صفحه 12 از 12 نخستنخست ... 289101112
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 120 , از مجموع 120

موضوع: دفاع مقدس(آرشیو)

  1. Top | #111

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    میتوانید این مسأله را حل کنید؟
    در طول دوماه جنگ تقریبا 17500کیلومتر مربع از خاک کشورمان اشغال شد
    در طول هشت سال دفاع مقدس تقریبا 213250 نفر شهید شدند
    در بدن انسان سالم تقریبا 5/5نیم لیتر خون وجود دارد
    مساحت کف دست انسان تقریبا 76 سانتی متر مربع است

    حال حساب کنید :
    برای پس گرفتن هر وجب این خاک چقدر خون ریخته شده ؟؟؟؟

    جواب:
    برای هر وجب خاک ایران ، تقریبا 51 قطره خون شهید داده شده .
    بماند که عده ای هم زخمی و جانباز شدند که خون گرمشان در مناظق جنگی بوی تازگی میدهد .
    حال.......... ما شرمنده شهداییم یا نه؟








    شادی ارواح مطهرشان



    امضاء

  2. تشكرها 6



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #112

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,729
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,628 در 2,117
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    «عدنان سابوته» عاشق پابرهنه‌ جبهه‌‌ها


    پابرهنه می‌دوید، پابرهنه می‌گشت و تاول‌ پاهایش،
    تاوان عشق عدنان بود؛
    شب‌ها همسنگران همنشین او می‌شدند،
    عدنان دعای توسل می‌خواند،
    بچه‌ها گریه می‌کردند،
    او در میان همرزمانش‌ همچون ماه می‌تابید و بچه‌ها منور می‌شدند و خاکریز، بهشت،
    تا یکی شهید می‌شد.
    پاهای عدنان با خاکریزها مأنوس بود با خاک بهشت هم؛ چه کسی زخم‌هایش را می‌شمرد؟
    چه کسی رنج‌هایش را می‌دانست؟دریغا! هیچ شاعری برای پاهایش شعر نگفت تا کلمات گریه کنند،
    افسوس که قلم‌ها برای پاهایش چیزی ننوشتند.
    پاهای تاول‌زده عدنان یکی از هزاران گنج دفاع مقدس است
    که بعد از گذشت 29 سال‌ هنوز استخراج نشده است.
    عدنان می‌گفت «نگذاریم دشمن یک شب در خاک ما آسوده بخوابد»
    عدنان همیشه از اسلام و احکامش حرف می‌زد؛
    تکیه کلامش «طبق گفته امام» بود
    و می‌گفت «وقتی امام می‌گویند انقلاب را حفظ کنید، مقابل دشمنان بایستید، با امت ایران هستند و باید من و شما انقلاب را به دست صاحب اصلی که امام زمان (عج) است، برسانیم؛
    باید خستگی‌ناپذیر بوده و روز به روز با تمام قدرت، قرآن و اسلام را حفظ کنیم و در خط ولایت باشیم؛
    باید روبروی دشمن بایستیم و نگذاریم دشمن در خاک ما راحت و آسوده بخوابد؛
    اگر شب‌ها به عراقی‌هایی که در خاک
    ما خوابیده‌اند، پاتک نزنیم، اشتباه کرده‌ایم و گناه مرتکب ‌شده‌ایم».
    او به تمام حرف‌هایی که می‌زد عمل می‌کرد و دشمن را تا منطقه قلاویزان به عقب راند.
    امضاء


  5. Top | #113

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  6. تشكرها 4

    مليکه (24-09-2013), مدير اجرايي (24-09-2013), نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (24-09-2013), شهاب منتظر (24-09-2013)

  7. Top | #114

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    باسم رب الشهداء
    برگ پاييز شدي، ريختنت را ديدم
    روي دستان ملائک، بدنت را ديدم
    تو که رفتي به خدا داغ به قلبم دادي
    آيت‌الکرسي روي کفنت را ديدم
    بي‌تو اينجا همه ي آينه‌ها تب دارند
    من خودم مهر سکوت دهنت را ديدم
    بوي پيراهن تو، قافله‌ سالارم شد
    هر کجا بوي بهار چمنت را ديدم
    ناگهان باغ پر از هق‌هق باران شد و تو
    برگ پاييز شدي، ريختنت را ديدم

    امضاء




  8. تشكرها 3


  9. Top | #115

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    باسم رب الشهداء

    و تا ابد به آنها که قمقمه هايشان را زير خاک پنهان کردند
    تا هوس آب نکنند مديونيم...

    ...

    امضاء




  10. تشكرها 3


  11. Top | #116

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    3908
    نوشته
    439
    تشکر
    1,613
    مورد تشکر
    1,939 در 452
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    جديد

    به گزارش خبرنگار گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، نقل است که وقتی در سال 1342 امام خمینی به سوی تبعیدگاه برده میشدند؛
    یک مامور ساواک از ایشان پرسید :


    " پس یاران شما کجا هستن؟"
    که امام خمینی در جوابش این جمله تاریخی را فرمودند که
    " یاران من در گهواره های مادرانشان هستند ".






    این یاران در گهواره امام امت بعدها در سال 57 و در سالهای دفاع مقدس جوانان رشیدی شدند برای حفاظت از امام خمینی و میراث گراتقدرش که همان " انقلاب اسلامی ایران " است.
    منبع: جام نیوز




    امضاء

  12. تشكرها 4


  13. Top | #117

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض












    عاشق چو شوی تیغ به سر باید خورد

    زهری که رسد همچو شکر باید خورد


    هر چند تو را بر جگر آبی نبود

    دریا دریا خون جگر باید خورد


    هفته ی دفاع مقدّس و یاد و خاطره امام (ره) و شهدا گرامی باد.





    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif



  14. Top | #118

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    3908
    نوشته
    439
    تشکر
    1,613
    مورد تشکر
    1,939 در 452
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    جديد

    نامه یک شهید به همکلاسی‌هایش

    به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، «شهید حسین کهتری» رزمنده‌ دلاور کاشانی است که دیده‌بان بوده و خاطرات خود را از مناطق بانه، مریوان، پادگان سید صادق، اهواز، آبادان و خرمشهر و عملیات‌هاى والفجر 2، 3 و 8، بیت‏المقدس و کربلاى 5، و حتی لحظات حضورش در کنار فرمانده شهید «حاج حسین خرازى» و... را در دفتر کوچک همراهش به رشته تحریر درآورده است.

    حسین 2 بار برای مداوای مصدومیت شیمیایی خود به آلمان عزیمت کرد و در مرتبه دوم، به دلیل شدت عوارض ناشى از جراحت شیمیایى در بیمارستان آلمان به ‏شهادت رسید.
    او در رشته مهندسی مواد (متالوژی) دانشگاه صنعتی اصفهان قبول شد اما ابتدا به ‌دلیل حضور در جبهه و بعداً به‌ دلیل شدت مصدومیت شیمیایی نتوانست در دانشگاه حضور یابد.
    شهید کهتری نخستین‌بار در سال 60، زمانی‌که دانش‌آموز بود به جبهه اعزام شد.
    آنچه در ادامه می‌آید نامه این شهید گرانقدر به دانش‌آموزان مدرسه‌ای است که او آنجا تحصیل کرده بود.


    * نباید تنها به درس‌خواندن اکتفا کنیم



    حضور محترم اعضای انجمن اسلامی دبیرستان محمودیه سلام عرض می‌کنم، امیدوارم که در انجام وظایف‌تان کوشا و همچنین موفق باشید. جملاتی چند برایتان می‌نویسم که اگر مایل بودید می‌توانید در مراسم صبحگاه بخوانید...
    حضور یکایک برادران عزیز دانش‌آموز سلام عرض می‌کنم و امیدوارم همواره موفق باشید. شاید از این که برایتان نامه نوشته‌ام تعجب کرده باشید. من خودم قبلا دانش‌آموز همین دبیرستان بوده‌ام که اکنون توفیق حضور در جبهه را دارم. مدتی بود فکر می‌کردم خوب است نامه‌ای برایتان بنویسم و سخنانی را با شما دانش‌آموزان عزیز در میان بگذارم.
    انسان موجودی است دارای چندین بُعد که برای پیشرفت و طی مسیر تکامل و رسیدن به کمالات الهی باید تمام ابعاد وجودی خویش را در یک سطح افزایش دهد. اگر کسی فقط یک بُعد خویش را هر چند در سطح بسیار عالی پرورش دهد، در صورتی که از ابعاد دیگرش غافل بماند، در حقیقت از انسانی که مد نظر اسلام است دور شده است. در اسلام از نظر ابعاد انسانی روی دو بُعد علم و ایمان تأکید فراوانی شده است و عالِم بدون ایمان و مؤمن بدون علم را مردود می‌داند.

    همین‌طور که خودمان شاهد هستیم تمام مفاسد دنیای امروز در اثر علمی است که از ایمان بی‌بهره است. به قول شهید مطهری علمی که در اختیار شخص بی‌ایمان است همچون چراغی است در دست دزد که، چو دزدی با چراغ آید گزیده‌تر برد کالا، و در مقابل، ایمان بدون علم و آگاهی ثبات چندانی نخواهد داشت و در مقابل افکار مخالف منحرف خواهد شد.
    غرض از این مقدمه‌چینی این بود که ببینم ما تا چه حد با انسانی که مد نظر اسلام است فاصله داریم؟ آیا تمام ابعاد وجودی خویش را پرورش داده‌ایم یا فقط در بعضی از ابعاد وجودی پیشرفت کرده‌ایم؟ آیا آن‌قدر که به درس و مدرسه اهمیت می‌دهیم به مسائل دینی و مذهبی خود نیز اهمیت می‌دهیم؟ روی صحبت من بیشتر با دوستانی است که فقط و فقط به درس چسبیده‌اند و سر خود را در لاک درس فرو برده‌اند و به مسائل انقلاب و کشور هیچ توجهی نمی‌کنند و گاهی که خیلی زور بزنند نظاره‌گری بیش نخواهند بود.
    خوب است برادرانی از این دست به خود آیند و پس از گذشت 6 سال از انقلاب و دیدن صحنه‌های بی‌شمار ایثار و فداکاری و جانبازی کمی فکر کنند و از خود بپرسند این قهرمانان صحنه‌های فداکاری چگونه حاضر می‌شوند جان خود را فدا کنند؟ آنها این گوهر گرانبها را در مقابل چه چیزی فدا می‌نمایند؟ چگونه است که این چنین به ایثار جان حاضر می‌شوند؟ این همان انسان ایده‌آل اسلام است که خود را در مقابل مسائل جامعه‌اش مسئول و در غم و شادی‌هایش شریک می‌داند.
    در اینجا جا دارد از شهدای عزیز این دبیرستان خصوصا «حمید شریف الحسینی»، «سیدی»، «شهابی» و برادر مفقودالاثر «احمد کاظمی» که نمونه‌های بارز انسان متعهد و مؤمن بودند نامی ببریم. این عزیزان کسانی بودند که همراه درس، فعالیت‌های دیگری نظیر شرکت در جلسات مذهبی، شرکت در فعالیت‌های انقلابی، گذراندن آموزش‌های نظامی، حضور در بسیج و مسجد پرداختند و در حین تحصیل اگر احساس می‌کردند انقلاب و اسلام به آنها نیاز دارد، احساس مسئولیت کرده به یاری اسلام می‌شتافتند. ما نیز اگر بخواهیم راه این عزیزان را ادامه بدهیم نباید تنها به درس‌خواندن اکتفا کنیم، بلکه باید خود را از سایر جهات هم رشد بدهیم تا اگر زمانی وظیفه اقتضا کرد برای دفاع از اسلام و میهن اسلامی به جبهه برویم و هر وقت وظیفه اقتضا کرد در امور دینی علمی و مذهبی کار کنیم و در فاصله زمانی بین دو عملیات که در جبهه به ما نیاز ندارند، جنبه‌های علمی و درسی خود را تقویت کنیم.
    در هر صورت هرکس وظیفه خود را بهتر می‌داند، انسان هرکس را که فریب بدهد وجدان خود را نمی‌تواند فریب بدهد، روح شهدای عزیز همواره ناظر اعمال ما هستند. از خدا می‌خواهم که آن عالم در پیشگاه خدا و شهدا شرمنده و خجل نباشیم. کسانی که پیش خود می‌گویند من کاری به این کارها ندارم و درسم را می‌خوانم و در آینده به کشور خدمت خواهم کرد، مسلم بدانند که در آینده نیز خیری از اینها به جامعه نخواهد رسید! چون کسی که نسبت به جامعه خود تعهد ندارد همیشه در فکر منافع خود است، ولو به قیمت پایمال شدن حقوق دیگران.
    از این‌که وقت شما را گرفتم مرا ببخشید، تنها چیزی که مرا وادار به نوشتن این جملات - هر چند ناقص - کرد احساس وظیفه بود. از خداوند می‌خواهم همان‌طور که در تمام مراحل با امدادهای غیبی خود انقلاب را یاری کرده است، از این پس نیز همواره رحمت خود را شامل این کشور بگرداند و رهبر عزیزمان را برایمان حفظ نماید و فتح نهایی را نصیب رزمندگان اسلام، و خواری و ذلت را نصیب دشمنان اسلام بگرداند.


    والسلام
    برادر شما: حسین کهتری
    27 آذر 1363






    امضاء


  15. Top | #119

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض





    دعا کنید پدرم شهید بشه




    فقط دعا کنید پدرم شهید بشه!
    خشکم زد. گفتم دخترم این چه دعاییه؟

    گفت:آخه بابام موجیه!
    گفتم خوب انشاالله خوب میشه، چرادعاکنم شهید بشه؟


    آخه هروقت موج میگیردش وحال خودشو نمیفهمه شروع میکنه
    منو ومادرو برادر رو کتک میزنه!

    امامشکل مااین نیست!
    گفتم: دخترم پس مشکل چیه؟


    گفت: بعداینکه حالش خوب میشه ومتوجه میشه چه کاری کرده.
    شروع میکنه دست وپاهای همهمون را ماچ میکنه ومعذرت خواهی میکنه.

    حاجی ماطاقت نداریم شرمندگی پدرمون را ببینیم.
    حاجی دعاکنید پدرم شهیدبشه وبه رفیقاش ملحق بشه...




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  16. تشكرها 5


  17. Top | #120

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    بسم رب الشهداء

    طلبه ای بود قطع نخاعی،
    وسط امتحانات مرخصی می خواست
    گفتم: الان چرا؟ خیلی حیفه!!
    گفت:
    از خانواده ام خجالت می کشم که دائما به آنها بگویم
    کتاب را برایم ورق بزنید،
    برای همین کتاب را با زبانم ورق می زنم
    ولی الان دیگر زبانم زخم شده است!

    (بچه های محله من و تو ص 27)

    منبع: جا مانده از پرستوها









    امضاء

  18. تشكرها 5


صفحه 12 از 12 نخستنخست ... 289101112

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi