نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: داستان اصحاب فيل و ماجراي هلاكتشان

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,791
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,206 در 63,582
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض داستان اصحاب فيل و ماجراي هلاكتشان

    قال تعالى:




    نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ القَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا القُرْآنَ ....



    ما بهترين سرگذشت ها را به وسيله ى اين قرآن به تو وحى كرديم.......




    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
    بسم الله الرحمن الرحمن الرحيم
    أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ (1) أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ (2) وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ (3) تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ (4) فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ (5)
    ترجمه
    مگر ندانسته اى كه پروردگارت با آن فيل سواران كه براى ويران ساختن
    كعبه لشكركشى نمودند چه كرد ؟«1»
    آيا ترفندشان را در بيراهه قرار نداد و بى اثر نساخت ؟«2»
    و بر بالاى سرشان فوج فوج پرندگانى فرستاد .«3»
    پرندگانى كه بر آنان سنگ هايى از سجّيل مى افكندند .«4»
    بدين گونه ، خداوند جانشان را گرفت و آنان را همچون پوسته اى ساخت كه
    مغزش خورده شده باشد .«5»
    سوره مباركه فيل






    سرگذشت اصحاب فيل

    نجاشی پادشاه حبشه در راه تبلیغ دین مسیح دست بفعالیت زد و بوسائل مختلف کوشید ، تا دین مسیح را بصورت اول برگرداند و نیروی از دست رفته اش را تجدید کند .
    وقتی دید از همه کشورها مردم برای حج بسوی مکه میروند باندیشه فرو رفت که کاری کند تا توجه مردم را از مکه و کعبه برگرداند و این تاج سیادت را از قریش و اهل مکه برباید و دلهای مردم را بکشور خود متوجه نماید .
    بدین جهت کلیسای مجللی در صنعاء ( یکی از شهرهای یمن ) بنا نهاد و در ساختمان آن منتهای دقت را بکار برد و پس از پایان ، آنرا به بهترین زینتها تزیین کرد و عالی ترین فرشها و پرده ها را در آن فراهم نمود بطوریکه زیبائی آن چشم را خیره و بیننده را مبهوت میساخت .
    او تصور میکرد با بودن چنین کلیسای معظمی دیگر کسی بسوی مکه نخواهد رفت و همه ی مردم حتی قریش و اهل مکه به آن کلیسا خواهند آمد .
    اما برخلاف تصور او ، نه تنها اهل مکه بآنجا توجه نکردند بلکه اهالی یمن و حبشه هم مکه را فراموش نکردند و باز برای حج ، بسوی مکه رفتند .
    اینجا دیگر کاری از نجاشی ساخته نبود ، زیرا تصرف در دلهای مردم با زور و سرنیزه محال است و عقیده ، قابل تحمیل نیست .
    اتفاقاً یک کاروان تجارتی از مکه بحبشه آمد ، کاروانیان همه عرب و برای تجارت به آن کشور آمده بودند .
    چند تن از کاروانیان عرب ، در یکی از اطاقهای آن کلیسا منزل کردند و چون هوا سرد بود آتش افروختند ولی وقت رفتن ، فراموش کردند آتش را خاموش کنند ، آتش به آن کلیسا رخنه کرد و حریق مدهشی بوجود آورد . وقتی خبر سوختن کلیسا و علت پیدایش آنرا باطلاع نجاشی رساندند ، سخت غضبناک شد و با خود گفت عربها از راه دشمنی کلیسای ما را آتش زده اند و قسم یاد کرد که کعبه را ویران کند و آنرا نابود سازد .
    بدین جهت فرمانده سپاه ( ابرهه ) را طلبید و با لشگری مجهز بانواع تجهیزات . از اسب و فیل و سواره و پیاده بسوی مکه فرستاد .


  2. تشكر

    نرگس منتظر (22-08-2010)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,791
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,206 در 63,582
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : داستان اصحاب فيل و ماجراي هلاكتشان

    قال تعالى:




    نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ القَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا القُرْآنَ ....



    ما بهترين سرگذشت ها را به وسيله ى اين قرآن به تو وحى كرديم.......


    ابرهه با آن سپاه عظیم ، مانند سیل بنیان کن به محل مأموریت خود رهسپار شد ، در بین راه غارتگریها کرد و هر کجا گوسفند و گاو و شتر دید آنرا تصرف نموده و در بیابان حجاز ، شبانی را با دویست شتر ملاقات کرد ، شترها از عبدالمطلب و شبان هم شبان او بود ، ابرهه شترهای عبدالمطلب را گرفت و براه خود ادامه داد تا در بیرون شهر مکه منزل نمود .
    ابرهه در خیمه خود روی تخت نشسته و سران سپاه در اطرافش ایستاده بودند که دربان او وارد شد و گفت : اینک عبدالمطلب رئیس مکه و سرور قریش بیرون خیمه است و اذن ورود میخواهد ؟ ابرهه اجازه داد و پس از لحظه ای عبدالمطلب وارد شد .
    آثار بزرگی و عظمت در چهره او نمایان بود ، ابرهه وقتی او را دید بی اختیار ازجا پرید و چند قدم او را استقبال کرد و کنار خود روی تخت نشانید و مراسم احترام را بعمل آورد سپس بمترجم خود گفت : از عبدالمطلب بپرس برای چه اینجا آمده ای ؟ ! گفت : بمن خبر رسیده که سپاهیان تو شتران مرا گرفته اند ، آمده ام درخواست کنم شتران مرا بمن برگردانید .
    ابرهه گفت : عجبا ! من برای خراب کردن کعبه و ویران کردن اساس عظمت اینمرد آمده ام ، او بفکر شتران خویش است ، بخدا قسم اگر این مرد از من درخواست میکرد که از همین جا برگردم و کعبه را خراب نکنم ، من باحترام او برمیگشتم .
    عبدالمطلب گفت من صاحب شترها هستم و این خانه هم صاحبی دارد ، من باید شتران خود را حفظ کنم و صاحب این خانه هم ، خانه خود را ، ابرهه دستور داد شتران عبدالمطلب را رد کردند و آنگاه با سپاه خود بعزم ویران ساختن کعبه بسوی شهر حرکت کرد ولی هنوز قدم در شهر مکه نگذاشته بود که پرندگانی کوچک بنام ابابیل بر فراز آسمان مکه نمایان شدند و کم کم خود را بالای سر سپاه ابرهه رساندند . آن پرندگان ، مانند هواپیماهای بمب افکن ، حامل سنگریزه هائی بنام سجیل بودند که فرق سپاهیان را هدف میگرفتند و سنگریزه بر سر آنها میکوبیدند و هر سنگریزه ای یکتن از سپاه ابرهه را هلاک کرد .
    هنوز چیزی نگذشته بود که تمام سپاه ابرهه ، بجز یک نفر هلاک شدند و آن یکنفر بشتاب خود را بحبشه رسانید و به حضور نجاشی آمد و جریان کشته شدن سپاه را بعرض رسانید نجاشی با بهت و حیرت پرسید : آن پرندگان بچه صورت بودند که سپاه مرا نابود کردند ؟ !!
    در آنحال یکی از همان پرندگان در هوا پیدا شد ، آنمرد گفت اعلیحضرتا ! این یکی از همان پرندگان خطرناک است که لشگر ما را هلاک کردند .
    سخن آن مرد بپایان رسید ، و در همانحال ، سنگریزه ای بوسیله همان پرنده ، بر سر او فرود آمد و در حضور نجاشی جانداد .
    این حادثه در سال ولادت خاتم انبیاء پیغمبر عالی مقام اسلام ( ص ) واقع شد .




  5. تشكر

    نرگس منتظر (22-08-2010)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi