| ❤ |
آرزو
آرزو
دو ماه از شروع جنگ تحميلي گذشته بود.
يك شب بچه‌ها خبر آوردند كه يك بسيجي اصفهاني در ارتفاعات كاني تكه‌تكه شده است.
بچه‌ها رفتند و با هر زحمتي بود بدن مطهر شهيد را درون كيسه‌اي گذاشتند و آوردند.
آن‌چه موجب شگفتي ما شد، وصيت‌نامه‌ي اين برادر بود كه نوشته بود:
«خدايا! اگر مرا لايق يافتي، چون مولايم اباعبدالله‌الحسين (ع) با بدن پاره‌پاره ببر.»
منبع :كتاب كرامات شهدا -صفحه:75
راوي : خاطره از بسيجي محمد
شهدا شمع محفل دوستانند، شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند
و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" پروردگارند.
امام خمینی (ره)
╬♥╬╬♥╬-زندگينامه شهدا╬♥╬╬♥╬-
╬♥╬╬♥╬-وصيت نامه شهدا╬♥╬╬♥╬-
شهدا شرمنده ایم
http://www.ayehayeentezar.com/galler...6595422563.gif
parsa (26-03-2010)
موضوعات تصادفی این انجمن:
- چگونه خلبان شدم فریدون علی مازندرانی
- مردی که هنوز باز نگشته
- عکسی که به زور از من گرفتند
- llı.✿.ıll دخترک و بابایش llı.✿.ıll
- قفلی که به اذن شهدا باز شد
- خاطرات شهید ابراهیم همت
- لیست تایپک صفحه اصلی (خاطرات رزمندگان)
- آماده سازی نیروها برای دسته روی روز عاشورا...
- هشت روایت از شهید زین الدین:
- خاطره پدر و پسری که در آغوش هم به شهادت...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
نقل قول