صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 33

موضوع: نیمه ماه رسید و قمری می آید*اشعار میلاد امام حسن مجتبی(ع)*

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8502
    نوشته
    3,290
    صلوات
    1000
    دلنوشته
    10
    هدیه ی به صدیقه ی شهیده
    تشکر
    5,070
    مورد تشکر
    4,333 در 2,035
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    امشب مدينه شد شد از بوى عطرش معطر
    خوابيده خورشيد زهرا رو دستاى حيدر

    ارادت ما به حسن کمتر از اويس قرن نيست
    تو قلب کسى به غير مجتبى مسلمأ نيست


    بگيد به هرکى که ميخواد توبه کنه ماه رمضونو
    هيچ راهى غير ذکر يا محسن به حق حسن نيست

    حرمت توى مدينه يا که تو عرش برينه
    زائر هر شب و روزت پسر ام بنينه

    رو لبمه سيد الکريم-يا حسن جان
    تو آقايى و ما نوکريم-يا حسن جان

    چى بهتر از اينه که به همين زودى آقا
    صحنت ميشه افتتاح روزى با دست زهرا

    به غير تو کى براى على زهرا نور عين بود
    کلام نافذت رساله ى ابالفضل و حسين بود

    جاى تو خاليه فقط تو کربلا شباى جمعه
    کاش يه حرم داشتى اونم درست تو بين الحرمين بود

    کم ما و کرم تو رو چشه ما قدم تو
    بگو کى وا ميشه پامون يه سحر تو حرم تو

    رو لبمه سيد الکريم-يا حسن جان
    تو آقايى و ما نوکريم-يا حسن جان


    قلب منو مادرت فاطمه کرده وصلت
    خير شکن ميشه هر کى که باشه ز نسلت

    همينکه قاسمت لباس رزم حيدرى به تن کرد
    يه چرخى زد تو معرکه يه عالمه سر بى بدن کرد


    کى گفته اصلا که امام حسن تو کربلا نبوده
    تا گفت انا ابن مجتبى کربلا رو پر از حسن کرد

    با دعاى دائم تو شدم آقا محرم تو
    قرار ما هييتي ها دم باب القاسم تو

    رو لبمه سيد الکريم-يا حسن جان
    تو آقايى و ما نوکريم-يا حسن جان



    تصاویر پیوست شده تصاویر پیوست شده
    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 06-05-2020 در ساعت 22:34
    امضاء



  2. تشكر

    شهاب منتظر (12-07-2014)


  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    shapark







    دریای التفات شما موج می زند

    رو به سواحل دل ما موج می زند


    در بین ربنای سحر های عاشقی

    بی وقفه " التماس دعا " موج می زند



    نام تو را که می برم احساس می کنم

    لحظه به لحظه عطر خدا موج می زند


    هر جا که می روم به تو برمی خورم ... حسن

    اصلاً حضور تو همه جا موج می زند



    حتماً برای دیدن فیض کرامت است ...

    اینجا اگر که خیل گدا موج می زند


    دیگر نمی شود به غم و غصه دل اسیر

    دست مرا بگیری اگر ... ایها المُجیر



    شاعر : اسماعیل شبرنگ



    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif



  5. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض




    ای ماه آسمانیِ ماه خدا! حسن
    خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن

    روز نخست نقش جمال تو را کشید
    نقاش حسن با قلم ابتدا
    حسن

    از شرم آفتاب رخت خفت آفتاب
    در پشت کوه‌ها و پس ابرها حسن

    ترسم از این که عقل، خدا خوانَدَت به جهل
    از بس که دیده در تو جمال خدا
    حسن

    از کائنات نغمۀ آمین شود بلند
    دست تو تا بلند شود بر دعا حسن

    افکنده گل صحیفۀ حسنت چو باغ گل
    از بوسه‌های پشت هم مصطفا
    حسن

    روح نبی، روان علی، قلب فاطمه
    گیرد به یک اشارۀ چشمت صفا حسن

    از صد هزار فیض مسیحا نکوتر است
    دردی که با دعای تو گردد دوا
    حسن

    باب تو باب حاجت ارباب حاجت است
    ای عالمی به کوی تو حاجت روا حسن

    جسم مسیح نه که روان مسیح هم
    می‌گیرد از تبسم گرمت شفا،
    حسن

    گر قاسمت به عرصۀ محشر قدم نهد
    بهر نجات خلق کند اکتفا حسن

    گویی که از لب تو عسل خورده مصطفی
    از بس که داده بوسه دهان تو را
    حسن

    یک جلوه از فروغ تو ماه است و آفتاب
    یک صحنه از بقیع تو ارض و سما حسن

    وقتی که جای دست خدا می‌شوی سوار
    حیف است پا نهی به سر چشم ما
    حسن

    باید رسول و حیدر و زهرا شوند گوش
    تا ذات حق برای تو گوید ثنا حسن

    باید نبی زیارت حُسن تو را کند
    در لاله‌زار وحی به صبح و مسا
    حسن

    زوار توست جان و رواقت بهشت دل
    بالله بوَد مدینۀ تو قلبها حسن

    گنجد چگونه عرش به یک گوشۀ بقیع؟
    ای گوشه‌ای ز خاک تو عرش عُلا
    حسن

    روزی که نیست روز تو باشد کدام روز؟
    جایی که نیست خاک تو باشد کجا؟ حسن

    صلح تو کرد روز معاویّه را سیاه
    صبر تو داد دین خدا را بقا
    حسن

    از بامداد اول خلقت تو بوده‌ای
    بنیانگذار نهضت کرب و بلا حسن

    آل نبی تمام کریمند و تو شدی
    مشهور در کرامت و لطف و عطا
    حسن

    خلقند میهمان و تویی میزبان خلق
    ملک وجود آمده مهمان سرا حسن

    عمری اگر که بند ز بندم جدا کنند
    حاشا که لحظه‌ای ز تو گردم جدا
    حسن

    وهابیان به زائر تو راه بسته‌اند
    سد می‌کشند دور مزار تو، یا حسن

    بیچاره‌های کوردل پست، غافلند
    دارالزیارۀ تو بوَد قلب ما
    حسن

    دشمن چو دید خُلق خوشت را به خنده گفت:
    غیر از تو کیست صاحب خلق خدا؟ حسن

    سوگند می‌خورم به خدا نیست ناامید
    هر کس که آورد به تو روی رجا
    حسن

    دست بریدۀ پسر کوچکت بس است
    در حشر بر نجات همه ماسوا، حسن

    هر گوشه روز حشر، دراز است سوی تو
    دست هزار «میثم» بی دست و پا
    حسن


    شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار



    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 20-06-2015 در ساعت 16:31
    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif



  6. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض




    گل پسر شیر خدا کریم آل فاطمه

    سبط نبی اکرمی ای پر و بال فاطمه



    تمام قد ، آینه ی جاه و جلال فاطمه

    ای متجلی از رخت شمس جمال فاطمه



    خُلق حسن، خوی حسن، طاق دو ابروی حسن

    نام حسن، روی حسن، پیچ و خم موی حسن


    زائر عشق گشته ام میان کوچه باغ تو

    به گنبد غمت قسم گرفته دل سراغ تو



    به صحن غربتت قسم به قبر بی چراغ تو

    گرفته دست اشک من ضریح صبر و داغ تو


    پیش کِشَت نموده ام دل شکسته ام حسن

    به گریه ام برای تو امید بسته ام حسن



    شاعر : مهدی عبدالکریمي



    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif



  7. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض







    وقتی نظر به حاجت بسیار می کنیم
    تکیه به لطف حضرت دلدار می کنیم

    تا که به دادمان برسد نسخه ی طبیب
    خود را دوباره خسته و بیمار می کنیم


    ویرانه ایم و با دمش آباد می شویم
    وقتی یقین به قدرت معمار می کنیم

    او آمده به جود و کرم آبرو دهد
    مثل همه به رحمتش اقرار می کنیم


    ماه خدا به نیمه رسید و دم اذان
    با ذکر سبز یا حسن افطار می کنیم

    در این شب خجسته که بابا شده علی
    عیدی ما رسیده ز دست خود ِ علی


    دنیا چشیده طعم مسیحایی تو را
    هر لحظه دیده جلوه ی مولایی تو را

    یوسف به قعر چاه غریبی، بسنده کرد
    وقتی که دید نور تماشایی تو را


    آری خدا همه هنرش را به رخ کشید
    با دست خود رقم زده زیبایی تو را

    چشم زمانه در تن دنیا ندیده است
    یکدم لباس صبر و شکیبایی تو را

    اين وسعت کرامت تو.. ایهاالکریم
    اثبات کرده صحبت آقایی تو را

    ما را خدا نوشته فقیر عطای تو
    صدها هزار حاتم طایی گدای تو


    دریای التفات شما موج می زند
    رو به سواحل دل ما موج می زند

    در بین ربنای سحر های عاشقی
    بی وقفه " التماس دعا " موج می زند


    نام تو را که می برم احساس می کنم
    لحظه به لحظه عطر خدا موج می زند

    هر جا که می روم به تو برمی خورم ... حسن
    اصلاً حضور تو همه جا موج می زند


    حتماً برای دیدن فیض کرامت است ...
    اینجا اگر که خیل گدا موج می زند

    دیگر نمی شود به غم و غصه دل اسیر
    دست مرا بگیری اگر ... ایها المُجیر


    خورشید بی کرانه ی صبح ازل تویی
    یکّه سوار عرصه ی علم و عمل تویی

    در لحظه ی سرودن ِ از " عین " و " شین " و " قاف "
    واژه به واژه بانی شعر و غزل تویی


    لب واکن و به تلخی دوران امان نده
    حالا که التماس لبان عسل تویی

    از بس کریمی و به همه لطف می کنی
    آقا میان اهل کرم، بی بدل تویی


    هستی همیشه در همه جا یار مرتضی
    پرچم به دست جبهه ی سرخ جمل تویی

    ذکر لبان تو همه دم ناد فاطمه
    هستی بزرگ و سید اولاد فاطمه


    خاک مدینه مقبره ی جسم پرپرت
    جانم فدای خاک مزار مطهرّت

    خواهد نشانمان بدهد غربت تو را
    خاکی اگر شده پر و بال کبوترت


    ما جان نثار غربت عظمای زینبیم
    دشمن کجا و مرقد زیبای خواهرت

    لطف تو دست خالی ما را گرفته است
    شد التماس و حاجت قلبی ّ نوکرت


    از کنج آستان بقیع خودت، شبی
    ما را ببر به کرببلای برادرت

    آقا بیا و دیده ی ما را جلا بده
    امشب به ما مجوّز کرببلا بده


    بستم دخیل، حاجت خود را هنوز هم
    بر دامن کرامت تو شاه با کرم

    در هر امامزاده فقط گریه می کنم
    با یاد قبر خاکی تو، ماه بی حرم


    مانده به روی شانه ی زخمی ّ صبر تو
    سنگینی کمرشکن کوه رنج و غم

    دستی رسید و غنچه ی عمر تو چیده شد
    وقتی که مانده بود به گلخانه یک قدم


    لرزید آسمان و زمین لحظه ای که تو
    دربین کوچه داد زدی : " وای مادرم "

    زلف سیاه رنگ تو شد، یک شبه سپید
    در بین کوچه های مدینه شدی شهید


    شاعر : اسماعیل شبرنگ










    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif



  8. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض




    خدا به هر که شبی عاشقانه تر داده
    دو چشم جاری و اشکی روانه تر داده


    زمان خلقت عالم، خدای عشق پسند
    به عاشقان جگری پُر زبانه تر داده

    کنار سفره اکرام آمدم، دیدم
    کریم رزق مرا، دیده گان تَر داده


    به نیمه رمضان حق به فاطمه، به علی
    ز بوی عشق، شبی جاودانه تر داده

    اگر چه نسل امامان حسینی است، خدا
    به مجتبی نمکی مادرانه تر داده


    شکوه عشق ز لبهای یار می ریزد
    رگ گدا شدنم را چه بر می انگیزد

    تو آسمانی و می ریزد از تو بال، فقط
    یکی دو بال به مرغ دلم بمال، فقط


    و بعد خوب تماشا کن و ببین چطور
    در آسمان توام من تمام سال، فقط

    تو ریسمان بلند خدایی و من هم
    رسیده ام که بگیرم نخی ز شال، فقط


    اگر که داشته باشد علی هزار پسر
    تویی کریم ترین مرد ایل و آل، فقط

    نوشته اند که باشی خدای شاه و گدا
    نوشته اند که باشم فقط سؤال، فقط


    سپیده سحرم را تو شام تار مکن
    مرا به غیر در خانه ات، دچار مکن

    کریم! باز کرم کن که باز منتظرم
    ببینم از پس پرده تو را به چشم ترم


    قلوب منکسر عاشقان که هست، اصلاً
    تو احتیاج نداری به بارگاه و حرم

    سؤال می کنم از تو، سؤال کن از من
    که جز تو خواهش خود پیش دیگری نبرم


    طمع به جود تو امری است لاجرم آقا!
    یکی دو کیسه بده تا اضافه تر ببرم

    به من مگو که بگیر و برو، خداحافظ
    من خراب شده چند روزی است، کَرَم


    تو مرهمی، تو دوای دل خراب منی
    تو میکده، تو بساط می و شراب منی

    تو آفریده شدی، تِلوِ کردگار شوی
    فرید باشی و خود آفریدگار شوی


    من آفریده شدم تا که ریزه خوار شوم
    تو آفریده شدی تا که سفره دار شوی

    عجیب نیست از این تار و مار دل، زیرا
    قرار بود که زیبای روزگار شوی


    چقدر پای پیاده به حج سفر کردی
    یکی دو مرتبه خوب است تا سوار شوی

    شلوغ می شود و راه بند می آید
    همین که بر سر کوچه آشکار شوی


    خیال می کنم امشب که عابرت شده ام
    کنار کوچه نشستی و زائرت شده ام

    به دست توست کلید همه معماها
    بیان توست بَری از چرا و امّاها


    تو نور ارض و سمایی، تو گوهر عرشی
    حقیقت تو کجا و سروده ماها

    کنار حومه نشینان شهر بنشین و
    بگو زِ آب و هوای محل، بالاها


    فتاده پای من از داغتان، هوار زدن
    فتاده پای تو آقا، حسابِ فرداها

    متابعت بکنند از مزارِ مادرها
    اگر ضریح ندارد مزار آقاها


    بقیع در دل خود رازها نهان دارد
    همیشه غصهء یک مادر جوان دارد

    کنار ما بنشین، از جفا و کینه بگو
    به جای روضه لا یوم، از مدینه بگو


    بیا تو شرح بده، ربنای مادر را
    از آن دو پای وَرَم دار و پر ز پینه بگو

    بگو چه شد زِ رُخِ مادر تو رنگ پرید؟
    از آبروی گرانی که شد هزینه بگو


    بگو مگر کسی از حال او نبود آگاه
    بگو چرا تَرَک افتاده روی سینه؟ بگو

    چرا لب از لب خود وا نمی کنی آقا
    اقلّاً آه بکش ماه بی قرینه، بگو ...


    از آن وقایع کوچه علی خبر دارد؟
    نبود جز تو کسی گوشواره بردارد؟



    شاعر : حسین قربانچه




    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif



  9. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض





    گل با هزار ناز قدم بر چمن گذاشت
    بلبل بنای مستی ی در انجمن گذاشت

    جبرییل ، شاد آمد و در دامن رسول
    قنداقه ای لطیف تر از نسترن گذاشت


    برداشت ذره ی کمی از سرخی لبش
    آن را به روی سنگ عقیق یمن گذاشت

    تنها ازاوست عطر دل انگیز چون اثر
    روی گلاب قمصرو مشک ختن گذاشت


    تفسیر آیه آیه ی کوثر سه حرف شد
    نام عزیز فاطمه اش را ، "حسن" گذاشت

    پروردگار ناز حسن را خرید و بعد
    دلهای شیعه را گرو پنج تن گذاشت


    شاعر: گمنام



    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif



  10. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض




    دنیای این اطراف از چندین حرم خالی است
    از چار ایوان طلایی دست کم خالی است


    قم،کربلا،مشهد،دمشق و سامرا عشقند
    در بین اینها جای یک باب الکرم خالی است

    من آب و نان سفره های تو بزرگم کرد
    من یک گدایم،دست و بالم،کاسه ام خالی است


    یک می دهی "صد می ستانی از کریمی،گاه
    بازار این عشاق از نرخ و رقم خالی است

    اینجا گداها منصب شاهانه ای دارند
    اینجا مسیر عاشقی از پیچ و خم خالی است


    زائر که باشی روضه هایت فرق خواهد کرد
    اینجا چرا از یک ضریح خشک هم خالی است

    از هرچه خالی هست این وادی قبول اما
    هرگز نگو اینجا چرا از درد و غم خالی است


    من کمتر از آنم که آقا شاعرت باشم
    اینروزها دور و برت از محتشم خالی است



    شاعر: گمنام




    ویرایش توسط شهاب منتظر : 13-07-2014 در ساعت 16:50
    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif


  11. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض





    موکب باد صبا

    شعر تولد امام حسن علیه السّلام

    موکب باد صبا بگذشت از طرف چمن
    تا چمن را پرنیان سبز پوشاند به تن

    سبزه اندر سبزه بینی ارغوان در ارغوان
    لاله اندر لاله بینی یاسمن در یاسمن

    بلبل آنجا هر سپیده دم سراید نغمه ای
    در ثنای خسرو خوبان امام ممتحن

    از حریم فاطمه در نیمة ماه صیام
    چهرة ماه حسن تابید با وجه حسن


    میوة بستان زهرا نورچشم مصطفی
    پارة قلب علی بن ابیطالب حسن

    در محیط علم و دانش آفتابی تابناک
    بر سپهر حلم و بخشش کوکبی پرتو فکن


    شد عیان از چهرة تابان او نور خدا
    شد جوان از چشمة احسان او چرخ کهن

    چون دمد صبح و صالش دلشود دار السرور
    چون رسد شام فراقش جان شود بیت الحزن


    گر ببارد ابر احسان عمیمش بر زمین
    گردد از هر قطره ای دریای رحمت موج زن

    در شبستان ولایت مشعل گیتی فروز
    در گلستان فصاحت بلبل شیرین سخن


    سینه از نور فضایل روشنی بخش جهان
    چهره در حسن شمایل رشگ خوبان زمن

    بر حصار حلم او شد مایة دین استوار
    محکم از ایمان او شرع نبی مؤتمن


    پرچم صلح و صفا افراشت سبط مصطفی
    تا براندازد لوای او در قلب کفر و آشوب و فتن

    نورجاویدان او بر جان ما بخشد فروغ
    عشق روزافزون او در قلب ما دارد وطن


    در لگن شمع فروزان اشگ ریزد ایدریغ
    خون دل جای سرشگ آن شمع ریزد در لگن

    منبع فیض و عطای کبریای ذوالجلال
    مظهر ذات و صفای کردگار ذوالمنن


    تن مپرورجز بمهر خاندان حق رسا
    تا زدل شوید غبار رنج و اندوه و محن


    دکتر قاسم رسا


    ویرایش توسط شهاب منتظر : 14-07-2014 در ساعت 07:07
    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif



  12. Top | #20

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    زیر پایش خدا غزل می ریخت
    غزلی را که از ازل می ریخت

    آن امامی که تا سحر امشب
    روی لبهای من غزل می ریخت

    شب شعر مرا چه شیرین کرد
    بین هر واژه ای عسل می ریخت

    آن که در جیب کودکان یتیم
    قمر و زهره و ذحل می ریخت

    آن کریمی که در پیاله دهر
    هرچه میریخت لم یزل می ریخت

    از همان کوچه ای که رد می شد
    حسن یوسف در آن محل می ریخت

    تیغ خصمش ولی به وقت نبرد
    رنگ از چهره اجل می ریخت

    شتر سرخ را به خون غلطاند
    لرزه بر لشگرجمل می ریخت

    آن امامی که روز عاشورا
    از لب قاسمش عسل می ریخت
    ...




    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 30-06-2015 در ساعت 21:30
    امضاء


صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi