سهروردی در داستان مونس العشاق خود یکی از صفاتی را که به عشق نسبت داده صفت «دربدری» و «بی خانمانی» اوست. وی آورده است که:
آیا میدانستید درمانده و آواره و تنها از القاب
امام زمان عجل الله تعالی فرجه ست ؟
«زلیخا چون این حادثه دید بر پاى خاست و روى به عشق آورد و گفت: اى صد هزار جان گرامى فداى تو از کجا آمدى و بکجا خواهى رفتن و ترا چه خوانند؟
عشق جوابش داد که من از بیت المقدّسم از محله روح آباد از درب حسن. خانه اى در همسایگى حزن دارم، پیشه من سیاحت ست، صوفى مجرّدم، هر وقتى روى بطرفى آورم، هر روز به منزلى باشم و هر شب جائى مقام سازم. چون در عرب باشم عشقم خوانند، و چون در عجم آیم مهرم خوانند. در آسمان به محرّک مشهورم و در زمین به مسکّن معروفم، اگر چه دیرینه ام هنوز جوانم و اگرچه بى برگم از خاندان بزرگم.»
عمادالدین عربشاه یزدی که شرح مونس العشاق را به نظم آورده دربرگردان این عبارات ودر پی معرفی عشق به زلیخا میسرایدکه عشق گفت:
گفتا که به بیت مقدسم جاست
کان کشور قدسیان یکتاست
در مصر مجردان سیاح[1]
در جامع جان فروز ارواح
حسنست نـگار گلعذارم
حزنست مقیم درجوارم
صوفی مجرد جهانگرد
فـارغ ز مکان و از زمان فرد
گه سـوی جنوب ره نوردم
گاه از طرف شمال گردم
گاهم ز یمین گذار باشد
گه سیر من از یسار باشد...
نه کشور ونه سپاه دارم
امـا کمر وکلاه دارم
وی در جای دیگرنیز عشق را سیمرغ وحید(تنها) خوانده است:
سیمرغ وحید گرد فردم
بر قله قافِ قرب، گردم