صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 48

موضوع: خونین شهر،شهر لاله های پرپر{ویژه نامه حماسه آزادسازی خرمشهر}

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    goll خونین شهر،شهر لاله های پرپر{ویژه نامه حماسه آزادسازی خرمشهر}




    ╫**╫ شهرلاله های پرپر ╫**╫
    ویژه
    نامه سالروز آزاد سازی خرمشهر





    ویرایش توسط ناظرسایت : 16-05-2019 در ساعت 15:03
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    خرّمشهر، شهرى كه از خون خرّم گرديد

    خرمشهر شهرى است به وسعت تمام ايران
    و برابر تمامى ارزشهايى كه شهيدان براى پايدارى آن
    خون پاك خويش را نثار كردند.


    در روز آزادى خرمشهر، بهروز مرادى
    شهيد سرافراز اين شهر بر روى تابلوى ورودى آن چنين نوشت:
    به خرمشهر خوش آمديد جمعيت 36 ميليون نفر،

    يعنى خر مشهر تمام ايران است
    و كربلاى خونرنگ اين مرز و بوم مى ‏باشد


    و در آغوش خود پنجاه هزار نخل سرجدا دارد
    كه هر كدام نشانه رحمتى هستند بر اين ديار.

    در اين شهر خونين، در هر كوى و برزن آن،
    آلاله ‏اى سرخ پرپر گرديده است تا شهر
    براى بار ديگر رنگ سبز خرّمى به خود گيرد،

    نماد ايثار و مقاومت را
    مى ‏توان در اين ناحيه نظاره‏ گر بود،

    نخل‏هاى آن مأذنه‏ هاى بلند تاريخ استوارى،
    پايدارى و شجاعت اين سرزمين‏ اند كه اگر به سخن درآيند
    از فداكارى دلير مردانى به خون خفته حكايت مى‏ كنند
    و آن روزهاى پرالتهاب را ترسيم خواهند نمود،

    اين درختان از ايامى حكايت مى‏ كنند
    كه در هر قدم و هر لحظه ‏اى
    پيكر شهيدى بر زمين آرام گرفت و روح پاكش
    به سوى عرش و ملكوت پرواز كرد،

    نخل‏هاى بى سر خرمش هر زبان گوياى
    مظلوميت و غربت بسيجيان اين شهرند
    كه در هميشه تاريخ در گوش ما زمزمه خواهند كرد:

    ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه‏
    هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه‏




    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 22-05-2014 در ساعت 21:51
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    شهر من، ای شهر پیكر سوخته!
    باغ و بستانت سراسر سوخته

    با سموم بادها بر دامنت
    بید بندهای تناور سوخته


    خاطرات سبز تو دیریست دیر
    با شقاقی های پرپر سوخته

    روی دشت سینه خونین تو
    سرو پژمرده، صنوبر سوخته


    زنبق و یاس و گل و نسرین تو
    در هجوم باد صرصر سوخته

    ایستاده بر فراز شانه ات
    نخل قد افراشته سر سوخته


    در كنارت مادر از داغ پسر
    خواهر از داغ برادر سوخته

    در دل و در سینه و پهلوی تو
    دشنه و شمشیر و خنجر سوخته


    از فراق سینه سرخان شهید
    اشك در چشم كبوتر سوخته

    نغمه هایت در گلو خشكیده است
    مثل پروازی كه در پر سوخته


    نی شگفت از غصه ات در آسمان
    گز هزاران مهر و اختر سوخته

    غم مخور ای قهرمان شهر نجیب!
    دشمنان را می به ساغر سوخته


    قهرمانان تو جاویدان شدند
    دشمنت با قهر داور سوخته

    سبز می گردی در آغوش بهار
    این بهارستان پیكر سوخته!



    سیمین دخت وحیدی








    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    یادی کنیم از سردار جاوید خرمشهر

    شهید محمد جهان آرا

    ای امام! از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ایی که خرمشهر سقوط کرد"
    من یک ماه به طور مداوم
    کربلا را می دیدم.

    . هر روز که حمله دشمن بر برادران سخت می شد
    و فریادها بی سیم را از کار می انداخت


    و هیچ راه نجاتی نبود" من به اتاق میرفتم"
    گریه را آغاز می کردم و فریاد می زدم:


    . ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را!


    (( بخشی از وصیتنامه شهید محمد علی جهان آرا ))











    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    نهال نو رسته را از دست دادیم و اسطوره‌های میادین‪روز
    بی‌خواب مقاومت كردنداما با این صدای معجزه‌آسا رزمندگان
    سلحشوربرتربت پاك خرمشهر بوسه زدند و وفای به عهد كردند.


    آری آنان اعلام كرده بودند كه‌ای خرمشهر! " دوباره برمی گردیم.
    " نفس‌ها خسته، صداها خسته، پوتین‌های آغشته به خون از برادران رزمنده
    ولی هنوزنور خدایی در دل‌ها روشن است طنین فریاد "الله اكبر" طنین انداز است.


    میلیون‌ها انسان در جای جای میهن عزیز سجده‌شكر به‌جای آوردند و "خرمشهر آزاد شد"
    و این نوید آزادی كسانی است كه دلاورانه جنگیدند و شهادت را عاشقانه پذیرا شدند.


    امام شهیدان اعلام كرد، كه دست بسیجیان
    و رزمندگان را می‌بوسم و بر این بوسه افتخار می‌كنم؟


    در آن روز خرمشهر تنها به ساكنان آن تعلق نداشت بلكه متعلق به تمامی مردم ایران بود،
    زیرا خرمشهر مانند كودك گم شده‌ای بود كه به دامن مادرش بازگشته بود.


    ای خونین شهر! چه جوانان، نوجوانان، سالمندان و كودكانی را در آغوش گرمت
    با خون دل نگاه داشتی و اسیران خاك را چه خوب بزرگ كردی
    و سر زنده، نگذاشتی به دست نامردان عراقی بیافتند.


    آری صدام و صدامیان تقاص تمامی خون‌های
    به ناحق ریخته شده را از شیره های جانشان پس دادند.


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    یاد کنیم از امام شهیدان

    "فتح خرمشهر فتح خاك نیست، فتح ارزشهای اسلامی است.
    خرمشهر شهر لاله های خونین است. خرمشهر را خدا آزاد كرد."


    امام خمینی قدس سره





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    به نخل های بی سرت فکر می کنم
    که گلوله های ستمگررا تاب آوردند و از پا نیفتادند.


    به مردان و زنان دلیرت می اندیشم که دیوار محاصره را
    درهم شکستند و از هر ذره خاکت، خورشیدی برآوردند.

    به تو فکر می کنم و حماسه ات را بر دروازه های
    استقلال، اشک شوق می ریزم.


    ایستادی؛ آنچنان که کوه، توفان های هرزه گرد را.
    خشت خشت جانت، بانگ تکبیر شد و فریادهای سرمست
    متجاوزان را تکه تکه بر زمین ریخت.

    ایستادی و آموختی مان که بر پنجره های شکسته نیز
    آفتاب طلوع می کند. نامت، تا همیشه آذین عزتمان باد!


    معصومه داوودآبادی




    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 22-05-2014 در ساعت 22:13
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102
    ویرایش توسط ناظرسایت : 13-05-2019 در ساعت 09:43
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    «خرمشهر را خدا آزاد کرد»



    آسمان چون طوماری در هم پیچید، زمین لرزید، کوه ها غبار
    شد و خورشید ـ دشنه گزیده ـ از فروغ افتاد.
    اسرافیل بود که در صور می دمید.

    در خرمشهر غوغایی بود و در «خیابان رستاخیز» قیامتی
    برپا، که اهریمن، به حرمت شکنیِ دیار دلیران جسارت کرد
    و در بیشه شیران پای می کوبید و جولان می داد.


    زنجیر به قامت کوه ها می افکند و سینه آسمان را به تیغ ناخن
    می خراشید.خورشید را به زخم دشنه، خونین و بی فروغ می کرد
    و گل های «هفت بندی» خرمشهر را می دیدی که سرخ فام،
    به خاک و خون تپیدند؛ شکفته و ناشکفته، پیر و جوان، زن و مرد.


    خورشید، خودش را به وسط آسمان کشیده بود تا زخمی
    را که دشمن بر پیکر وارد کرده بود به راحتی ببیند.
    می دید که مقصدِ دلیران، «خیابان رستاخیز» بود.


    «مسجد جامع»، لبریز از شور و شعور بود و پر ازدحامِ حضور.
    بیمارستان شهر از گل های پایمال و کبوتران رنگین بال انباشته
    و اکنون، نوبت مسجد بود که مرهم زخم ها باشد.


    و مسجد که مردم زخمدیده را در آغوش گرفته بود، دست های
    فیروزه ای مناره هایش را در امتدادِ گنبد کاشی به نیایش
    لاجوردی آسمان افراشته بود و از شکوفه آن دست ها،
    نور فرا بنفش تشعشع می کرد و عطر رضوانِ خداوند می پراکند.


    دست جنایت اهریمن از آستین خیانت بنی صدر بیرون آمد و از
    «توپخانه» خبری نشد. دشنه دشمن بود که پهلویِ درختانِ بلند
    افراشته «کُنار» را یکی پس از دیگری می درید و
    «گل های زرد جنگلیِ» شهر خرّم را می پژمرد.


    آفتابِ تیغ خورده خرمشهر، شجاعانه هفته ها مقاومت کرد
    و از پسِ هر غروب، دیگر بار سینه آفاق را شکافت و طلوع کرد.


    حدیث خیانت ها و جنایت ها و قصه مقاومت دلیرمردان و شیرزنان
    خرمشهری، کوی به کوی، بَرزن به برزن، شهر به شهر و خانه
    به خانه پیچید و ندایِ پیر مراد، غیوران دیار را بسیج کرد
    و خون غیرت را در شریان فرزندان سلمان به جوش آورد.


    و سرانجام، شکوفه لبخند بر چهره ماهتابِ شهر شکوفا گردید
    و «خرمشهر را خدا آزاد کرد»


    پروانه های مینو، دسته دسته به تکریم کبوترانِ در خون خفته
    و آلاله های سرخِ «جنّت آباد»، به طواف شمع مزار سید
    شهیدان خرمشهر، شهید «سیدمحمّد جهان آرا» همّت گماردند.


    شهد شیرین و دلگشای آزادی، گوارای وجود نازنین دلاور مردان
    و غیور زنان خرمشهری باد؛ آنان که در خرمشهر ماندند
    تا خرمشهر بماند تا ایران بماند، تا اسلام بماند.

    سید عبدالحمید کریمی


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض





    سلام خرمشهر!



    سلام بر تو!


    سرخ ترین لاله ها، ارزانی نگاه سبزت باد
    از دوردست ها آمده بودم به دیدارت ای حماسه روشن!


    در نگاهت شراره آزادگی شراره زد و من آمدم تا دعوت بلورین
    استقامت و ایثار، آمدم تا هر صدای آشنا با صدها پلاک
    بی زنجیر،آمدم تا نخل های بی سر دامانت را سایبانی باشم.


    از دوردست ها آمده بودم تا دستانت که بوی بهشت می دهد.
    در تصویری گنگ، پنهانی، در کلمات نمی گنجی، و من
    چه قدر از ایمان تو به وجد آمده ام، چه قدر متحیرم
    از این همه صبر و ایستادگی و استقامت.


    از دوردست ها آمده بودم به دیدارت.
    آمده ام تا بافنده پریشان موهای تو گردم.

    آمده ام تا خانه های با خاک یکسانت را به یکی دو رکعت
    نماز عشق میهمان کنم. آمده ام و رسیده ام به غروب
    مه آلود شط، به نسیمی لبریز از عطر اذان و
    خدا بزرگ تر از آن است که وصف شود.


    من از دوردست ها آمده ام با کاروانی از مهر.
    دلم را به گرمای وجودت گرم کن تا نگاهمان آینه دار خاک مقدست گردد.


    آمده ام با کاروانی از ایثار و رشادت و در نگاه سبز
    و شیرینت آشیانه ای ساختم به استواری نخل هایت؛

    آشیانی سراسر شهامت و ایثار، پر از
    عشق به میهن، آشیانه ای ساختم به نام غیرت.

    از دوردست ها آمده بودم. وقتی آمدم، باران نور می بارید،
    بوی تن داغ نخل ها آرامشی سبز در من رویاند

    مرا درسی از مردانگی آموخت و من تا نهایت صبوری
    دل های داغدیده اش را تصلی دادم.


    اکرم السادات هاشمی پور



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi