صفحه 1 از 7 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 63

موضوع: امشب چه سینه‌سوز است بانگ اذان مولا*اشعار شهادت مولای متقیان علی (ع)*

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    khmgin امشب چه سینه‌سوز است بانگ اذان مولا*اشعار شهادت مولای متقیان علی (ع)*



    امشب چه سینه‌سوز است بانگ اذان مولا
    خیزد صدای تکبیر از عمق جان مولا

    از لحظه‌های افطار در شوق وصل دلدار
    بر چهره می‌درخشید اشک روان مولا


    مولا گشوده آغوش بهر وصال جانان
    قاتل به مسجد آید بر قصد جان مولا

    زهرا کنار محراب با ذکرِ واعلیّا
    یا فاطمه است امشب ورد زبان مولا


    زخم سرعلی را دیدند اهل مسجد
    دردا که نیست پیدا زخم نهان مولا

    ای نخل‌ها بگریید ای چاه‌ها بنالید
    دیگر علی ندارید ای دوستان مولا


    حق علی ادا شد فرق علی دو تا شد
    سرهایتان سلامت ای خاندان مولا

    ای دوستان بیایید با من به شهر کوفه
    تا سر نهیم امشب بر آستان مولا


    ریزید ای یتیمان در سفره‌های خالی
    خون جگر به جای خرما و نان مولا

    «میثم» دگر امیدی در ماندن علی نیست
    از دست رفته دیگر تاب و توان مولا






    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 16-07-2014 در ساعت 09:05
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    کوفه برای هر که اگر نان و آب داشت
    در سفره اش برای من اما عذاب داشت

    از زخم کهنه ایست اگر خورده ام زمین
    ورنه علی به ضربه ی شمشیر تاب داشت


    افتاده ام به بستر زخمی که سالهاست
    ردی عمیق بر جگر بوتراب داشت

    با تجربه، به جوهر اشکم نوشته ام
    "این شهر سنگ هاش حساب و کتاب داشت"


    زخم زبان کوفه یکی و دو تا که نیست
    کوفه زیاد مردم حاضر جواب داشت

    اینجا به زعمشان همه اهل عبادتند
    حتی اسیر کردن زن هم ثواب داشت


    دار و ندار کوفه دو چیز است و هیچ نیست
    کوفه وفا نداشت ولیکن طناب داشت

    امروز دیدن صف بچه یتیم ها
    اندازه ی عذاب رقیه عذاب داشت


    این کاسه های شیر به دردم نمی خورد
    وقتی که شیرخوار تمنای آب داشت

    خندیده بود بیشتر از این که گریه کرد
    لب تشنه بود بیشتر از این که خواب داشت


    تاثیر زهر بر دل حیدر نداشته ست
    داغی که در مصیبت اصغر رباب داشت

    حجت تمام شد که علی نیز بر لبش
    "الفرصت یمر کمر السحاب"داشت



    شاعر : مظاهر کثیری نژاد




    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 16-07-2014 در ساعت 09:06
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    خون دلهای علی گل کرد برفرق سرش
    می برد این دستۀ گل را برای همسرش

    آنکه عمری کرد دلجوئی زپاافتاده را
    حال می ریزد گل از خون درمیان بسترش

    مسجدو محراب ومنبر درفروغی ازخلوص
    محشری دیدند درحال نماز آخرش

    بعد زهرا با همان عشق ومحبت بارها
    دید زهرا را ولیکن درنگاه دخترش


    کم کم ازپا می فتاد این شمع واز غم زینبش
    بال وپرمیزد چنان پروانه در دور وبرش

    گفت عباسم علمدار حسین من تو باش
    این وصیت نامه رابنوشت با چشم ترش

    گفت با پروانه های خویشتن پنهان کنند
    همچو زهرا نیمه شب درخاک غم خاکسترش

    پرشداز شهد شهادت تا که جامش عشق گفت
    ساقی کوثر رود امشب بسوی کوثرش


    ازسخن گفتن «وفائی» گرکه کم کم شد خموش
    قطره قطره اشک می افتاد روی دفترش




    شاعر : استاد سید هاشم وفایی



    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 16-07-2014 در ساعت 09:06
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    دوست دارم خاک باشم درقدم های علی
    تاکنم در رهگذار او تماشای علی

    دوست دارم اشک باشم چشمه چشمه جوبه جو
    تاکه قطره قطره افتم درقدمهای علی


    دوست دارم بادباشم با امید وآرزو
    سرنهم مثل نسیم صبح برپای علی

    دوست دارم چون کبوتر باشم و با بال شوق
    پرزنم تا گلشن سبزو دل آرای علی


    دوست دارم گوش باشم تا به بزم انس او
    بشنوم از دوستانش صوت آوای علی

    دوست دارم چشم باشد عضو عضوم تا مگر
    وقت جان دادن ببینم روی زیبای علی


    دوست دارم شمع باشم تا بسوزم روز وشب
    گاه بایاد علی گاهی به زهرای علی

    دوست دارم دست مارا او بگیرد روز حشر
    نامۀ اعمال ما باشد به امضای علی

    دوست دارم ای «وفائی»روزسخت واپسین
    عروه الوثقای ما باشد تولای علی


    شاعر : استاد سید هاشم وفایی



    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 16-07-2014 در ساعت 03:33
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    سحر است و سحر عمر علی پایان است
    این سحر مژده پایان شب هجران است

    این سحرگاه سحرگاه وصال یار است
    تا سحر دیده حق بین علی بیدار است


    تا سحر زیر لبش زمزمه دارد مولا
    زیر لب ناله یا فاطمه دارد مولا

    ای سفرکرده ببین همسفرت می آید
    یار و همسنگر خونین جگرت می آید


    خون دل خوردن و صبر است پس از تو کارم
    فاطمه جان هوس روی پیمبر دارم

    بی فروغ رخ تو لیل و نهارم تار است
    قاتل همسر تو میخ و در و دیوار است


    یاد داری که چسان دست علی را بستند
    پیش چشمان ترم پهلوی تو بشکستند

    تو الف بودی از جور و ستم دال شدی
    بهر یاری من از کینه تو پامال شدی


    کاش آن جا وسط کوچه علی جان می داد
    یا خدا عمر مرا بعد تو پایان می داد

    گویی ایام فراغ من و تو سر گشته
    وقت دیدار تو و همسرت حیدر گشته



    شاعر : محمد رجبی







    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 16-07-2014 در ساعت 03:53
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ناله کن ای دل به عزای علی
    گریه کن ای دیده برای علی

    کعبه ز کف داده چو مولود خویش
    گشته سیه پوش عزای علی

    منبر و محراب کشد انتظار
    تا زند بوسه به پای علی

    ماه دگردر دل شب نشنود
    صوت و مناجات و دعای علی


    آه که محروم شد امشب دگر
    چشم یتیمان ز لقای علی

    مانده تهی سفره بیچارگان
    منتظر نان و غذای علی

    پیش حسن و حسن و زینبین
    خون چکد از فرق همای علی

    عمر علی عمره مقبوله بود
    هر قدمش سعی و صفای علی

    دیده زمزم که پر از اشک شد
    یاد کند زمزمه های علی

    تیغ شهادت سر او را شکافت
    کوفه بود کوی منای علی


    عالم امکان شد پر از غلغله
    چون شده خاموش صدای علی

    وای امیر دو سرا کشته شد
    خانه غم گشته سرای علی




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    رمضان بود و شب نوزدهم
    ام كلثوم كنار پدرش

    سفره گسترده به افطار على
    شير و نان و نمك آورد برش


    ميهمان ، مظهر عدل و تقوى
    ميزبان ، دختر نيكو سيرش

    على ان مرد مناجات و نماز
    چونكه افتاد به آنها نظرش


    چشمه هاى غم او جوشان شد
    ريخت زان منظره اشك از بصرش

    گفت : در سفره من كى ديدى
    دو خورش ، يا كه از ان بيشترين

    نمك و شير، يكى را برگير
    بنه از بهر پدر، ان دگرش

    شير حق ، عاقبت از شير گذشت
    كه بشد نان و نمك ، ماحضرش

    حيدر از شوق شهادت ، بيدار
    در نظر وعده پيغامبرش

    كه شب نوزدهم ، از رمضان
    رسد از باغ شهادت ، ثمرش

    بى قرار و نگران بود على
    چون مسافر كه به آخر سفرش

    گاه از خانه برون مي امد
    تا كى از راه رسد منتظرش

    گه به صد شوق ، نظر مي فرمود
    به سما و به نجوم و قمرش

    گاه در جذبه معراج نماز
    بيخود از خويش و جهان زير پرش


    چه خبر داشت خدايا آنشب
    كه على در هيجان از خبرش

    ام كلثوم غمين و نگرآن
    كاين شب تار چه دارد سحرش ؟

    گشت آماده رفتن حيدر
    مضطرب دختر خونين جگرش

    چون كه از خانه برون ميامد
    چفت در، بند گشود از كمرش

    كه مرو يا على از خانه برون
    تا سحر بگذرد و اين خطرش

    على ان روح مناجات و نماز
    شرح قرآن سخن چون شكرش

    گفت با خود كه كمر محكم كن
    بهر مردن كه عيان شد اثرش

    تا كه نزديك بشد صبح وصال
    مسجد كوفه بشد باز درش


    على ان بنده تسليم خدا
    صاحب الامر قضا و قدرش

    كعبه زادى كه خدا دعوت كرد
    بار ديگر به سراى دگرش

    چون كه جا در بر محراب گرفت
    من چه گويم كه چه آمد بسرش

    كوفه لرزيد ز تكبير على
    ناله برخاست ز سنگ و شجرش

    فلك افشاند به سر، خاك عزا
    چرخ ، وا ماند ز سير و گذرش

    اه از ان دم كه على غرقه به خون
    بود بر دوش شبير و شبرش

    اه از ان دم كه حسانا زينب
    چشمش افتاد به فرق پدرش

    حبیب الله چایچیان




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    وقت پرواز آسمان شده بود

    گوئیا آخر جهان شده بود

    کعبه می رفت در دل محراب
    لحظه ی گریه ی اذان شده بود


    کوفه لبریز از مصیبت بود

    باد در کوچه نوحه خوان شده بود

    شور افتاد در دل زینب
    پی بابا دلش روان شده بود


    در و دیوار التماسش کرد

    در و دیوار مهربان شده بود

    شوق دیدار حضرت زهرا
    در نگاه علی عیان شده بود


    خار در چشم و تیغ بین گلو

    زخم، مهمان استخوان شده بود

    سایه ای شوم پشت هر دیوار
    در کمین علی نهان شده بود


    ناگهان آسمان ترک برداشت

    فرق خورشید خون فشان شده بود

    در نجف سینه بی قرار از عشق
    گفت "لا یمکن الفرار" از عشق




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    بر قلب زينب ابر غم مي‏بارد امشب

    سوز دلش بوي مدينه دارد امشب

    زينب ز ابر ديده مي‏بارد ستاره
    دارد به پيشاني بابايش نظاره

    آرام بهرش سفره افطار چيند
    در چشم او رخساره مادر بيند

    اين عالمه غير معلم بي قرار است
    آگه شده باباي او چشم انتظار است


    آرامش او كرده زينب را پريشان
    گويد پدر اينگونه قلبم را ملرزان

    اي كاش من در كوچه سيلي خورده بودم
    اينجا نبودم در مدينه مرده بودم


    اي كوچه‏ هاي كوفه از غربت بميريد
    بوسه ز پاي رهبري مظلوم گيريد

    اي خاك نخلستان ز رويش توشه بردار
    خود را به زير پاي او آرام بگذار

    مرغان عاشق راه مولا را بگيريد
    او بي كس است امشب شما بهرش بميريد

    امشب علي مات جمالي لاله گون است
    ذكر لبش »انا اليه راجعون« است

    خانه نشين داغ زهراي نجيب است
    دلخسته از نامردي شهري غريب است

    محراب را چون پشت در گلگون نمايد
    بر شهر خونين او سر غربت بسايد

    بهر علي هنگامه پرواز گرديد
    تا كه ز پا افتاد دستش باز گرديد

    محمد حیاتی




    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 16-07-2014 در ساعت 09:25
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    زمين و آسمان امشب غم و دردى دگر دارد
    به پشت تيره ابرى، ماه چشمى پرگهر دارد

    نواى مرغكانِ نغمه خوان در سينه بشكسته
    به هر سو بنگرى مرغى سر از غم زير پر دارد


    به نخلستان گذر كردم كه جويم حال مولا را
    بديدم از دل غمگين من غم بيشتر دارد

    هزاران بوسه بر پاى على اى خاك نخلستان
    بزن امشب كه آن مولا سحر عزم سفر دارد


    به گوش جان شنو امشب مناجات على اى دل
    كه اين باشد كلام آخر و سوزى دگر دارد

    به مسجد مى رود مولا پى انجام امرِ حق
    دل و جانى همه تسليم امر دادگر دارد


    دمى ديگر چو بگذارد به محراب عبادت رخ
    ز تيغ كين سرى پُرخون رخى هم رنگ زر دارد

    على مهمان كلثومش بود افطار آخر را
    كه از نان و نمك قوت غذايى مختصر دارد


    به خون غلتيده در محراب، شير بيشه تقوا
    در آن حالت نواى ديگر و شور دگر دارد

    به ناگه نغمه «فُزتُ و رب الكعبه» زد مولا
    بلى هر گفته كز دل سركشد بر دل اثر دارد


    سيد تقى قريشى



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


صفحه 1 از 7 12345 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi