذلک و تعالى.






    امضاء

  7. تشكرها 2


  8. Top | #14

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    حدیث همین ود که تبرکا ذکر گردید، پس معنى این که خدا واحد است، یعنى شبیه ندارد، چنانکه مى‏گوییم:


    فلان یگانه دهر است، یعنى در فضل نظیر ندارد، و یا اینکه دانش قابل تقسیم نیست، اما اینکه بگوییم موجودات مثلا صد هزار عدد هستند، ده هزار انسان و پنج هزار فلان و هکذا یکى هم خدا صحیح نیست، زیرا که خدا بر همه مستولى است نه یکى در مقابل همه.


    این بود بیان استاد علامه شعرانى-افاض الله علینا من برکات انفاسه النفیسة-در شرح عبارت مذکور از امیر المؤمنین(علیه السلام)که چون آن را حاوى نکات علمى و اساسى در توحید دیدیم با اندک تصرف در اختصار نقل کرده‏ ایم.

    و به این بیان صحیح و سالم است قول مشایخ علم توحید که گفته‏ اند:


    «و بالاخبار الصحیح مثل کنت سمعه و بصره انه عین الاشیاء و الاشیاء محدودة و ان اختلفت حدودها فهو محدود بحد کل محدود فما یحد شى‏ء الا و هو حد للحق فهو السارى فى مسمى المخلوقات و المبدعات و لو لم یکن الامر کذلک ما صح‏ الوجود فهو عین الوجود فهو على کل شى، حفیظ بذاته و لا یتوده حفظ شى‏ء».از زبان هود(علیه السلام) بشنو که«ما من دابة الاّ هو آخذ بناصیتها».





    امضاء

  9. تشكر

    فاطیما (11-03-2014)

  10. Top | #15

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    در این مقام به چند فقره از احادیث اهل بیت عصمت و وحى(علیهم السلام)تبرک مى‏جوییم.

    آدم اولیاء الله و امام العارفین و برهان الحکماء و نور الموحدین امیر المؤمنین امام على(علیه السلام) فرمود:

    «مع کل شى‏ء لا بمقارنة، و غیر کل شى‏ء لا بمزایلة»، «(نهج البلاغه، خطبه اول).

    و فرمود:

    «لیس فى الاشیاء بوالج7و لا عنها بخارج» (نهج البلاغه، خطبه 184).

    و فرمود:

    «باطن لا بمزابلة، مبائن لا بمساقة)(بحار، ط 1 کمپانى، ج 2، ص 196).

    و فرمود:

    «هو فى الاشیاء کلها غیر متمازح لها، و لا بائن عنها)(بحار، 1 کمپانى، ج 2، ص 201، و کافى، ج 1، معرب، کتاب توحید، ص 107).

    و فرمود:

    «انه لبکل مکان، و فى کل حین و أوان، و مع کل انسان و جان»(نهج البلاغه، خطبه 193).



    امضاء

  11. تشكر

    فاطیما (11-03-2014)

  12. Top | #16

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    و فرمود:

    «و البائن لا بتزاخى مسافة7بان من الاشیاء بالقهر لها و القدرة علیها، و بانت الاشیاء منه بالخضوع و الرجوع الیه»(نهج البلاغه، خطبه 150).

    و مانند این فقره است دعاى اول ماه رجب که سید بن طاوس(رضوان الله علیه)در اقبال نقل فرمود:

    «یا من بان من الاشیاء و بانت الاشیاء منه، بقهره لها و خضوعها له»(ص 641، ط 1، سینگى رحلى).

    و فرمود:

    «فارق الاشیاء لا على اختلاف الاماکن، و تمکن منها لا عن الممازجة»(بحار، ط 1 کمپانى، ج 2، ص 167).

    و فرمود:

    «قریب من الاشیاءغیر ملامس، بعید منها غیر مبائن»(نهج البلاغه، خطبه 177).

    و فرمود:

    «سبق فى العلو فلاشى‏ء اعلى منه، و قرب فى الدنو فلا شى‏ء القرب منه، فلا استعلائه باعده عن شى‏ء من خلقه، و لاقربه ساواهم فى المکان به».(نهج البلاغه، خطبه 49).

    و فرمود:

    توحیده تمییزه عن خلقه، و حکم التمییز بینونة صفة لا بینونة عزلة»(نهج البلاغه، خطبه 177).

    و فرمود:

    «داخل فى الاشیاء لاکشى‏ء داخل فى شى‏ء، و خارج من الاشیاء لاکشى‏ء خارج من شى‏ء».(کافى، کتاب توحید، باب انه لا یعرف الابه، ج 1، معرب، ص 67).

    و فرمود:

    «و هو حیاة کل شى‏ء، و نور کل شى‏ء»(کاف معرب، ج 1، ص 100).

    و فرمود:

    «لا حجاب بینه و بین خالقه غیر خلقه» (بحار، ط 1 کمثانى، ج 2، ص 201).




    امضاء

  13. تشكر

    فاطیما (11-03-2014)

  14. Top | #17

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    و فرمود:

    لم یحلل فیها فیقال هو فیها کائن، و لم ینأعنها فیقال هو منها بائن»، «نهج البلاغه، خطبه 63، و کافى، ج 1 معرب، ص 104، و بحار، باب جوامع التوحید، ط 1 کمپانى، ص 200).

    و فرمود:

    «هو فى الاشیاء کلها غیر متمازج بها و لا بائن منها»(کافى، 1 معرب، ص 7107و بحار، ج 2، ط کمپانى، ص 201).


    از تعمق و تدبر در احادیث یاد شده دانسته مى‏شود که بینونت حق سبحانه از خلق بینونت وصفى است، مثل بینونت شى‏ء و فى‏ء، نه بینونت عزلى، مثل بینونت شى‏ء، و شى‏ء.


    یعنى به صفت قهر و قدرت از آنها جداست، نه از آنها جدا باشد، و همچنین به صفت نواقص امکانى و خلقى آنها از آنها جداست، چه این که بر همه احاطه شمولى دارد و قائم بر همه و محیط به همه است، و در حقیقت صورة الصور و حقیقة الحقائق است.


    و اهل معرفت از این معنى لطیف تعبیر کنند به توحید صمدى و نیز به بسیط الحقیقة کل الاشیاء، فافهم.



    و چون وجود صمد است همه قائم به یک حقیقت ‏اند که آن حق است، فتدبر.



    جناب شیخ صدوق(رحمة الله علیه)در باب توحید و نفى تشبیه کتاب توحید به اسنادش از ابراهیم بن عبد الحمید روایت کرده است که


    «قال:سمعت ابا الحسن علیه السلام(یعنى ثامن الحجج، على بن موسى الرضا علیه السلام)یقول فى سجوده:یا من على فلا شى‏ء فوقه، یا من دنى فلا شى‏ء دونه اغفر لى و لا صحابى».

    و نیز آن حضرت(علیه السلام)فرمود:


    «البائن‏ لاببراح مساقة، الباطن لا یا جنتان»(باب دوم توحید صدوق).



    امضاء

  15. تشكر

    فاطیما (11-03-2014)

  16. Top | #18

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    و در کافى به اسنادش از حسین بن سعید روایت کرده است که:

    «قال سئل ابو جعفر الثانى علیه السلام(امام جواد(ع)یجوز ان یقال لله انه شى‏ء؟قال:نعم، یخرجه من الحدین حد التعطیل و حد التشبیه»(ج 1 معرب، ص 64).


    کلمات 12، 13، 33، 54، 156، 176، کتاب هزار و یک کلمه، و دو رساله«انه الحق»و«وحدت از دیدگاه عارف و حکیم»در نیل به معرفت توحید صمدى که همان لطیفه وحدت وجود و بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشى‏ء منها است، معدات خوبى‏ اند.

    و الله سبحانه فتاح القلوب و مناح الغیوب.



    با تشکر از سایت زینت هفت آسمان
    امضاء

  17. تشكر

    فاطیما (10-04-2014)

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi