حوصله ام سر رفته!
«چندمین بار است که این مسیر را میآیم. حوصله خودم هم سر رفته از بس مغازهها را نگاه کردم و پیادهروها را گز کردم. دلم نمیخواهد برگردم به خانه. میدانم پایم به خانه نرسیده امر و نهیها و سۆال و جوابها شروع میشود. تمام عصرهایم را همینطور میگذرانم، بیآنکه بدانم از این همه وقتگذرانی چه میخواهم. »
به کجا چنین شتابان؟
اگر حوصلهتان از زندگی و خانه و درس و خیلی چیزهای دیگر سر رفته و خیابانهای شهر را جایی برای انعکاس تنهایی و جوانی یافتهاید، باید چاره دیگری بیابید. وقت شما و بیش از همه خودتان ارزشمندتر از آن هستید که در پیچوخمها از بین بروید. درست است که گاهی آنقدر خسته و بیحوصله میشوید که دلتان یک تنهایی دبش و کمی قدم زدن میخواهد اما این با آنکه مدام و مستمر در حال راه رفتنهای بیهدف باشید، فرق میکند. بازارگردی و رفتوآمدهای روزانه آن هم فقط به دلیل شب کردن روز، یا همراهی با دوستان فقط به این علت که نمیخواهید با خانواده باشید؛ جالب و منطقی نیست. اگر حس میکنید نیازمند همنشینی با دوستان یا در خود فرو رفتن و دوری از جمع هستید یا هر کار نامتعارف مانند نشستن در یک پارک به مدت زیاد بدون قصد وکار آرامتان میکند و دوست دارید از وضعیت کنونی رها شوید؛ راههای بهتری را تجربه کنید..