نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: آلزایمر مادر !

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو صمیمی
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    4467
    نوشته
    76
    تشکر
    236
    مورد تشکر
    333 در 83
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shapark آلزایمر مادر !






    چمدونش را بسته بودیم،با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود کلا یک ساک داشت با یه قرآن کوچک،کمی نون روغنی، آبنات، کشمش چیزهایی شیرین، برای شروع آشنایی …

    گفت: “مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم
    یک گوشه هم که نشستم نمیشه بمونم، دلم واسه نوه هام تنگ میشه!”


    گفتم: “مادر من دیر میشه، چادرتون هم آماده ست، منتظرن.”

    گفت: “کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمیشناسن!
    آخه اون جا مادر جون، آدم دق میکنه ها،من که اینجا به کسی کار ندارم اصلا، اوم، دیگه حرف نمی زنم. خوبه؟ حالا میشه بمونم؟”

    گفتم: “آخه مادر من، شما داری آلزایمر می گیری همه چیزو فراموش می کنی!”

    گفت: “مادر جون، این چیزی که اسمش سخته رو من گرفتم، قبول!
    اما تو چی؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی دخترم؟!”


    خجالت کشیدم …! حقیقت داشت، همه کودکی و جوونیم و تمام عشق و مهری را که نثارم کرده بود، فراموش کرده بودم.

    اون بخشی از هویت و ریشه و هستیم بود،راست می گفت، من همه رو فراموش کرده بودم!


    زنگ زدم خانه سالمندان و گفتم که نمی ریم توان نگاه کردن به خنده نشسته برلب های چروکیده اش رو نداشتم، ساکش رو باز کردم قرآن و نون روغنی و … همه چیزهای شیرین دوباره تو خونه بودن!

    آبنات رو برداشت گفت: “بخور مادر جون، خسته شدی هی بستی و باز کردی.”

    دست های چروکیدشو بوسیدم و گفتم:“مادر جون ببخش، حلالم کن، فراموش کن.”

    اشکش را با گوشه رو سری اش پاک کرد و گفت:“چی رو ببخشم مادر، من که چیزی یادم نمی یاد،شاید فراموش میکنم! گفتی چی گرفتم؟ آلمیزر؟!”

    در حالی که با دستای لرزونش، موهای دخترم را شونه میکرد
    زیر لب میگفت:
    “گاهی چه نعمتیه این آلمیزر!!”








    ویرایش توسط مدير محتوايي : 12-04-2014 در ساعت 12:12


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. تشكر


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi