صفحه 2 از 10 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 96

موضوع: خاطراتی از آیت‌الله العظمی بهجت به نقل از فرزند و شاگرد

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    160
    نوشته
    1,009
    تشکر
    700
    مورد تشکر
    2,232 در 814
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : خاطراتی از آیت‌الله العظمی بهجت به نقل از فرزند و شاگرد

    حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ علی آقا بهجت:از وقتی که به بلوغ رسیدم ایشان برای کاری صدایم نکردند؛ حتی برای آن که بروم نان بخرم، می‌فرمودند : "اگر نان در خانه باشد شاید خانواده لازم داشته باشند." وقتی کاری با من داشتند از دور صدا نمی‌زدند، با سنّی قریب به صد سال بلند می‌شدند می‌آمدند جایی که بودم و کارشان را می فرمودند. اگراحیاناً پیدایم نمی‌کرد صدایم می‌کرد: علی آقا.
    با همه مهربان بود، درد همه درد او بود. اگر کسی در خانه بیمار می‌شد دائم جویای حال او بود. لطف و مهربانی‌اش شامل حال همه می‌شد حتی حیوانات خانگی!
    زندگی بسیار ساده‌ای داشتند و در خوراک و پوشاک به کمترین‌ها قانع بودند و اصلاً "من" در زندگی نداشتند. خیلی کم می‌خوابید؛ روزی سه الی چهار ساعت و بقیه اوقات مشغول عبادت و تحقیق و تدریس بودند.»
    امضاء
    اللهم ارزقنا حلاوت ذکرک و لقائک و الحضور عندک
    بمعرفة حججک سیما معرفة حجتک حجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه
    و معرفة اولیائک سیما معرفة ولیک نجم الدّین

    حسن حسن زاده آملی

  2. تشكرها 4

    parsa (11-04-2010), مدير اجرايي (19-02-2013), نرگس منتظر (06-04-2010)


  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #12

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    160
    نوشته
    1,009
    تشکر
    700
    مورد تشکر
    2,232 در 814
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : خاطراتی از آیت‌الله العظمی بهجت به نقل از فرزند و شاگرد

    کوه کتمان

    کتمان و پرهیز از هرگونه اسم و رسمی، شیوه و روش سلوکی وی در سرتاسر عمر بود آن‌گونه که آیت‌الله کشمیری او را کوه کتمان نامید و نزدیکان وی تمام زندگی‌اش را معما دانستند و گفتند: «بیش از 90 درصد زوایای زندگی ایشان مجهول است. شاید به خاطر یک مطلب ساده‌ای که ربطی به مقام و معنویت ایشان نداشت حداقل از 15 تا 25 یا سی‌سال وقت گذاشتیم نقشه‌ها کشیدیم تا مطلبی از ایشان بتوانیم بپرسیم، این‌گونه نبود که ایشان بنشیند و برای ما عرفان ببافد یا از مقامات و ملکوت و آسمان‌ها خبر بدهد.»
    ذکر دائمش یا ستار بود و با آن نه تنها مقام خود را از دید دیگران پنهان داشت بلکه انانیت را به کلی به فراموشی سپرد و زندگی‌اش به مانند فلش و عقربه‌ای شد که تنها خدا را نشان می‌داد و ردپایی از خود بر جای نمی‌گذاشت. در سخنانش هیچ‌گاه کلمه من شنیده نشد و در مجالسی که از طرف ایشان برگزار می‌شد اجازه نمی‌داد که از وی نام برده شود. دم در و گوشه فرش می‌نشست و درس می‌داد در صورتی که شاگردان بالاتر از او نشسته بودند. هیچ‌گاه نمی‌گفت این درس‌ها را من می‌گویم و هیچ‌جا مسئله‌ای را که می‌خواست نقد کند اسم صاحب آن نظریه را نمی‌برد. شاگردان در طی سال‌های متمادی نشنیدند که وی درباره خود مطلبی فرموده باشد و یا از کسی انتقادی بکند و یا حتی از آنان خواسته باشد که به حرفش گوش دهند. در مجالس به نحوی وارد می‌شد که دیگران متوجه حضور وی نشوند و وقتی وارد مسجد می‌شد چنان با سرعت خودش را به محراب می‌رساند که قبل از بلند شدن دیگران به محراب رسیده باشد. یک‌بار مطلع شد که برای سلامتی ایشان دعا می‌کنند، ناراحت شد و گفت: «حجت خدا را رها کردید برای من دعا می‌کنید؟!»
    امضاء
    اللهم ارزقنا حلاوت ذکرک و لقائک و الحضور عندک
    بمعرفة حججک سیما معرفة حجتک حجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه
    و معرفة اولیائک سیما معرفة ولیک نجم الدّین

    حسن حسن زاده آملی

  5. تشكرها 4

    parsa (11-04-2010), مدير اجرايي (19-02-2013), نرگس منتظر (06-04-2010)

  6. Top | #13

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    160
    نوشته
    1,009
    تشکر
    700
    مورد تشکر
    2,232 در 814
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : خاطراتی از آیت‌الله العظمی بهجت به نقل از فرزند و شاگرد

    اهل کشف و کرامات نبود و حتی می‌گفت: «مرحوم نخودکی اواخر معتقد شد که به ما چه ربطی دارد تغییر دادن قضا و قدر؟!» کرامتی از او در ملا عام ظاهر نشد و هیچ کاری را به خودش منتسب نکرد. اگر هم کاری می‌کرد بیشتر دعایی بود که مستجاب بود. می‌فرمود: شما آب زمزم و تربتی تهیه کنید و بخورید من هم دعا می‌کنم و این فلشی بود که دیگران را از توجه به خودش منصرف می‌کرد. هر چند بعضی‌ها اصلاً عمل نکرده، خوب شده بودند اما او برای انحراف اذهان عمومی همه را نسبت به خدا یا اهل‌بیت می‌داد و دقیقاً تمام نشان‌های خودش رو از بین می‌برد. هرچه معروفتر شد عمامه اش کوچک‌تر و ریشش کوتاه‌تر شد.
    از وجوهات استفاده نمی‌کرد و وضعیت زندگانی‌اش قبل از مرجعیت و بعد از آن تفاوتی نکرد. با وجود نیاز و علی رغم اصرار اطرافیان برای خود دفتر و دستکی درست نکرد و محافظی نگماشت و زندگی‌اش در نهایت سادگی بود. بسیار می‌شد که در خانه وسایل و موادی برای غذا درست کردن نبود اما او با همان اندک زندگی می‌گذراند. آن‌ها که گلیم‌های سی‌ساله و نخ نمای منزل این مرجع تقلید و شکاف‌های بزرگ در دیوارهای گلی خانه‌ای کوچک که رو به فروریختن بود را می‌دیدند به اوج زهد و بی‌اعتنایی وی به دنیا و پستی و پوچی این دنیای دون پی ‌می‌بردند.
    امضاء
    اللهم ارزقنا حلاوت ذکرک و لقائک و الحضور عندک
    بمعرفة حججک سیما معرفة حجتک حجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه
    و معرفة اولیائک سیما معرفة ولیک نجم الدّین

    حسن حسن زاده آملی

  7. تشكرها 4

    parsa (11-04-2010), مدير اجرايي (19-02-2013), نرگس منتظر (06-04-2010)

  8. Top | #14

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    160
    نوشته
    1,009
    تشکر
    700
    مورد تشکر
    2,232 در 814
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : خاطراتی از آیت‌الله العظمی بهجت به نقل از فرزند و شاگرد

    صلابت در سلوک

    اذکار و عباداتی طولانی و خارج از توان، مداومت هر روزه بر زیارت عاشورای کامل، زیارت جامعه و نماز حضرت جعفر، استفاده از لحظه لحظه عمر آن‌گونه که حتی در سن نود و پنج سالگی استراحت و بازنشستگی برایش معنا و مفهومی نداشته باشد و نزدیکان در طی پنجاه سال از وی استراحتی ندیده باشند همه و همه از برجستگی‌های این ثروتمندترین مرد معنوی است و نشان از عزم راسخ وی در سلوک دارد. خوابش در طول عمر از چهار ساعت تجاوز نکرد و در بعد از ظهرها تنها به ربع ساعتی نشسته خوابیدن کفایت می‌کرد. با وجود کهولت سن 23 پله خانه قدیمی را در زمستان پایین می‌رفت تا آب بردارد و 12 دیگر پایین می‌رفت تا در زیرزمین وضو بگیرد و باز حدود 40 پله را بالا می‌آمد تا نماز شب بخواند. بیداری شب‌هایش و پس از آن نماز جماعت و زیارت حرم حضرت معصومه(س) و اعمال آن که پنج شش ساعت طول می‌کشید او را از تدریس پس از آن و ادامه فعالیت‌ها و اذکارش تا شب باز نمی‌داشت. نماز ظهر و عصر و تعقیباتش و پس از تدریس عصر، نماز مغرب و عشاء و توسلات و اذکار بعد از آن پنج شش ساعت دیگر وقتش را می‌گرفت و جمع عباداتش 12 ساعت می‌شد با این حال دائماً حتی در راه حرم و مسجد به فکر و یا ذکر مشغول بود. می‌گفت: کارتر اگر لذت نماز را می‌دانست، کل ریاست جمهوری آمریکا را برای لذت دو رکعت نماز می‌داد. برای او نماز همه وجود و هستي بود! حيات و نورچشم و سير در عرش بود و این خود از سخنانش پیداست. آن‌جا که می‌فرماید: «شاید حکمت تکرار نماز علاوه بر تثبیت، سیر باشد؛ به این نحو که هر نمازی از نماز قبلی بهتر و نماز قبلی زمینه‌ساز نماز بعدی باشد وگرنه وقتی انسان یک دفعه نماز خواند، بقیه نمازها تکرار نماز اول است. آیا دستور داده شده نماز را به جا آوریم و ندانیم برای چه امر شده‌ایم؟ آیا آنچه را که می‌دانیم و خواندیم دوباره بلکه در هر شبانه روز پنج بار تکرار کنیم؟ امر عجیبی است بلکه می‌خواهد بفهماند هربار که نماز به جا می‌آوری ملتفت باش که چیزی به‌دست آوری و مطالبی بفهمی که قبلاً آن را نمی‌فهمیدی.»
    امضاء
    اللهم ارزقنا حلاوت ذکرک و لقائک و الحضور عندک
    بمعرفة حججک سیما معرفة حجتک حجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه
    و معرفة اولیائک سیما معرفة ولیک نجم الدّین

    حسن حسن زاده آملی

  9. تشكرها 4

    parsa (11-04-2010), مدير اجرايي (19-02-2013), نرگس منتظر (06-04-2010)

  10. Top | #15

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    160
    نوشته
    1,009
    تشکر
    700
    مورد تشکر
    2,232 در 814
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : خاطراتی از آیت‌الله العظمی بهجت به نقل از فرزند و شاگرد

    آینه حسن

    او در حسن خلق و لطافت نیز سرآمد بود. رأفت و مهربانی به حدی بود که بارها و بارها حال افرادی را که برایشان مشکلی پیش آمده بود، می‌پرسید و خانواده برای این که کمتر ایشان را ناراحت کنند ترجیح می‌دادند مشکلات خودشان را دیگر با وی در میان نگذارند. فرزندان هیچ‌گاه تحکمش را در خانه ندیدند می‌گویند: «ایشان تحکمش در حد حلال و حرام بود. و هرگز نگفت که برو نان بخر! هر چند ما اعضای یک خانواده بودیم. تنها عبارتی که می‌گفت این بود که: اگر نانی باشد شاید مصرف بشود. در خانه تمام تعینات را از خودش جدا می‌کرد، هیچ شأنیت و تشخص و منیت نداشت و اصلاً من نداشت در زندگیش. کلمه من را دوبار از او در دو موقعیت حساس شنیدم که می‌خواست تکفل و وکالتی را قبول کند. در مورد “تو” هم می‌گفت: به قول آقای بروجردی تو نگو مگر به تفنگ.»
    با کوچک و بزرگ مزاح می‌کرد اما حتی مزاحش هم لطیف بود و دل کسی را نمی‌آزرد. به عروسش می فرمود: اگر پسرم تو را ناراحت می‌کند به من بگو و مقید بود برای حفظ نوه‌هایش از خطرات، قبل از رفتن به مدرسه یا بعد از آن و حتی قبل از خواب، چهار قل و آیت‌الکرسی و دعا بخواند. تمام کسانی که به نحوی به وی لطفی کرده بودند حتی پزشکی را که اولین‌بار در کودکی به وی مراجعه کرده بود، از یاد نمی برد و همیشه برایشان دعا می‌کرد. عطوفت و لطافت فراوانش حتی نسبت به حیوانات باعث حیرت و تعجب اطرافیان می‌شد که آخر چرا برای یک مرجع تقلید و یک عارف آن‌قدر باید رسیدگی به احوال مرغ و خروس خانه مهم باشد اما او آن‌گونه زندگی کرد و آن چنان لطیف زندگانی را به پایان رساند که غباری از رهگذارش خاطر کسی را نیازرد و این همه نشان از عرفان جامع و کاملی دارد که تنها در تدریس و خلوت و کنج عبادت منحصر نشده است.
    امضاء
    اللهم ارزقنا حلاوت ذکرک و لقائک و الحضور عندک
    بمعرفة حججک سیما معرفة حجتک حجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه
    و معرفة اولیائک سیما معرفة ولیک نجم الدّین

    حسن حسن زاده آملی

  11. تشكرها 4

    parsa (11-04-2010), مدير اجرايي (19-02-2013), نرگس منتظر (06-04-2010)

  12. Top | #16

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    160
    نوشته
    1,009
    تشکر
    700
    مورد تشکر
    2,232 در 814
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : خاطراتی از آیت‌الله العظمی بهجت به نقل از فرزند و شاگرد

    جام وصل

    یک‌چهارم صحبت‌هایش در مورد حضرت ولی‌عصر(عج) بود و نه یک‌بار بلکه صد بار و هزار بار می‌فرمود: افراد باید فرج شخصی برای خود ایجاد کنند. می‌گفت:
    «یک فرج عمومی داریم آن که هیچ، ولی امام زمان(عج) المحتجب عن اعین الظالمین است و هرکس گناه نکند حضرت از او در غیبت نیست.» و باز می‌فرمود: «علت غیبت امام زمان(عج)، خود ماییم. سبب غیبت امام زمان(عج) خود ما هستیم وگرنه اگر ظاهر و حاضر شود چه کسی او را می‌کشد؟! آیا جن آن حضرت را می‌کشد یا قاتل او انسان است؟ ما از پیش، امتحان خود را پس داد‌ه‌ایم که چگونه از امام تحفظ و یا اطاعت می‌کنیم و یا این که او را به قتل می‌رسانیم.»
    او کسی بود که در ارتباطش با حضرت ولی‌عصر(عج) شک و شبهه‌ای وجود نداشت ولی حتی یک نفر مستقیما از ایشان نشنید که بگوید من به محضر ولی‌عصر(عج) راه یافته‌ام و یا ادعای ارتباط و نیابت حضرت را کرده باشد. هرچند اگر ایشان ادعای نیابت و تشرف می‌کرد طرفداران بسیاری در میان مردم و مقلدان زیادی در سراسر دنیا داشت که به صدق ادعایش شک نمی‌کردند. رسانه‌های ارتباط جمعی و مطبوعات و اینترنت نیز به‌راحتی در اختیار ایشان بود و پذیرش عمومی نیز برای این مسأله وجود داشت اما علی‌رغم تمام شایعات از او هرگز چنین ادعایی شنیده نشد. می‌فرمود:
    «بعضی شروع به اوراد و اذکاری می‌کنند تا امام زمان«عج» را ببینند. چه اصراری بر دیدن آن حضرت دارید؟! شما سعی کنید اعتقادتان به حضرت زیاد شود و ایشان از شما خشنود باشند.»
    امضاء
    اللهم ارزقنا حلاوت ذکرک و لقائک و الحضور عندک
    بمعرفة حججک سیما معرفة حجتک حجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه
    و معرفة اولیائک سیما معرفة ولیک نجم الدّین

    حسن حسن زاده آملی

  13. تشكرها 4

    parsa (11-04-2010), مدير اجرايي (19-02-2013), نرگس منتظر (06-04-2010)

  14. Top | #17

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    160
    نوشته
    1,009
    تشکر
    700
    مورد تشکر
    2,232 در 814
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : خاطراتی از آیت‌الله العظمی بهجت به نقل از فرزند و شاگرد

    خاطرات خواندنی صدیقی از آیت‌الله بهجت
    امام جمعه موقت تهران آیت الله بهجت را رجلی الهی دانست و گفت :‌ ایشان بدنشان اینجا بود، اما قلب ایشان اصلا به این دنیا آشنا نشد و محرمیتی با این دنیا پیدا نکرد. جسمشان اینجا بود، اما مامور آن دنیا بود.

    حجت الاسلام صدیقی در گفت وگو با وطن امروز درباره ابعاد شخصیتی آیت الله بهجت چنین می گوید :

    • قبل از به دنیا آمدن آیت‌الله بهجت، پدر ایشان به بیماری سختی دچار شده و در زمان بیماری، صدایی می‌شنود و کسی به ایشان می‌گوید که محمدتقی در راه است. همین امر نشان می‌دهد که آیت‌الله محمدتقی بهجت ذخیرهًْ‌‌الله است و گوهر خاص و نایابی است که خداوند عطا کرد.

    • مرحوم آقای بهجت قبل از 18 سالگی به درجه اجتهاد رسیدند.

    • با یک واسطه از شیخ عباس قوچانی نقل می‌کنند که محضر استادمان میرزاعلی آقای قاضی بودیم، استاد فرمودند شیخ محمدتقی بهجت نامه‌ای نوشته و در این نامه مساله‌ای را سؤال کرده است. اگر کسی 3 روز روح را از بدن خارج کند حال که روح به بدن باز‌گردد آیا باید قضای نماز را به جای آورد؟ استاد بیان کردند که من مطمئن هستم این کار، کار خود شیخ محمدتقی بهجت است و ایشان سیر ملکوتی داشته است.

    • ایشان در نماز، نماز نمی‌دید، بلکه خدا را می‌دید. وقتی نماز می‌خواند 3 روز بدنش خسته بود. عده‌ای می‌گفتند ما نگران نماز آقا بودیم و درخواست داشتیم که از نماز مستحبی خود کم کنند. یکی از مراجع قم بیان می‌کردند که آیت‌الله بهجت نقال نیست و هرچه می‌گوید جزو جانش است.

    • در آن زمان که مبارزه با شاه باب نبود، جمعی آمده بودند خدمت مرحوم آیت‌الله بروجردی و اعلام آمادگی کرده بودند که اگر ایشان دستور دهند، حاضرند علیه شاه قیام کنند. آیت‌الله بروجردی از این امر استقبال نکرده بودند و اجازه چنین حرکتی را نداده بودند. بعدها در جمعی فرموده بودند «با فرض اینکه شاه از سلطنت خلع شد، چه کسی را می‌توانیم برای اداره مملکت معرفی کنیم.» لذا دلیل عدم حمایت ایشان از این حرکت، این احساس بود که شخصی برای جایگزینی شاه نداریم. مرحوم آقای بهجت همان زمان فرموده بودند «چرا نمی‌توان کسی را پیدا کرد؟ با توکل بر خدا و پس از شروع حرکت و سقوط شاه، شخص جایگزین او پیدا می‌شود» لذا در اوج عرفان و فقاهت مسائل سیاسی آن زمان را دقیقا رصد کرده و از حرکت‌های ضد شاه حمایت می‌کرد.

    • آیت‌الله بهجت به علت علاقه وافری که به امام خمینی داشتند از ابتدای نهضت همراه ایشان بودند. متقابلا علاقه امام به آیت‌الله بهجت نیز فوق‌العاده بود. حضرت امام می‌گفتند که آقای بهجت صاحب موت اختیاری است و قدرت خلع دارد و می‌تواند روح را از بدن خودش خارج کند.

    • اطرافیان امام (ره) مثل آقای مسعودی نقل می‌کردند، امام آن روزی که بنا بود به دیدار آیت‌الله بهجت بروند ذوق و شوقی وصف‌نشدنی داشتند و وقتی وارد اتاق محقر آقای بهجت ‌شدیم، امام با نگاهی که به ما ‌کردند، ‌فهمیدیم که ایشان دوست دارند خلوت بشود و 2 نفری با هم سخن بگویند و اینکه میان این عاشق و معشوق چه می‌گذشت، خود و خدایشان می‌دانند.

    • مرحوم آقای بهجت در زمان بیماری حضرت امام، خیلی برای شفایشان دعا کردند، ایشان می‌فرمودند: «در حال تعقیبات نماز صبح بودم که مکاشفه‌ای برایم پیش آمد؛ امام با صورت نورانی و در حال تبسم از جلوی من رد شدند.

    • ایشان مسیرشان و عادتشان این بود که در امور مدیریتی کشور دخالت نمی‌کردند که این خودش تقویت مدیریت کشور و رهبری بود. ولی دلسوزی و دعایشان را داشتند و در خلوت‌ها،‌ آنچه لازم خیرخواهی بود به آقایان می‌فرمودند.

    • در جریان فتنه 18 تیر، آقازاده مقام معظم رهبری با مرحوم آقای بهجت دیداری داشتند که مرحوم آیت‌الله بروجردی هم در آن جلسه حضور داشتند. آیت‌الله بهجت به آقازاده رهبر انقلاب فرمودند، به پدر سلام برسانید و بگویید محکم در جای خودش بنشیند، دشمنان می‌خواهند پدر شما را از جایگاهش بلند و ضربه‌های سنگینی را به نظام وارد کنند.

    • منبع موثقی از آیت‌الله بهجت نقل کردند که ایشان در خواب دیدند که حضرت امام زمان(عج) در مجلسی حضور داشتند،‌ علمای بزرگ اسلام هم در خدمت آقا امام زمان(عج) بودند،‌ آیت‌الله خامنه‌ای وارد شدند و امام زمان (عج) جلوی پای ایشان تمام قد بلند شدند و برای ایشان جایی برای نشستن باز کردند.

    • در خواب یا مکاشفه‌ای ایشان خطری را نسبت به انقلاب پیش‌بینی کرده بودند و به مقام معظم رهبری پیغام دادند که خطری را نسبت به انقلاب پیش‌بینی کرده‌اند و توصیه صدقه و دعاهای خاص را به ایشان کردند و فرمودند، آنچه از من ساخته بود نیز انجام دادم.
    امضاء
    اللهم ارزقنا حلاوت ذکرک و لقائک و الحضور عندک
    بمعرفة حججک سیما معرفة حجتک حجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه
    و معرفة اولیائک سیما معرفة ولیک نجم الدّین

    حسن حسن زاده آملی

  15. تشكرها 3

    parsa (21-05-2010), مدير اجرايي (19-02-2013)

  16. Top | #18

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    160
    نوشته
    1,009
    تشکر
    700
    مورد تشکر
    2,232 در 814
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : خاطراتی از آیت‌الله العظمی بهجت به نقل از فرزند و شاگرد

    ذکرهای همیشگی مرحوم آیت الله بهجت
    دعای همیشگی آیت الله العظمی بهجت در قنوت نمازها:

    اللهم اغفر لنا و ارحمنا و عافنا و اعف عنا و أغننا عمن سواک و انصرنا علی من عادانا و أصلح امر آخرتنا و دنیانا و اقض حوائجنا یا لطیف، یا أهل التقوی و المغفرة، یا ارحم الراحمین

    ترجمه: خدایا! ما را ببخشای و با ما مهربان باش و به ما عافیت بده و از ما بگذر و ما را از غیر خودت بی نیاز کن و ما را بر دشمنان پیروز کن و کار دنیا و آخرت ما را اصلاح کن و نیازهای ما را برطرف کن، ای مهربان! ای اهل تقوا و بخشایش! ای مهربان ترین مهربانان!

    دعای همیشگی آیت الله العظمی بهجت در آخرین سجده نمازها:

    وافعل بنا ما أنت اهله، و لاتفعل بنا ما نحن اهله، یا اهل التقوی و المغفرة، یا ارحم الراحمین

    ترجمه: با ما آنگونه رفتار کن که تو شایسته و اهل آنی، نه آنگونه که ما شایسته آن هستیم. ای اهل تقوی و بخشایش! ای مهربان ترین مهربانان!
    امضاء
    اللهم ارزقنا حلاوت ذکرک و لقائک و الحضور عندک
    بمعرفة حججک سیما معرفة حجتک حجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه
    و معرفة اولیائک سیما معرفة ولیک نجم الدّین

    حسن حسن زاده آملی

  17. تشكرها 3

    parsa (03-06-2010), مدير اجرايي (19-02-2013)

  18. Top | #19

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    160
    نوشته
    1,009
    تشکر
    700
    مورد تشکر
    2,232 در 814
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : خاطراتی از آیت‌الله العظمی بهجت به نقل از فرزند و شاگرد

    یادی از آیت الله بهجت(ره) با مروری بر خاطرات

    يك‌بار پس از نماز در بين راه مسجد و منزل بوديم كه بنده خدايي به همراه ايشان آمد و با اصرار می گفت كه من مي‌خواهم آدم بشوم ولی نمي‌شود، آقا فرمودند: چه کسی نمی گذارد؟ گفت: شيطان. حضرت استاد ناگهان با تغيّر به سوي او روي گردانيده و فرمودند: كو؟ کجاست؟


    نماز آقاي بهجت (قدس الله نفسه الزکیه)
    آیت الله مصباح مي‌فرمودند كه حضرت امام (اعلی الله مقامه الشریف) با این که خودشان در مسجد سلماسي نماز جماعت مي‌خواندند، به فرزندشان مرحوم حاج‌آقا مصطفي مي‌فرمودند: "برويد نماز آقاي بهجت". نماز آیت الله بهجت فوق‌‌العاده حال داشت.
    آنوقت ما كه نماز ایشان مي‌رفتيم صف های اوّل بیشتر بزرگان بودند، از جمله مرحوم شهيد قدوسي، ‌آيت‌الله مظاهري، آيت‌الله جوادي آملي، آيت‌الله خزعلي، آيت‌الله مصباح و مرحوم آيت‌ا... صافي اصفهاني که هر وقت از اصفهان به قم مي‌آمدند خودشان را به نماز ايشان مي‌رسانيد. بزرگان معمولاً مقيد بودند كه نماز جماعت ایشان، بويژه نماز مغرب و عشای شب‌‌هاي جمعه را شركت كنند، ايشان در این شب و در نماز مغرب سوره جمعه را مي‌خواندند و در نماز عشاء، سوره اعلي را مي‌خواندند.
    درس استاد
    سر درس مشي حضرت استاد اين بود كه اگر كسي اشكال مي‌كرد خوب گوش مي‌كردند و بعد هم جوابش را مي‌دادند و بعد اگر دوباره همان اشكال را مي‌كرد قشنگ گوش مي‌دادند و دوباره جواب مي‌دادند و اگر بار سوّم اشكال مي‌كرد، بازگوش مي‌كردند و بعدادامه مطلب را بیان می کردند. اگر کسی که اشکال مطرح کرده بود می پرسید كه آقا چرا جواب نمي‌دهيد؟ مي‌فرمودند: چیزی كه بلد بودم گفتم، ‌ديگر بیشتر از این نمی دانم، بار دوّم که اشكال كردي، بنده دوباره جواب دادم چرا که گفتم شاید مطلب درست به گوش شما نرسيده باشد و یا شاید نفهميده باشي؛ ديگر بيش از اين نخواهم گفت و تمام. يكي از حُسن‌هاي جدي حضرت آيت‌الله بهجت اين بود كه اصلاً شما جدال و مراء در درسشان نمي‌ديدید، بعد درس هم اگر اشكال مي‌كردي، آقا خوب گوش مي‌كردند و بعد جواب مي‌دادند و اگر دوباره تكرار مي‌كردي، اين‌طور نبود که ناراحت بشوند و تند شوند و چيزي بگويند و شما را ناراحت بكنند،‌ بلکه مي‌گفتند: چيزي كه مي‌دانستم همين بود كه خدمتتون عرض كردم، بيش از اين نمي‌دانم. يك نكته‌اي را خيلي مي‌گفتند و آن اين‌كه "استادم بهم گفته خيلي حرف نزن" به مناسبت‌هاي مختلف مي‌فرمودند: استادم بهم گفته خيلي حرف نزن.

    امضاء
    اللهم ارزقنا حلاوت ذکرک و لقائک و الحضور عندک
    بمعرفة حججک سیما معرفة حجتک حجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه
    و معرفة اولیائک سیما معرفة ولیک نجم الدّین

    حسن حسن زاده آملی

  19. تشكرها 2

    مدير اجرايي (19-02-2013)

  20. Top | #20

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    160
    نوشته
    1,009
    تشکر
    700
    مورد تشکر
    2,232 در 814
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : خاطراتی از آیت‌الله العظمی بهجت به نقل از فرزند و شاگرد

    برنامه ریزی برای خانواده
    يكي از توصيه‌هايي كه داشتند اين بود كه مي‌فرمودند: "به خانه كه مي‌رسيد كتاب‌ها را بگذاريد پشت در و برويد تو ولي بپاييد دزد نبرد" يعني طوری زندگی نکنیدكه وقتي مي‌رويد خانه، تازه بخواهيد چيزي بنويسيد و درسی بخوانيد و بند كتاب و كامپيوتر و ... بشويد؛ اشتباه است، بلکه ديگر الان بايد وقتي را براي زن و بچه بگذاريد. عمرتان را به سه تا 8 ساعت تقسیم کنید: يك 8 ساعت كار و تلاش، كه كار و تلاش ماها درس‌خواندن و درس دادن مي‌شد؛ 8 ساعت هم براي خواب و استراحت و 8 ساعت هم برای تفریحات حلال، خانواده و تفکر.
    معمولاً امثال ماها كمتر بر اين مطلب توجه مي‌كنند، زن و بچه را رها مي‌كنيم به حال خودشان، و خودمان را مديون اين‌ها مي‌كنيم و اين چيزي بود كه ما از ايشان ياد گرفتيم كه بايد نسبت به خانه و خانواده بسيار اهميت داد و مواظبت کرد كه حق بچه‌ها، به خاطر ديگران يا كتاب و درس ضايع نشود.
    تو خود حجاب خودي
    از نكات ديگر بسيار آموزنده، اين بود كه اگر يك چيزي مي‌پرسيدي، ايشان خلاصه پاسخ مي‌گفتند. مطالب را خيلي خلاصه و كوتاه بيان مي‌فرمود. و اين طبيعي است که وقتي طبيب حاذق باشد، نسخه بلندبالا نمي‌نويسد، چون موضع درد را فهميده و درمان درد را هم مي‌شناسد. گاه اگر چيزي مي‌پرسيدي و يا يك نيازي داشتي، ولي ساكت بودي، خودشان شروع به صحبت مي‌فرمودند، ايشان آرام آرام مي‌گفتند، اگر شما را خواستار و طالب مي‌يافتند قدري توضيح مي‌دادند و گرنه ساكت مي‌شدند. در اخلاق دو واژه داريم كه جزء مذمومات است، و جزء رذائل اخلاقي است، يكي «فضول‌الكلام»، حرف‌هاي زيادي زدن، و ديگري «حرف ما لا يعني» حرف‌هايي كه اصلاً معنايي نداره، آيا دقت كرده‌ايد كه بسياري از ماها به زياده‌گويي، پرحرفي و يا حرف بي‌فائده زدن مبتلا هستيم كه اين امر پسنديده نيست.
    شیطان کو؟
    يك‌بار پس از نماز در بين راه مسجد و منزل بوديم كه بنده خدايي به همراه ايشان آمد و با اصرار می گفت كه من مي‌خواهم آدم بشوم ولی نمي‌شود، آقا فرمودند: چه کسی نمی گذارد؟ گفت: شيطان. حضرت استاد ناگهان با تغيّر به سوي او روي گردانيده و فرمودند: كو؟ کجاست؟ بنده خدا گفت کی؟ ایشان گفت: شیطان کو؟! تا دستش را بشكنم، كوش؟ و ادامه داد: شيطان كاري ازش مي‌آيد؟ خودت نمي‌خواهي، خودت را درست كن! روي همين برخورد، يك مقدار توجّه كنيم! ما خودمون خراب مي‌كنيم، و دنبال هواهاي نفساني مي‌رويم و بعد خراب مي‌شود. وقتي كه خراب شد و آلوده شديم، بنا مي كنيم به پيداكردن يك شخص به نام شيطان كه بندازيم گردنش، و يا مي‌گویيم ما را خوب تربيت نكردند، ما را عقده‌اي بار آوردند، كمبود محبّت داشتيم. ممكن است بعضي از اين‌ها درست باشد، ولي اين‌طور هم نيست كه ما هر خراب كاري کردیم بتوانيم بيندازيم گردن يك شخص يا يك گروهي و يا عده‌اي و يا محيط و وراثت و ... . البته همه آن‌ها بي‌تأثير نيستند ولي اين‌طور هم نيست كه همه انحرافات ما را گردن بگيرند بالاخره ما داراي حقّ اختيار و امتياز نيز هستيم.
    گمشده
    بنده خدایی در صحن حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) ايشان را دیده و گفته بود: حضرت آقا من خودم را گم كرده ام چكار كنم خودم را پيدا كنم؟ فرموده بودند: تو صحن اون طرف يك دفتر گمشدگان هست، برو و بگو تو بلندگو صدات بزنه، ببين مي‌توني خودت را پيدا كني.
    راه اينقدرها هم سخت نيست كه ما سختش كرديم، يك مقدار بايد آدم حواسش را جمع كند؛ هرچيزی نگوید، هر چيزی نبيند، هرچيزی نخورد، هرچيزی نپوشد و هر جایی نرود، اگر آدم خودش را ول كرد، مي‌شود مثل حيوان‌ها (أولئِکَ کَالأنعَام) به هر زميني كه برسند شروع مي‌كنند به خوردن علف و ... براشون مهم نيست كه براي صاحبش هست يا نه؟ حلال است يا حرام؟ فرق من با حيوان چيست؟ بايد انسان برود دنبال اين‌كه در خودش انسانيت را تقويت كند و كنترل نفس بكند، تا بتواند برسد. مرو در پي هرچه دل خواهد.
    او چون انبياء (علیهم السلام)
    حضرت آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) هيچ اهل ادعا نبود، درحالي كه واقعاً در اوج بود. آيت‌الله مصباح (حفظه الله) گاهي مي‌فرمودند كه اگر ما انبيا را درك نكرديم، ولي آيت‌الله بهجت را درك كرديم، آيت‌الله بهجت فكر مي‌كنم از انبياءبنی اسرائيل هيچ كم نداشت.
    حجت الاسلام و المسلمین آقاتهرانی
    امضاء
    اللهم ارزقنا حلاوت ذکرک و لقائک و الحضور عندک
    بمعرفة حججک سیما معرفة حجتک حجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه
    و معرفة اولیائک سیما معرفة ولیک نجم الدّین

    حسن حسن زاده آملی

  21. تشكرها 2

    مدير اجرايي (19-02-2013)

صفحه 2 از 10 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi