صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 26

موضوع: وقت خزان زینب پر غم رسیده است * اشعاری به مناسبت وفات حضرت زینب (س)

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض وقت خزان زینب پر غم رسیده است * اشعاری به مناسبت وفات حضرت زینب (س)



    وقت خزان زینب پر غم رسیده است
    آری دوباره سوز محرم رسیده است

    در بین آسمان (ترنم) به یک نگاه
    ام المصائب و غم اعظم رسیده است


    یک سال از فراق حسین سر نکرده است
    حالا شبیه مادر ماتم رسیده است

    از بین دود و قافله و غم گذشته او
    با انتظار و گریه ی نم نم رسیده است

    با چادری شبیه به دیوار خورده ها
    مویی سپید و خاکی و درهم رسیده است


    شاعر : امیر فرخنده


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  2. تشكرها 2


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    عالمی گمگشته کوی وفای زینب است
    هر دلی دارد صفا مست صفای زینب است.

    دردمندی امتیاز ساکنان شهر عشق
    هرکه آنجا ساکن است دردآشنای زینب است


    کاروان عشق را دیدم که بعد از کربلا
    صف بصف چون درمکنون درقفای زینب است

    تشنگان معرفت را آب رضوان میدهند
    چشمه زمزم چو خواهی در منای زینب است


    دفتر عشق حسین .دارد جواز ثبت نام
    گررضایت نامه میخواهی.رضای زینب است

    سرگذشت قهرمانان رابسی خواندیم لیکن
    سرور تاریخ سازان. مبتلای زینب است

    جان عزیز است وبه جانان دادنش بس نیکتر
    هرکه باشد شیعه جان او فدای زینب است

    کشتی طوفان زده آید به شام از کربلا
    یک سری در نیزه یاران ناخدای زینب است

    توتیای چشم باشد خاک دشت کربلا
    گریه بر زینب دوا وتوتیای زینب است




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  5. تشكرها 2


  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    روی حسین، مهر دل‌آرای زینب است
    مـوی حسین، لیلۀ اسـرای زینب است

    زیباتریــن مطـاع بــه بـازار روز حشر
    در نـزد اهـل‌بیت، تـولای زینب است


    دارالزیــاره و حــرم قـدس کبریاست
    هر سینه‌ای که طور تجلای زینب است


    هر لحظه‌ای که بگذرد از گردش زمان
    در چشم ما قیامت کبرای زینب است

    فریـاد خــون پـاک شهیـدان کـربلا
    تا روز حشر، خطبۀ غرای زینب است


    مکتب نرفتــه عالمــۀ عالــم وجـود
    ایثار و صبر، درس الفبای زینب است


    دوزخ تنـم بسـوزد اگـر غیـر از ایـن بوَد
    نـقش بهشت، جای کف پای زینب است


    مگـذار تـا بـه خاک فتـد اشـک دیده‌ات
    این اشک نیست، گوهر دریای زینب است


    نامـی کـه مـی‌برد همـه‌جا دل ز پنج‌ تن
    بـاور کنیـد، نــام دل‌آرای زینـب است


    در روز حشــر، آینــۀ نـــور مــی‌شود
    پرونده‌ای که پای وی امضای زینب است

    گـر در خرابــه خُفـت، نکاهـد مقـام او
    چون سینۀرسولِ خدا جای زینب است


    جبـرانِ جـای خــالی، زهرا کنـد علی
    او را نظاره تا که به سیمای زینب است

    بگشـوده دست، بهـر قنـوت نمـاز شب
    نام حسین بـر روی لب‌های زینب است

    خــون حسیــن یافــت بقـا از خطابـه‌اش
    دیــن سرفــرازِ همـت والای زینـب است


    سیــل بــلا جمیــل بــوَد در نگــاه او
    دریای خون، بهشت تماشای زینب است

    شب‌های بی‌حسین که ذکرش بوَد حسین
    شب‌هـای قـدر و لیلۀ احیـای زینب است

    رأس حسین: طــور تجـلا بـه نــوک نی
    بــازار کوفـه: سینـۀ سینـای زینب است


    افتاده‌انــد زنـگ شترهــا هــم از صـدا
    ایــن معجــز اشاره و ایمای زینب است

    بالله بقــا دهنــدۀ قـرآن و اهــل‌بیت
    خون حسین و منطقِ گویای زینب است


    یک بوسه مثـل بوسۀ پرمهـر فاطمه
    بــر حنجــر بریـده، تمنـای زینب است

    چــون جــای تازیانــه بــر انــدام مــادرش
    آثــار کعــب نیــزه بــه اعضـای زینب است


    وقتــی کنــار طشـت طــلا ایستــاده است
    چشـم حسیـن بــر قــد و بالای زینب است


    دشنام و خنده و کف و خاشاک و خاک و سنگ
    در شــام و کوفــه بهــر تســلای زینب است

    «میثـم» بــرای دخــت علــی اشک چشم تو
    دُرّی گــران بــوَد کــه ز دریـای زینب است


    شاعر : غلامرضا سازگار


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  7. تشكرها 2


  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    زینب آمد شام را شام غریبان کرد و رفت

    گنجی اندر گوشة ویرانه پنهان کرد و رفت

    نوگلی از گلشن دین کرد زیر خاک لیک
    شوره زار شام را همچون گلستان کرد و رفت

    کرد اگر در ثمینش را در آن ویرانه خاک
    دشمن دین خدا را خانه ویران کرد و رفت

    لاله سان زین غم دل آن دخت حیدرگر بسوخت
    لیک آتش در بناء آل سفیان کرد و رفت

    لحظة شد میهمان رأس حسین بر دخترش
    میزبان را میهمان بر خویش مهمان کرد و رفت

    بلبل از دیدار گل شور و نوا دارد ولی
    دید این بلبل چو آن گل ترک افغان کرد و رفت

    عاشق از هجران دهد جان لیک آنطفل یتیم
    چون بوصل باب نائل شد بدرجان کرد و رفت

    رفت از داغ پدر جانش برون از تن ولی
    عالمی را همچو موی خود پریشان کرد و رفت

    آن گل خندان زهرا زین جهان پر زخار
    رو سوی باغ جنان با چشم گریان کرد و رفت

    رنجی اندر باغ گیتی سالها مانند نوح
    نوحه بر آن نوگل شاه شهیدان کرد و رفت



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  9. تشكرها 2


  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    سِرِّ نى در نينوا مى مانْد، اگر زينب نبود
    كربلا در كربلا مى ماند، اگر زينب نبود

    چهره سرخ حقيقت بعد از آن طوفانِ رنگ
    پشت ابرى از ريا مى ماند، اگر زينب نبود


    چشمه فرياد مظلوميّتِ لب تشنگان
    در كوير تَفْته جامى ماند، اگر زينب نبود

    زخمه زخمى ترين فرياد در چنگ سكوت
    از طراز نغمه وامى ماند، اگر زينب نبود


    ذوالجناح دادخواهى، بى سوار و بى لگام
    در بيابان ها رها مى ماند، اگر زينب نبود

    در عبور از بستر تاريخ، سيل انقلاب
    پشت كوه فتنه ها مى ماند، اگر زينب نبود




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  11. تشكر

    شهاب منتظر (15-05-2014)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    شمع جان سوخته بزم وفايی زينب
    گل نيلوفر گلزار ولايی زينب

    تو جگر سوخته صابرهء دشت بلا
    ای که از عرش نشينان وفايی زينب

    خمسهء طيبه را وارثی ای مظلومه
    يادگار حرم اهل کسايی زينب


    تا گشودی تو پر و بال مصيبت ديدی
    در سپهر غم و اندوه همايی زينب

    ای که همسايه ديوار به ديوار غمی
    غصه را جز دل تو نيست سرايی زينب


    تو همانی که مدينه قد و بالات نديد
    گشت فرجام تو ،انگشت نمايی زينب

    از همان روز که تو زاده شدی دل می گفت
    کاشکی تا به ابد کوفه نيايی زينب


    بعد از آن جلوه که در کوفهء نوميدی شد
    قبله ات گشت همان نور سمايی زينب

    کس نپرسيد که ای غم زده حالت چون است؟
    کس نپرسيد که آواره چرايی زينب؟


    روز قربانی ابناء تو ايمان می گفت
    به خداوند قسم روح منايی زينب

    پهلوانی ز عرب با تو هم آورد نشد
    قهرمان سفر شام بلايی زينب

    ای که دلگرم به تو جمله يتيمان حسين
    چلچراغ شب تار اسرايی زينب

    هيچکس چون تو اسير غم دلدار نشد
    اولين عاشق شاه شهدايی زينب

    يا قتيل العبره گفتی و جان می دادی
    تا که ثابت شود از اهل کجايی زينب

    گوش جانها پس از آن واقعه عاشورا
    جز حسينم نشنيد از تو صدايی زينب

    کهنه پيراهن صد چاک و دلی صد پاره
    آفتاب و دل سوزان ، چه فضايی زينب

    به سلامت برو جمع شهداء منتظرند
    زائر خسته دل کرب و بلايی زينب




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  13. تشكر

    شهاب منتظر (15-05-2014)

  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    در سیر دل جبریل هم بال و پرش ریخت
    وقت طواف چهارمش خاکسترش ریخت

    فطرس شد و غسل تقرب کرد روحش
    هر کس که خاک چادرش را بر سرش ریخت


    از زینبش زهرای دیگر ساخت زهرا
    مادر تمام خویش را در دخترش ریخت

    او «زینت» است و بی نیاز از زینتی هاست
    پس از مقامش بود اگر که زیورش ریخت


    وقتی دهان وا کرد، دیدند انبیا هم
    نهج البلاغه بود که از منبرش ریخت

    وقتی دهان وا کرد، از بس که غیورند
    مولا صدای خویش را در حنجرش ریخت


    در کوفه حتی سایه اش را هم ندیدند
    فرمود: غُضّوا... چشم ها در محضرش ریخت

    زن بود اما با ابهّت حرف می زد
    مردی نبود آن جا مگر کرک و پرش ریخت


    به مرقدش، تازه نگاه چپ نکرده!
    صد لشگر تازه نفس ، دور و برش ریخت

    یک گوشه از خشمش اباالفضل آفرین است
    گفتیم زینب، صد ابوالفضل از برش ریخت


    هجده سر بالای نیزه لشگرش بود
    تا شهر کوفه چند باری لشگرش ریخت

    وقتی هجوم سنگ ها پایان گرفتند
    خواهر دلش ریخت، برادر هم سرش ریخت


    با نیزه می کردند بازی نیزه داران
    آن قدر خون از نیزه ها بر معجرش ریخت...

    آن قدر بالا رفت و بالاتر که حتی
    در سیر او جبریل هم بال و پرش ریخت


    شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان





    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 15-05-2014 در ساعت 12:42
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  15. تشكر

    شهاب منتظر (15-05-2014)

  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    زلف عفاف، رشتۀ دامان زینب است
    آیات صبر، پایۀ ایمان زینب است

    حبل المتینِ قافـله سالار عاشقان
    تا روز حشر، موی پریشان زینب است

    گل زخم‌های پیکر صد پارۀ حسین
    آیـات بی‌شمارۀ قرآن زینب است

    هر کس که پا نهد به عزا خانۀ حسین
    بر او کرم کنید که مهمان زینب است

    سرهای نوک نیزه همه دسته‌های گل
    تن‌های پاره پاره، گلستان زینب است

    آن نیزه‌ای که خصم به قلب حسین زد
    زخمش هنوز بر دل سوزان زینب است


    بـا یـاد صبح یازدهم، صبح بی حسین
    هر روز صبح، شام غریبان زینب است

    وقتی که گفت بـا سپه کوفـه «اُسکُتوا»
    دیـدند کائنات بـه فرمان زینب است


    وقتی رقیـه را بـه ره شام می‌زدنـد
    دیدم حسین، دست به دامان زینب است

    یاللعجب مگر که قیامت بـه پا شده
    بر نیزه آفتاب درخشان زینب است

    مه بـر فراز چرخ چراغ خرابـه‌ها
    خورشید نوک نیزه ثناخوان زینب است

    روز جزا بـهانـۀ مـا از بـرای عـفو
    خون حسین و دیدۀ گریان زینب است


    تـا آفتاب بـذل کند نـور خویش را
    "میثم" همیشه بندۀ احسان زینب است



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  17. تشكر

    شهاب منتظر (15-05-2014)

  18. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    وقت جان دادن من مادر من بود ای کاش
    شاهد گریه و چشم تر من بود ای کاش

    تا اذان وقت کمی مانده که من جان بدهم
    وقت مُردن، علیِ اکبر من بود ای کاش


    شام از قبل گرفته همه ی جانم را
    جان رسیده به لبم، دختر من بود ای کاش

    بسترم را به سوی کرببلا پهن کنید
    رو به قبله شده ام، سرور من بود ای کاش

    دست و پا می زنم و یاد شما می افتم
    زخمی خنجرشان حنجر من بود ای کاش

    دفن کردند تو را با قدم مرکب ها
    زیر مرکب پر من، پیکر من من بود ای کاش

    تا کفن پوش کنم آن تن عریانت را
    بوریا کهنه چرا؟ معجر من بود ای کاش

    من زمینگیر شدم تا که زمین خورد سرت
    روی نی جای سر تو سر من بود ای کاش


    شاعر:محسن حنیفی




    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 14-05-2014 در ساعت 17:58
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  19. تشكرها 2


  20. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    امشب به سبک کرب و بلا گریه می کنیم
    همراه سیِّد الشُّهداء گریه می کنیم

    صاحب زمان گرفته عزا گریه می کنیم
    از داغ روح صبر و وفا گریه می کنیم

    مثل تمامی علما گریه می کنیم
    آقا ببین که با رفقا گریه می کنیم

    امشب به یاد عمِّه ی سادات مضطرم
    گریه کن مصیبت و غمهای خواهرم


    شد کهنه پیرهن همه ی عشق و باورم
    مثل غروب غصِّه و غم فکر معجرم

    راوی قصِّه های غریبی دلبرم
    هجران سر آمده به خدا گریه می کنیم


    در زیر آفتابم و مثل تو تشنه لب
    جان دادن شبیه تو شیرینتر از رطب

    از دوریِّ تو زینب غمدیده کرده تب
    یکسال و نیم زندگی بی تو العجب


    کردم شکایت از غم هجران تو به رب
    با حق به یاد فاصله ها گریه می کنیم

    یکسال و نیم درد جدایی کشیده ام
    حالا ببین چگونه کنارت رسیده ام


    هرگز عجیب نیست اگر قدخمیده ام
    آخر به روی نیزه سر یار دیده ام

    چوبی به لب نشست و لبم را گــَزیده ام
    ای زینبی بدان که کجا گریه می کنیم؟


    جایی که از حسین بخوانیم کربلاست
    مهمان روضه ی غم گودال تو خداست

    دارم یقین که مادر ارباب پیش ماست
    همراه دخترش شده تب دار نینواست

    شیب الخضیب غصِّه ی زهرا و مرتضاست
    آهی کشید مادر و ما گریه می کنیم

    آهی کشید و زیر لبش گفت یا حسین
    دیدم که می زنی گل من دست و پا حسین

    دشمن سر تو برده روی نیزه ها حسین
    زینب کجا و بزم حرامی کجا؟ حسین

    چوب است مزد قاری قرآن ما حسین
    ما تا ظهور عدل و صفا گریه می کنیم

    شاعر:حسین ایمانی


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  21. تشكرها 2


صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi