صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 34

موضوع: تنهاترین امام که مانده ز کربلا*اشعاری در سوگ شهادت امام محمد باقر علیه السلام *

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ما در بهشت مرغ غزلخوان باقریم
    در گوشه ای ز صحن شبستان باقریم

    بوسه زنان پای غلامان باقریم
    بیچاره ایم و دست به دامان باقریم


    آنقدر لطف و جود و کرم کرده است که
    همواره زیر بارش باران باقریم

    از داغ قبر خاکی او لطمه می زنیم
    بر سینه و به سر زده گریان باقریم


    یکتا امام اهل نظر یک نظر فقط
    آقا نمی کنی تو ضرر یک نظر فقط

    گرد و غبار قبر شما بهتر از بهشت
    یک نخ ز شال آل عبا بهتر از بهشت


    من که ز تو بهشت برینی نخواستم
    از من لب و ز تو کف پا بهتر از بهشت

    جنت برای اهل نظر.... یک نگاه کن ...
    رحمی کنی به حال گدا بهتر از بهشت


    شمعی کنار پنجره های بقیع نیست
    گریه کنار پنجره ها بهتر از بهشت

    در خواب هم برای تو گنبد نساختیم
    اصلا چرا برای تو مرقد نساختیم


    از این به بعد روضه ی ما می شود شروع
    با خاطرات کرببلا می شود شروع

    با اشک و سوز وآه و نوا می شود شروع
    دارد عزای اهل ولا می شود شروع

    چون گریه های آل عبا می شود شروع
    خونریزی از دو چشم شما می شود شروع

    این ماجرا بگو ز کجا آب می خورد
    قصه ز ظلم آن خلفا می شود شروع

    جسمی میان آن درو دیوار مانده بود
    ردی به سینه از نوک مسمار مانده بود

    با پنج سال سن سر بر نیزه دیده ای
    در زیر نیزه ها تن در خون تپیده ای

    مثل رقیه مثل سکینه به شهر شام
    تو مزه های ضرب لگد را چشیده ای

    پای برهنه با تن زخمی دویده ای
    از روی خارهای بیابان پریده ای

    رقاصه ها به دور شما تاب خورده اند
    دشنام و فحش و زخم زبان ها شنیده ای

    روضه تمام و این دلمان غرق در غم است
    این اولین گریز به ماه محرم است ....



    شاعر : جعفر ابوالفتحی



    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 04-09-2016 در ساعت 08:57
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    باز از دل ندای غم آمد
    باز بر شماره دم آمد

    باز یاسی ز شاخه اش بشکست
    باز روحی ز جسم پاکش جَست

    باز گویا زدیده خون آمد
    بهر این غم به دل جنون آمد

    یادگار غَمین کرب و بلا
    خورده باده ز باده های بلا

    او که از کودکی بلا دیده
    روی نی شاه کربلا دیده

    او که سیلی به صورتش خورده
    رنگ نیلی به صورتش خورده

    در تمامیِ راه کوفه و شام
    زهر سیلی چشید، او در کام

    بوده او چون کبوتری در دام
    مردم کوفه دیده او بر بام

    ذهن او پر ز خاطره هاست
    او همان یادگار کرب و بلاست

    همچو پیچک به دور خود پیچد
    اشک نم نم ز چشم خود ریزد

    گوید او چون به ناله ای جانسوز
    این جگر شد ز سوز سَم پر سوز

    بر تنم این شرر شده کاری
    کار من گشته ناله و زاری

    شده ام من شبیه مادر خویش
    گشته جسمم شبیه او کم و بیش

    مادرم در مدینه لاغر گشت
    جسم من هم شبیه مادر گشت


    مادرم سینه اش کبود از میخ
    انتظاری جز این نبود از میخ

    مادرم بین کوچه ای افتاد
    دشمن از گریه های او شد شاد

    حال من هم به حجره افتادم
    زهر کینه بداده بر بادم

    شاعر : جعفر ابوالفتحی



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,820
    تشکر
    35,203
    مورد تشکر
    35,967 در 11,458
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    شام مدینه




    بار دگر مدینه غمی تازه دیده است

    داغی دگر به جان و دل او رسیده است


    تنها مدینه نیست که در سوگ و ماتم است

    ماتم نشین و غم زده هر آفریده است

    از بس به خاک اوست نهان چلچراغ نور

    شام مدینه آینه دار سپیده است

    بر محنت و غریبی گلهای باغ عشق

    گریان شده است دیده هر کس شنیده است

    از بس که داغ بر دل زهرا نهاده اند

    خون جگر ز چشم پیمبر چکیده است

    گلچین روزگار که دستش شکسته باد

    از باغ اهل بیت گلی تازه چیده است

    سوزد دلم ز داغ غم باقر العلوم

    آن کس که کشته ره و عشق و عقیده است

    از غربت و مصیبت آن حجت خدا

    نخل بلند قامت هستی خمیده است

    آن نازنین که در سفر کربلا و شام

    خونین جگر به سینه صحرا دویده است

    همراه کاروان اسیران دشت خون

    بر جان بلا و محنت جانان خریده است

    ای تربت بقیع به عرش افتخار کن

    اینجا سرور قلب نبی آرمیده است

    از سوز سینه گفت «وفائی» به اهل دل

    خار غمش به پای دل ما خلیده است


    سید هاشم وفائی









    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....



  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض






    شروع زندگی اش طعم قتل و غارت داشت

    هزار خاطره از تلخی اسارت داشت


    تنور داغ دلش را کسی نمی فهمید

    اگر چه مجلس درسش بسی حرارت داشت

    به حکم صبر و تقیه خموش و ساکت بود

    ولی به جای خودش جرات و جسارت داشت


    هم از غریبه هم از آشنا دلش پر بود

    همیشه شکوه از این شیوه ی صدارت داشت

    برای گفتن یک یا حسین در ذهنش

    هزار و نهصد و پنجاه و یک عبارت داشت


    به وقت دیدن تیر و کمان دلش می ریخت

    اگر چه در زدن طعمه اش مهارت داشت

    به یاد یک سفر اربعین کودکی اش

    همیشه مرغ دلش حسرت زیارت داشت


    شاعر : محمد موحدی مهرآبادی






    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif



  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    3908
    نوشته
    439
    تشکر
    1,613
    مورد تشکر
    1,939 در 452
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    آسمان اشک غم از دیده ما بیرون کرد

    دل ما را ز غم و غصّه لبالب خون کرد

    هر دلی رسته ز غم بود، به غم کرد دچار

    هر سری لاف زد از عقل و خرد مجنون کرد

    هر که در دایره عشق و وفا گام نهاد

    چرخش از دایره عشق و وفا بیرون کرد

    پنچمین حجت حق حضرت باقر که خدا

    بهر او خلقت این دایره گردون کرد

    گشت مسموم جفا از اثر زهر ولید

    شیعیان را به جهان غمزده و محزون کرد

    چه دهم شرح غمش را که ندانم به خدا

    با دل خسته او زهر هلاهل چون کرد

    گویم آن قدر که تا بر سر زین جای گرفت

    آسمان زین فلک از غم او وارون کرد

    قدر این گوهر یکدانه ندانست فلک

    که غریبانه به زیر لحدش مدفون کرد

    می رود اشگ غم از چشم ملایک «خسرو»

    شعر جانسوز تو چون چشم ملک جیحون کرد

    (محمّد خسرو نژاد)


    شهادت امام محمد باقر ( ع ) تسلیت باد






    امضاء


  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدير ارشد انجمن چند رسانه ای
    تاریخ عضویت
    August 2014
    شماره عضویت
    7103
    نوشته
    7,710
    صلوات
    5000
    دلنوشته
    24
    طـاقتم طاق شـــــد و از تو نیامــــــد خبری...
    تشکر
    26,141
    مورد تشکر
    15,181 در 6,458
    وبلاگ
    5
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    زمين و آسمان اى شيعه در حزن و غم است امشب
    همــه اوضاع عالم زين مصيبت در هم است امشب


    امـــام پنجــــمين شــــد كشـــته از زهر هشـام دون
    مديــــنه غم سرا از اين غم و زين ماتم است امشب


    يتيــــم و بى پدر گـــــــــرديد اكنون حضرت صادق
    ببـــــــر او را ز مـــرگ باب زانوى غم است امشب


    ولى راحت شد از رنج و مشـــــقت حضـــرت باقر
    بـه جنت ميـــهمان نزد رسول اكرم است امشــــــب

    به روى زين چـــــه بنشــــستى ز دل نــاليــد يا جدّا
    به فـــريادم برس مســــموم جانم از سم است امشب


    عزيزانــش چو بلبـــل زيـــن مصيبت وا ابا گويان
    به اندوه و غم محنت ســــراســــر عالم است امشب


    هر آنــــچه اشــك ريزى اين زمان از ديدگان (تابع)
    ز بهـــر حجت حق گر چه خونبارى كم است امشب


    محمدعلي تابع



    امضاء
    .
    .



    اللهمّ عجّل لولیّک الفرج


    .


  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    اى زمین و آسمان سوگوار غربتت
    آفتاب صبحدم، سنگ مزارغربتت

    بر جبین فصل‏ها هر یک نشان داغ توست
    اى گریبان خزان، چاک از بهارغربتت

    یک بقیع اندوه و ماتم یک مدینه اشک وخون
    سینه‏‎هامان یک به یک آیینه دار غربتت

    پاک شد آیینه از زنگ، اى تماشایى‏‎ترین
    شستشو دادیم دل را، باغبار غربتت

    شب سیه پوش از غم و اندوه بى‎پایان توست
    شرمگین خورشید، ازشب‎هاى تارغربتت

    اى بقیعت عاشقان را کعبه عشق وامید
    سینه چاکیم از غم تو، بى قرارغربتت

    شهر یثرب داغدار خاطرات رنج توست
    خم شده پشت مدینه زیربار غربتت

    مى‎‏تپددل‎هاى عاشق در هواى نامتو
    با غمى خو کرده هر یک در کنارغربتت

    کاش مى‎‏شد روشناىتربت پاک تو بود
    چلچراغ اشک ما در شام تارغربتت

    دایره در دایره پژواکى از اندوه توست
    هیچ داغى نیست بیرون از مدارغربتت

    دامن اشکى فراهم داشتم یک سینه آه
    ریختم در پاى تو کردم نثارغربتت

    آشناى زخم دل‎ها،غربت معصوم توست
    من دلى دارم پریشان، از تبارغربتت



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  9. تشكرها 2


  10. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8502
    نوشته
    3,301
    صلوات
    1000
    دلنوشته
    10
    هدیه ی به صدیقه ی شهیده
    تشکر
    5,073
    مورد تشکر
    4,337 در 2,037
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    بار بلا به شانه کشیدم به کودکی

    از صبح تابه عصر چه دیدم به کودکی

    ازخیمه گاه تا ته گودال قتلگاه

    دنبال عمه هام دویدم به کودکی


    آن شب که درمقابل من عمه را زدند

    فریاد الفرار شنیدم به کودکی

    عمه اگرچه درهمه جا شد سپر ولی

    من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی


    آن شب که در خرابه سر آمد میان مان

    چون عمه ام رقیه خمیدم به کودکی

    با کعب نی لباس همه پاره پاره شد

    بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی

    یک سرخ مو ز قافله ما کنیز خواست

    این را به گوش خویش شنیدم به کودکی

    در مجلس شراب که شخصیتم شکست

    من آستین صبر جویدم به کودکی



    امضاء



  11. تشكرها 2


  12. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8502
    نوشته
    3,301
    صلوات
    1000
    دلنوشته
    10
    هدیه ی به صدیقه ی شهیده
    تشکر
    5,073
    مورد تشکر
    4,337 در 2,037
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    سلام من به مدینه ، به غربت باقر
    سلام من به بقیع و به تربت باقر

    سلام من به مدینه ، به آستان بقیع
    سلام من به بقیع و کبوتران بقیع


    سلام من به مزار مطهر باقر
    که مثل ماه درخشد به آسمان بقیع

    سلام من به تو ای ماه فاطمی بقیع
    سلام من به تو ای یاس هاشمی بقیع


    شهادت امام محمد باقر (ع) بر همه مسلمین تسلیت باد



    امضاء



  13. تشكر

    شهاب منتظر (22-09-2015)

  14. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    لاله را هست بهاری دل من را نبود
    هر گره راست رهی مشکل من را نبود

    گردباد ستم از چار طرف غرقم کرد
    زورقی لجه بی ساحل من را نبود


    هر سیه چال بلا را به فضای بیرون
    روزنی هست ولی محفل من را نبود

    آتش افکنده به جان من و آبم ندهد
    سنگ را هست دلی قاتل من را نبود


    من و او همسفرانیم ولی مهر و وفا
    دل هم غافله غافل من را نبود

    او زشادی و من از سوز عطش بی تابیم
    بجز از دو دو شرر حاصل من را نبود


    هر چه من ناله کنم او به عوض خنده کند
    طاقت زخم زبانش دل من را نبود

    همه امید مؤید به من و جود من است
    چشم بر جای دگر سائل من را نبود


    تو زرحمت نظری کن به غلامت ورنه
    ارزشی گفته ناقابل من را نبود



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  15. تشكر

    شهاب منتظر (22-09-2015)

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi