نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: داستان عجیبی از غیبت

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض داستان عجیبی از غیبت

    به نام خدا

    غيبت كردن از گناهان روزانه مردم و داستان عجيبى از غيبت

    غيبت آثار سوء برخى از اعمال بر روابط انسان با ديگران بسيار آشكار است. از جمله اعمالى كه روابط انسان‏ها را سست و سرد مى‏كند و منشأ گناهان ديگر مى‏گردد غيبت است. غيبت عبارت است از ياد كردن ديگرى به چيزى كه اگر با خبر شود خوش نمى‏دارد؛ يعنى نقص كسى را نزد ديگران به قصد نكوهش ذكر كردن. اين نقص ممكن است جسمانى، اخلاقى يا رفتارى باشد؛ البته بايد در نزد عرف نقص قلمداد شود. غيبت صرفاً به وسيله گفتار و زبان نيست، بلكه نوشتن و اشاره كردن نيز مشمول عنوان غيبت است.
    از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) روايت شده است: هل تدرون ما الغيبة؟ قالوا: الله و رسوله اعلم قال: ذكرك اخاك بما يكره. قيل أرأيت ان كان فى اخى ما اقول؟ قال: ان كان فيه ما تقول فقد اغتبته و ان لم يكن فيه فقد بهته. (1) پيامبر پرسيدند: آيا مى‏دانيد غيبت چيست؟ پاسخ دادند: خدا و رسولش داناترند. فرمودند: ياد كردن برادرت (در نزد كسي يا كساني) نسبت به چيزي كه اگر بفهمد ناراحت مي‌شود. پرسيده شد: حتى اگر آن چه مى‏گويم در برادرم باشد باز هم غيبت است؟ فرمودند: اگر آن چه مى‏گويى در او باشد غيبتش را كرده‏اى و اگر در او نباشد بهتان زده‏اى.
    از امام كاظم (عليه السلام) روايتى نقل شده است كه حدود غيبت را روشن مى‏فرمايد: «مَن ذَكرَ رَجُلا مِن خَلفِهِ بما هُو فِيه مِمّا عُرفه الناس لَم يَغتَبه و مَن ذَكره مِن خَلفِهِ بما هو فيه مِما لا يَعرفهُ الناس اَغتابهِ، و مَن ذَكره بِما لَيس فيه فَقد بُهته.» (2) كسى كه ديگرى را در غيابش به عيبى كه مردم از آن باخبرند ياد كند، غيبت او را نكرده است و كسى كه ديگرى را در غيابش به عيبى ياد كند كه مردم از آن بى‏خبرند، غيبت او را كرده است و كسى كه او را به عيبى كه در او نيست ياد كند به او بهتان زده است.در هر حال يكي از اخلاق عالي اسلامي پوشاندن عيب ديگران است. برترين عيب پوشي‌ها همراه با نصيحت و ارشاد به خوبي‌هاست.
    داستان عجيبى از غيبت
    انس بن مالك مى‌گويد: روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله امر به روزه فرمود و دستور داد كسى بدون اجازه من افطار نكند . مردم روزه گرفتند، چون غروب شد هر روزه‌دارى براى اجازه افطار به محضر آن جناب آمد و آن حضرت اجازه افطار داد .در آن وقت مردى آمد و عرضه داشت دو دختر دارم که تاكنون افطار نكرده‌اند و از آمدن به محضر شما حيا مى‌كنند اجازه دهيد هر دو افطار نمايند. حضرت جواب نداد. آن مرد گفته‌اش را تكرار كرد، حضرت پاسخ نگفت، چون بار سوم گفتارش را تكرار كرد حضرت فرمود: آنها که روزه نبودند، چگونه روزه بودند در حالي كه گوشت مردم را خورده‌اند، به خانه برو و به هر دو بگو قي (استفراغ) كنند، آن مرد به خانه رفت و دستور قي کردن داد، آن دو قي كردند در حالي كه از دهان هر يك قطعه‌اى خون لخته شده بيرون آمد، آن مرد در حال تعجب به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و داستان را گفت، حضرت فرمود به آن كسى كه جانم در دست اوست اگر اين گناه غيبت بر آنان باقى مانده بود اهل آتش بودند!!
    پي‌نوشت‌ها:
    1- كشف الربيه عن احكام الغيبة، ص ?.
    2- جامع السعادات، ج ?، ص ???
    عرفان اسلامي (شرح جامع مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه)، حسين انصاريان،ج10
    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  2. تشكرها 2

    parsa (21-03-2010), نوای عشق (20-03-2010)

  3.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi