صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 25

موضوع: اشعار ولادت با سعادت امام حسن مجتبی علیه السلام

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,182
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,152 در 63,546
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض اشعار ولادت با سعادت امام حسن مجتبی علیه السلام




    ازنیمه ماه رمضان ماه بر آمد
    با آمدنش فصل غم ورنج سر آمد



    شاد است رسول دوسرا حضرت طاها
    زیرا که کنون سبط کبیرش به بر آمد


    در بیت علی غلغله وشور بپا شد
    جبریل امین شاد بر او جلوه گر آمد



    گو یوسف مصری برود باز به چاهش
    چون یوسف زهرا زدل چاه بر آمد


    شد نام نکویش حسن ونیک بگویم
    این نام زدرگاه خدای قدر آمد



    باید که فراموش کنی حاتم طائی
    بر سلسله جود وکرم راهبر آمد


    او کشتی صبر است به دریای بلاها
    ایوب که باشد چو علی را پسر آمد



    ای شیعه مبارک به تو این روز خدایی
    از بحر ولایت به تو این تاج سر آمد

    شاعر :اسماعیل تقوایی



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,182
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,152 در 63,546
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    به نام آنکه تو را داده است نام حسن
    درود احسن الارباب من سلام حسن

    سلام بر برکات سپید سایه‌ی تو
    که نور داده به خورشید مستدام حسن

    سلام بر درجات زبرجدت که از او
    عقیق دست سلیمان گرفته وام حسن


    عجیب نیست اگر خال هاشمی‌ات را
    شبانه روز کند کعبه استلام حسن

    فدای قامت بنده نواز تو که نماز
    به احترام قدت می‌کند قیام حسن


    قبول نیست سجودی که پاش مُهر تو نیست
    رکوع بی تو رکوعی‌ست نا تمام حسن

    به اتفاق برادر به حشر گر برسی
    به جذبه خیره شود چشم خاص و عام حسن


    پیمبران متحیر به خویش می‌گویند
    بود کدام حسین و بود کدام حسن؟

    به خشت خشت ستون‌های عرش رب کریم
    نوشته با قلم حسن، یا امام حسن


    شکست شیشه‌ی خون دل شما روزی
    به دست سوده‌ی الماس‌های شام حسن

    صلات ظهر، چه تشییع بی نظیری شد
    به لطف بدرقه‌ی تیر‌ها ز بام حسن


    میلاد حسنی




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض








    نیمه ماه رسید و قمری می آید
    خبر آمد که مبارک سحری می آید


    ماه در لاک خودش رفت و نیامد بیرون

    تا شنید از خود او ماه تری می آید

    رفت خورشید پی کار خودش تا گفتند:
    صبح خورشید ز سمت دگری می آید


    حاتم از فرط نداری به گدایی افتاد

    تا شنید از همه بخشنده تری می آید

    ای کرم زاده، کرم پیشه، کریم بن کریم

    ای علی زاده ی از ریشه کریم بن کریم


    ای حسن نام و حسن خلق و حسن جلوه حسن
    کرده الطاف تو یک عمر به من جلوه حسن

    همه را با کرم ات مست گدایی کردی

    عبد بودی و خدا خواست خدایی کردی


    لطف تو آمد و دلهای ولایی را برد
    کرم ات آبروی حاتم طایی را برد

    آنقدر جود نمودی که دلم بی تاب است
    هر کجا اسم شما هست گدایی باب است


    دو سه باری همه زندگی ات بخشیدی

    دشمن ات را تو به بخشندگی ات بخشیدی

    تو در اوجی و به پایین نظرها داری
    تو عزیزی و به مسکین نظرها داری


    به همه از کرم و لطف شما خیر رسید
    کرم ات، هم به محبان تو، هم غیر رسید

    سفره انداختی و این همه مهمان داری

    تو خودت معجره ای، آیۀ قرآن داری


    یک جهان عبد و گداهای پریشان داری
    فکر کردم نکند ملک سلیمان داری!

    مثل موسایی و اعجاز عصایت جاری است
    نه نگفتی به کسی، دست عطایت جاری است


    چه کسی مثل تو اعجاز مسیحا دارد؟
    چه کسی مثل تو یک مادر زهرا دارد؟

    چه کسی مثل تو باباش ولی الله است؟
    هر که شد منکر آقاییِ تو گمراه است


    ای کریمان همه در پیش عطایت بی چیز
    ای کرامت ز وجود حسناتت لبریز

    به جهانی همه دم لطف و عطای تو رسید
    چه کسی در کرم و جود به پای تو رسید؟

    اسم تان آمد و گل های زمین وا شده اند
    پیش پاهای شما جن و ملک پا شده اند

    ای که در طایفۀ جود، کریم ات خواندند
    مثل بسم الله رحمن رحیم ات خواندند


    پای این سفره نشاندید و بفرما گفتید
    باز انعام رساندید و بفرما گفتید

    سر این سفره به والله نشستن دارد
    روی ارباب خداییش که دیدن دارد


    پسر شاه شدن شاه شدن هم دارد
    پسر ماه شدن ماه شدن هم دارد

    ای کریم از تو ما هر چه بگویید رسید
    دل من از تو به سر منشاء توحید رسید


    مهدی صفی یاری


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8502
    نوشته
    3,272
    صلوات
    1000
    دلنوشته
    10
    هدیه ی به صدیقه ی شهیده
    تشکر
    5,037
    مورد تشکر
    4,327 در 2,032
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    یگانه ای و نداری شبیه و مانندی
    که بی بدیل ترین جلوه خداوندی

    معطل اند هزاران فرشته کاسه به دست
    عسل بیاوری از آن لبی که می خندی


    به قصد کشتن شاعر شدند هم پیمان
    دوچشم مست تو با ابروان پیوندی!



    تمام عرش خدا در طواف گهواره
    نگاه خیره ی زهرا به طفل دلبندی



    به نیمه رمضان و میان صوت اذان ...
    رطب رسیده به دستان آرزومندی



    نمی شناخت رسول خدا سر ازپایش
    نمی رسید به آن لحظه ی خوشایندی


    نوشته اند تو را از بهشت آوردند
    نوشته اند ز عطری که می پراکندی -



    لبان فاطمه خندان و چشم مولا اشک
    نوشته اند تو مولود اشک و لبخندی


    برای خیل غلامان چه خوب مولایی!
    برای حیدر و زهرا چه ناز فرزندی!



    گدا که فرق ندارد تو سفره ات پهن است
    درِ امید به روی کسی نمی بندی





    امضاء




  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,182
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,152 در 63,546
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    زیر پایش خدا غزل می ریخت
    غزلی را که از ازل می ریخت

    آن امامی که تا سحر امشب
    روی لبهای من غزل می ریخت

    شب شعر مرا چه شیرین کرد
    بین هر واژه ای عسل می ریخت

    آن که در جیب کودکان یتیم
    قمر و زهره و ذحل می ریخت

    آن کریمی که در پیاله دهر
    هرچه میریخت لم یزل می ریخت

    از همان کوچه ای که رد می شد
    حسن یوسف در آن محل می ریخت

    تیغ خصمش ولی به وقت نبرد
    رنگ از چهره اجل می ریخت

    شتر سرخ را به خون غلطاند
    لرزه بر لشگرجمل می ریخت

    آن امامی که روز عاشورا
    از لب قاسمش عسل می ریخت
    ...



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. تشكر


  8. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8502
    نوشته
    3,272
    صلوات
    1000
    دلنوشته
    10
    هدیه ی به صدیقه ی شهیده
    تشکر
    5,037
    مورد تشکر
    4,327 در 2,032
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    نیمه ی ماه خدا ماه خدا پیدا شد
    کرم و جود و عطای ابدی معنا شد

    باظهور پسر فاطمه ی بنت رسول
    آسمان محو تماشای گل زهرا شد


    حضرت حیدر کرار به وجد آمده بود
    چونکه با لطف خداوند رحیم بابا شد

    کوری چشم همه عایشه ها از اول
    سید و سرور و سالار بنی الزهرا شد


    سائل خوان کریمانه ی اقای کرم
    با گدایی در خانه ی او اقا شد

    آینه دار خداوند جلی آمده است
    همه ی هستی زهرا و علی آمده است

    دل من صبح و مسا بر لب بامش باشد
    عامل مستی مان بردن نامش باشد

    باگدایی درش حاتم طایی دیده
    او کریم است و کرم مشی و مرامش باشد


    "واذا زلزلت الارض..." پیامد های
    نعره ی حیدری و ضربه ی گامش باشد

    نوکری در او کار من و تو نبود
    حضرت یوسف صدیق غلامش باشد


    پیرو صلح و سکوتش همه ایمان داریم
    کربلا شعبه ای از خط قیامش باشد

    پاره های جگرش هم دم " لایوم..." گرفت
    گریه بر کرببلا اوج پیامش باشد


    عابد صومعه و دیر و کنشت آمده است
    حسن آقای جوانان بهشت آمده است

    سائلم سائل بیچاره ولی محترمش
    سائلم سائل درمانده ی جود و کرمش

    او مسیحای من است آمده ام جان بدهد
    مرده را زنده کند هر دم و هر بازدمش

    پسر شیر خدا شیر جمل میباشد
    در عرب نیست کسی تاکه شود هم قدمش

    هم ادیب است و حکیم است وعلیم است و فقیه
    مجتهدان همگی تشنه ی جام قلمش

    لعن الله علی آل سعود ، یک روزی
    باطلا از سر نو شیعه بسازد حرمش


    یوسف هاشمی آل بنی هاشم اوست
    ایها الناس بدانید ا’باالقاسم اوست

    بذر عشقش ز ازل در دل من روئیده
    دست تقدیر مرا بهرگدایی چیده


    پسر فاطمه بی مثل و نظیر است والله
    چه کسی خوب تر از او به دو عالم دیده؟

    بی سبب نیست دم حضرت آقا گرم است
    حضرت احمد مختار لبش بوسیده

    خاکساری در خانه اش عزت بخشید
    به من بی سروپا خسته دل و شوریده

    نفس سرد من و گفتن از او هرگز
    جان به قربان موید ، شفق و ژولیده

    خواهم از حق که در غصه به قلبم بندد
    لطف کرده به کریم ابن کریم ام بخشد

    غم ندارم که پس از این دگر آقایی هست
    سید و سرور و سالاری و مولایی هست


    بر سر سفره ی او عالم وآدم جمع اند
    شکرلله سر این سفره مرا جایی هست

    "بگذار آدمیان طعنه زنند بد گویند "
    من سگ کوی همانم که تماشایی هست


    حضرت ایزد منان به صراحت گفته
    این دروغ است برای حسن همتایی هست

    بهر اطعام یتیمان مدینه چو علی
    روی دوشش همه شب کیسه ی خرمایی هست


    یوسف است یوسف زهراست ولیکن آیا
    در دل خانه ی او همچو زلیخایی هست ؟؟؟

    نه فقط شاعر درباری اهل کرم ام
    روضه خوان هستم و در روضه گریزی بزنم

    به تب سوز و دعای سحرش گریه کنید
    در حوالی دو چشمان ترش گریه کنید

    سالها در غم بی مادری اش آب شده
    دیگر حالا به تن مختصرش گریه کنید

    مادری در بر اونیست غریب است به خدا
    مثل زینب همه بالای سرش گریه کنید

    دارد از شدت سم بال و پرش میسوزد
    پس بیایید به زخم جگرش گریه کنید

    ای کریم ابن کریم حال بکا میخواهم
    هم بقیع هم نجف و کرببلا میخواهم


    شاعر : علیرضا خاکساری








    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 24-04-2021 در ساعت 15:53
    امضاء




  9. Top | #7

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,182
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,152 در 63,546
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    دنیای این اطراف از چندین حرم خالی است
    از چار ایوان طلایی دست کم خالی است


    قم،کربلا،مشهد،دمشق و سامرا عشقند
    در بین اینها جای یک باب الکرم خالی است

    من آب و نان سفره های تو بزرگم کرد
    من یک گدایم،دست و بالم،کاسه ام خالی است


    یک می دهی "صد می ستانی از کریمی،گاه
    بازار این عشاق از نرخ و رقم خالی است

    اینجا گداها منصب شاهانه ای دارند
    اینجا مسیر عاشقی از پیچ و خم خالی است


    زائر که باشی روضه هایت فرق خواهد کرد
    اینجا چرا از یک ضریح خشک هم خالی است

    از هرچه خالی هست این وادی قبول اما
    هرگز نگو اینجا چرا از درد و غم خالی است


    من کمتر از آنم که آقا شاعرت باشم
    اینروزها دور و برت از محتشم خالی است



    شاعر: گمنام



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. تشكر


  11. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ای ماه آسمانیِ ماه خدا! حسن
    خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن

    روز نخست نقش جمال تو را کشید
    نقاش حسن با قلم ابتدا حسن


    از شرم آفتاب رخت خفت آفتاب
    در پشت کوه‌ها و پس ابرها حسن

    ترسم از این که عقل، خدا خوانَدَت به جهل
    از بس که دیده در تو جمال خدا حسن


    از کائنات نغمۀ آمین شود بلند
    دست تو تا بلند شود بر دعا حسن

    افکنده گل صحیفۀ حسنت چو باغ گل
    از بوسه‌های پشت هم مصطفا حسن


    روح نبی، روان علی، قلب فاطمه
    گیرد به یک اشارۀ چشمت صفا حسن

    از صد هزار فیض مسیحا نکوتر است
    دردی که با دعای تو گردد دوا حسن


    باب تو باب حاجت ارباب حاجت است
    ای عالمی به کوی تو حاجت روا حسن

    جسم مسیح نه که روان مسیح هم
    می‌گیرد از تبسم گرمت شفا، حسن


    گر قاسمت به عرصۀ محشر قدم نهد
    بهر نجات خلق کند اکتفا حسن

    گویی که از لب تو عسل خورده مصطفی
    از بس که داده بوسه دهان تو را حسن


    یک جلوه از فروغ تو ماه است و آفتاب
    یک صحنه از بقیع تو ارض و سما حسن

    وقتی که جای دست خدا می‌شوی سوار
    حیف است پا نهی به سر چشم ما حسن


    باید رسول و حیدر و زهرا شوند گوش
    تا ذات حق برای تو گوید ثنا حسن

    باید نبی زیارت حُسن تو را کند
    در لاله‌زار وحی به صبح و مسا حسن

    زوار توست جان و رواقت بهشت دل
    بالله بوَد مدینۀ تو قلبها حسن

    گنجد چگونه عرش به یک گوشۀ بقیع؟
    ای گوشه‌ای ز خاک تو عرش عُلا حسن


    روزی که نیست روز تو باشد کدام روز؟
    جایی که نیست خاک تو باشد کجا؟ حسن

    صلح تو کرد روز معاویّه را سیاه
    صبر تو داد دین خدا را بقا حسن


    از بامداد اول خلقت تو بوده‌ای
    بنیانگذار نهضت کرب و بلا حسن

    آل نبی تمام کریمند و تو شدی
    مشهور در کرامت و لطف و عطا حسن

    خلقند میهمان و تویی میزبان خلق
    ملک وجود آمده مهمان سرا حسن

    عمری اگر که بند ز بندم جدا کنند
    حاشا که لحظه‌ای ز تو گردم جدا حسن


    وهابیان به زائر تو راه بسته‌اند
    سد می‌کشند دور مزار تو، یا حسن

    بیچاره‌های کوردل پست، غافلند
    دارالزیارۀ تو بوَد قلب ما حسن

    دشمن چو دید خُلق خوشت را به خنده گفت:
    غیر از تو کیست صاحب خلق خدا؟ حسن

    سوگند می‌خورم به خدا نیست ناامید
    هر کس که آورد به تو روی رجا حسن


    دست بریدۀ پسر کوچکت بس است
    در حشر بر نجات همه ماسوا، حسن

    هر گوشه روز حشر، دراز است سوی تو
    دست هزار «میثم» بی دست و پا حسن



    شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار





    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 24-04-2021 در ساعت 15:52
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  12. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8502
    نوشته
    3,272
    صلوات
    1000
    دلنوشته
    10
    هدیه ی به صدیقه ی شهیده
    تشکر
    5,037
    مورد تشکر
    4,327 در 2,032
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    ما کویر و نگاه تو دریا
    پس کرم کن به خشکسالی ما


    روزه دارانِ یک نگاه توایم
    سفره‌دار قدیمی دنیا


    تو رسیدی و کوچه بند آمد
    بار دیگر ز ازدحام گدا


    بین این خانواده تنها تو
    می‌شوی عشق ارشد مولا


    پسرانش اگر چه مادری‌اند
    از همه مادری‌تری آقا


    وقت تقسیم نان و خرمایت
    سمت تو دست آسمانی‌ها



    امضاء




  13. Top | #10

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,182
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,152 در 63,546
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    وقتی نظر به حاجت بسیار می کنیم
    تکیه به لطف حضرت دلدار می کنیم

    تا که به دادمان برسد نسخه ی طبیب
    خود را دوباره خسته و بیمار می کنیم


    ویرانه ایم و با دمش آباد می شویم
    وقتی یقین به قدرت معمار می کنیم

    او آمده به جود و کرم آبرو دهد
    مثل همه به رحمتش اقرار می کنیم


    ماه خدا به نیمه رسید و دم اذان
    با ذکر سبز یا حسن افطار می کنیم

    در این شب خجسته که بابا شده علی
    عیدی ما رسیده ز دست خود ِ علی


    دنیا چشیده طعم مسیحایی تو را
    هر لحظه دیده جلوه ی مولایی تو را

    یوسف به قعر چاه غریبی، بسنده کرد
    وقتی که دید نور تماشایی تو را


    آری خدا همه هنرش را به رخ کشید
    با دست خود رقم زده زیبایی تو را

    چشم زمانه در تن دنیا ندیده است
    یکدم لباس صبر و شکیبایی تو را

    اين وسعت کرامت تو.. ایهاالکریم
    اثبات کرده صحبت آقایی تو را

    ما را خدا نوشته فقیر عطای تو
    صدها هزار حاتم طایی گدای تو


    دریای التفات شما موج می زند
    رو به سواحل دل ما موج می زند

    در بین ربنای سحر های عاشقی
    بی وقفه " التماس دعا " موج می زند


    نام تو را که می برم احساس می کنم
    لحظه به لحظه عطر خدا موج می زند

    هر جا که می روم به تو برمی خورم ... حسن
    اصلاً حضور تو همه جا موج می زند


    حتماً برای دیدن فیض کرامت است ...
    اینجا اگر که خیل گدا موج می زند

    دیگر نمی شود به غم و غصه دل اسیر
    دست مرا بگیری اگر ... ایها المُجیر


    خورشید بی کرانه ی صبح ازل تویی
    یکّه سوار عرصه ی علم و عمل تویی

    در لحظه ی سرودن ِ از " عین " و " شین " و " قاف "
    واژه به واژه بانی شعر و غزل تویی


    لب واکن و به تلخی دوران امان نده
    حالا که التماس لبان عسل تویی

    از بس کریمی و به همه لطف می کنی
    آقا میان اهل کرم، بی بدل تویی


    هستی همیشه در همه جا یار مرتضی
    پرچم به دست جبهه ی سرخ جمل تویی

    ذکر لبان تو همه دم ناد فاطمه
    هستی بزرگ و سید اولاد فاطمه


    خاک مدینه مقبره ی جسم پرپرت
    جانم فدای خاک مزار مطهرّت

    خواهد نشانمان بدهد غربت تو را
    خاکی اگر شده پر و بال کبوترت


    ما جان نثار غربت عظمای زینبیم
    دشمن کجا و مرقد زیبای خواهرت

    لطف تو دست خالی ما را گرفته است
    شد التماس و حاجت قلبی ّ نوکرت


    از کنج آستان بقیع خودت، شبی
    ما را ببر به کرببلای برادرت

    آقا بیا و دیده ی ما را جلا بده
    امشب به ما مجوّز کرببلا بده


    بستم دخیل، حاجت خود را هنوز هم
    بر دامن کرامت تو شاه با کرم

    در هر امامزاده فقط گریه می کنم
    با یاد قبر خاکی تو، ماه بی حرم


    مانده به روی شانه ی زخمی ّ صبر تو
    سنگینی کمرشکن کوه رنج و غم

    دستی رسید و غنچه ی عمر تو چیده شد
    وقتی که مانده بود به گلخانه یک قدم


    لرزید آسمان و زمین لحظه ای که تو
    دربین کوچه داد زدی : " وای مادرم "

    زلف سیاه رنگ تو شد، یک شبه سپید
    در بین کوچه های مدینه شدی شهید


    شاعر : اسماعیل شبرنگ





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi