دسته دوم کسانیاند که قائل به جواز کشتن سب کننده پیامبر بدون اجازه امام هستند؛ همانند صاحب جواهر که میفرماید:
«بل هو المشهور بل عن الغنیة الاجماع علیه لاطلاق النصوص»[33]
و یا اینکه آیت الله خویی میفرماید:
«در کشتن دشنام دهنده، نیازی به اجازۀ حاکم شرع نیست؛ همان گونه که در صحیحه هشام بن سالم، به این مسئله تصریح شده و امام فرموده :
یقتله الأدنی فالأدنی قبل أن یرفع إلی الامام؛
شنوندهای که به دشنام دهنده نزدیکتر است، او را بکشد، پیش از آنکه خبر به امام برسد»[34]