صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 34

موضوع: تنهاترین امام که مانده ز کربلا*اشعاری در سوگ شهادت امام محمد باقر علیه السلام *

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ای دوّمین محمد و ای پنجمین امام
    از خلق و از خدای تعالی تو را سلام

    چشم و چراغ فاطمه خورشید هفت نور
    روح و روان احمد و فرزنـد چـار امــام

    آن هفت نور، روشنی چشم هفت اب
    آن چار امام خود پدر این چهار امام

    وصف تو را نگفته خدا جز به افتخار
    نام تو را نبرده نبی جز به احترام

    هم ساکنان عرش به پایت نهاده رخ
    هم طایران سدره به دستت همیشه رام

    حکم خدا به همّت تو گشته پایدار
    دین نبی به دانش تو مانده مستدام

    با آن همه جلال و مقامی که داشتی
    دیدی ستم ز خصم ستمگر علَی الدّوام

    گه دید چشم پاک تو بیداد از یزید
    گاهی شنید گوش تو دشنام از هشام

    گریند در عزای تو پیوسته مرد و زن
    سوزند از برای تو هر لحظه خاص و عام

    گاهی به دشت کرب و بلا بوده ای اسیر
    گاهی به کوفه بر تو ستم شد گهی به شام


    خواندند سوی بزم یزیدت بدان جلال
    بردند در خرابه ی شامت بدان مقام

    گه کف زدند اهل ستم پیش رویتان
    گه سنگ ریختند به سرهایتان ز بام

    راحت شدی ز جور و جفای هشام دون
    آندم که گشت عمر تو از زهر کین تمام

    داریم حاجتی که ز لطف و عنایتی
    بر قبر بی چراغ تو گوئیم یک سلام


    «میثم» هماره وصف شما خاندان کند
    ای مدحتان بر اهل سخن خوشترین کلام


    شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار



    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 27-08-2017 در ساعت 22:45
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  2. تشكرها 2

    *خادمه رقیه خاتون(س)* (09-09-2016), saadatmand (28-08-2017)


  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    من باقر علم اله ‏العالمينم
    من زيب دامان حسين و عابدينم

    با نهضت علمى كه من ايجاد كردم
    دين را ز معلومات خود آباد كردم

    با اينكه آثار بزرگى مانده از من
    با اينكه در اعجاز علمم مانده دشمن

    اما تمام عمر ياد كربلايم
    با صبر و ايثار و شهادت آشنايم

    من از طفوليت ميان جبهه بودم
    از كودكى همدرد اهل خيمه بودم

    من در سه ساله رنج صد ساله كشيدم
    من داغ هفتادو دو آلاله چشيدم

    من با نواى سوز سينه انس دارم
    با روضه حتى در مدينه انس دارم

    من ديده ‏ام در يك سفر هول قيامت
    اعجاز حق ديدم ز يمن استقامت

    كى ديده دستان سه ساله بسته باشد
    مويش سپيد و قامتش بشكسته باشد

    من ديده ‏ام آتش به دامان رقيه
    بشنيده ‏ام صوت پريشان رقيه

    آن دم كه من شاهد بحال عمه بودم
    دست قضا هم سن و سال عمه بودم

    با اينكه من دائم كنار عمه بودم
    در محمل و در خيمه يار عمه بودم

    آن دم شهودم اشك همچون ژاله‏ ام بود
    دستم به دست عمّه نُه ساله‏ ام بود

    آنگاه ديدم نيزه در دست مهاجم
    از دور سوى خيمه ما بود عازم

    او حمله ور شد معجر زنها بگيرد
    مى‏خواست خلخال از همه پاها بگيرد

    همبازى خود را دگر گم كرده بودم
    تن را كمين بوسه سُم كرده بودم

    چون ديده بودم اسبها در قتلگاهى
    دهها سواره حمله مى‏كردند گاهى

    ناگاه ديدم نيزه‏ها مى‏رفت بالا
    سرها نمايان شد به نوكّ نيزه حالا

    از دور ديدم ابروى جدم شكسته
    آنسو نماز عمه را ديدم نشسته

    در علقمه ديدم دو دستى كه قلم بود
    روى زمين غرقابِ خون، مشك و علم بود

    ديدم پس از آن، عصر روز يازده را
    اشك ستاره در كنار مِهر و مَه را

    زان پس به كوفه با دو صد آلام رفتم
    همراه هجده سر، سفر تا شام رفتم



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  5. تشكرها 2

    *خادمه رقیه خاتون(س)* (09-09-2016), saadatmand (28-08-2017)

  6. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدير ارشد انجمن چند رسانه ای
    تاریخ عضویت
    August 2014
    شماره عضویت
    7103
    نوشته
    7,710
    صلوات
    5000
    دلنوشته
    24
    طـاقتم طاق شـــــد و از تو نیامــــــد خبری...
    تشکر
    26,141
    مورد تشکر
    15,181 در 6,458
    وبلاگ
    5
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    عاقبت آه کشیدم نفسِ آخـر را
    نفسِ سوخته از خاطره ای پرپر را


    روضه خوانیِ مرا گرم نمودی امشب
    روضه یِ آن همه گُل،آن همه نیلوفر را


    آخرین حلقه یِ شب هایِ محرّم هستم
    شُکر اِی زَهر ندیدم سحری دیگر را


    باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده است
    باورم نیست تماشای تَنی بی سر را


    باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود
    دیدنِ ســوختنِ چـارقَــدِ دخــتر را


    غارتِ خود و عَلَم،غارتِ گهواره و مَشک
    غـارتِ پیرهــن و غـارتِ انگشتر را


    ذوالجَناحی که زِ یالَش به زمین خون می ریخت
    نیـزه هایی که رُبـودند سَــرِ اکبر را


    آه در گوشه ی ویرانه که دِق مرگ شدیم
    تا کـه همبـازیِ من زد نفسِ آخـر را


    کمکِ عمّه شدم تا بدنَش خاک کنیم
    بیـن زنجیر نهـان کرد تَنی لاغــر را


    چنگ بر خاک زدم تا که به رویش ریزم
    سرخ دیدم بدنش،تکّه ای از معجر را


    حسن لطفی



    امضاء
    .
    .



    اللهمّ عجّل لولیّک الفرج


    .

  7. تشكرها 2


  8. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض





    منم که دل به غم و درد آشنا دارم
    به دیده جام می ناب نینوا دارم

    به سینه وسعت صحرای کربلا دارم
    همیشه در همه جا روضه ی منا دارم


    منم که بانی این روضه های پر شورم
    تمام عمر، سروری نکرد مسرورم

    کسی که باطن هر روضه را خبر دارد
    کسی که گلشنی از لاله بر جگر دارد


    کسی که خاطره ی وادی خطر دارد
    ز روز واقعه هفتاد و دو اثر دارد

    منم که سجده ی سجّاد دیده در شعله
    حرارت غم جانان چشیده در شعله


    منم که داغ یتیمان مجتبی دیدم
    شهادت همه ی آل مصطفی دیدم

    به زیر سمّ ستور آیت خدا دیدم
    به کوفه هیبت فریاد مرتضی دیدم


    به صحنه، شاهد اجساد عاریات منم
    بلا کشیده ی نسوات بارزات منم

    کسی که دید امام زمان در آتش بود
    کسی که عمّه ی او باعث نجاتش بود


    کسی که تشنه و صد چشمه ی فراتش بود
    کسی که کرب و بلا قلّه ی حیاتش بود

    به چار ساله غمم برتر از چهل ساله
    که دیده؟ گریه ی پنجاه ساله بی ناله

    منم که هجمه ی سیلی به کاروان دیدم
    هجوم کعب نی و زخم کودکان دیدم

    به نیزه معجر خاکی بانوان دیدم
    ز خاتمی که به دستان ساربان دیدم


    جواهرات زنان بود و دست نامحرم
    فرار کودک و فریاد پست نامحرم

    هرآنکه از کرمم کربلا نمی خواهد
    ز آل فاطمه دفع بلا نمی خواهد

    ز خوان نعمت علمم صلا نمی خواهد
    بهشت، غیر دل مبتلا نمی خواهد

    من آنچه خاطره دارم ز کربلاست و بس
    روایت هنر عشق، نینواست و بس

    بیا که باقرم و کاشف هُمومم من
    هماره پشت و پناه بشر، عمومم من

    به علم غیب شکافنده ی علومم من
    بیا که با خبر از گردش نجومم من


    به مدرسم همه تازه دروس می بینی
    هزار بوعلی و شیخ طوس می بینی

    بگیر دست توسّل، تو را نظر از من
    بساز همّت دانش، به دل اثر از من

    مرو به دامن بیگانگان، ظفر از من
    فقاهت از من و طب از من و هنر از من

    بیا که باقر اعلام اولیاء منم
    به علم و حلم، معلّم به انبیاء منم


    شاعر : محمود ژولیده



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  9. تشكرها 2

    *خادمه رقیه خاتون(س)* (19-08-2018), saadatmand (28-08-2017)

  10. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    روزی که بادهای مخالف امان نداد
    هفت آسمان به قافله ای سایه بان نداد

    خورشید بود و سایه‌ی شوم غبارها
    خورشید بود همسفر نیزه دارها


    دیدی به روی نیزه سر آفتاب را
    دیدی گلوی پرپر طفل رباب را

    دیدی عمود با سر سقا چه کرده بود
    تیر سه شعبه با دل مولا چه کرده بود


    در موج خیز شیون و ناله دویده ای
    تا شام پا به پای سه ساله دویده ای

    گل زخمهای سلسله یادت نمی رود
    هرگز غروب قافله یادت نمی رود


    هم ناله با صحیفه‌ی ماتم گریستی
    یک عمر پا به پای محرم گریستی






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. تشكرها 3


  12. Top | #26

    عنوان کاربر
    عضو صمیمی
    تاریخ عضویت
    August 2017
    شماره عضویت
    10693
    نوشته
    71
    تشکر
    313
    مورد تشکر
    164 در 66
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee




    ای عزیز مصطفی امام ِ باقر *** مسموم زهر جفا امام ِ باقر
    جان ِ تو چه مظلومانه فدا شد
    مادرت فاطمه صاحب عزا شد
    واویلا واویلا آه و واویلا

    ای که شکافنده ی علم خدایی*** تو شاهد روضه های کربلایی
    ای احادیث تو فروغ مکتب
    سلام ای یادگار داغ زینب
    واویلا واویلا آه و واویلا

    مزار خاکی تو قبله ی دلها ***نگاه لطف تو حلال مشکلها
    مشکلم دوری از حرم شماست
    حاجتم زیارت کرببلاست
    واویلا واویلا آه و واویلا

    ما از شما توشه ی غم را میخواهیم *** رزق گریه ی محرم را میخواهیم
    گریه بر مصیبت سخت گودال
    آن حرامی که شد بر کوفی حلال
    واویلا واویلا آه و واویلا

    یادگار لاله های شده پرپر*** ای شاهد غربت آن تن ِ بی سر
    دیده ای بر روی نیزه سری را
    شنیدی ناله های مادری را
    واویلا واویلا آه و واویلا

    شاعر : حاج امیر عباسی





  13. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    امشب از آسمان چشمانت
    دسته دسته ستاره مي چينم

    در غزل گريه‌ي زلالت آه
    سرخي چارپاره مي بينم


    زخمهاي دل غريبت را
    مرهم و التيام آوردم

    باز از محضر رسول الله
    به حضورت سلام آوردم


    در شب تار تيره فهمي ها
    روشني را دوباره آوردي

    آسمان را کسي نمي فهميد
    تا که با خود ستاره آوردي


    ساحت مستجاب سجاده!
    بندگي را تو يادمان دادي

    دل ما شد اسير چشمانت
    دلمان را به آسمان دادي

    آيه آيه پيام عاشورا
    در احاديث روشنت گل کرد

    امتداد قيام عاشورا
    در تب اشک و شيونت گل کرد






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  14. Top | #28

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    بار بلا به شانه کشیدم به کودکی
    از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی

    از خیمه گاه تا ته گودال قتلگاه
    دنبال عمه هام دویدم به کودکی


    آن شب که در مقابل من عمه را زدند
    فریاد الفرار شنیدم به کودکی

    عمه اگرچه در همه جا شد سپر ولی
    من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی


    آن شب که درخرابه سر آمد میان مان
    چون عمه ام رقیه خمیدم به کودکی

    با کعب نی لباس همه پاره پاره شد
    بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی


    یک سرخ مو زقافله ما کنیز خواست
    این را به گوش خویش شنیدم به کودکی

    در مجلس شراب که شخصیتم شکست
    من آستین صبر جویدم به کودکی


    قاسم نعمتی




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  15. Top | #29

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    صورتی زرد شده وقت سفر معلوم است
    آتش سینه ای از دیده ی تر معلوم است

    به خودش روز زمین مثل پدر می پیچد
    از همین صحنه غم زهر و جگر معلوم است

    وسط حجره تنش روی زمین افتاده
    بین گرداب بلا مرد خطر معلوم است

    باقر آل پیمبر بدنش میلرزد
    در شب حادثه ای تلخ سحر معلوم است

    كمرش زخمی زنجیر و غم شلاق است
    اشك می بارد و داغی ِ شرر معلوم است

    یاد آن كوچه و بازار و غم ناموس است
    خون رگ های عمو بین گذر معلوم است

    سنگ های سر كوچه چه شتابی دارد
    از سر نی به زمین خوردن سر معلوم است

    به روی پیرهنی كه كفنش شد آخر
    حال جای قدم چند نفر معلوم است

    زینب زیر لب گفت كه تشنه است سرش را نبرید
    در نگاهش چه غمی باز مگر معلوم است



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  16. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدير ارشد انجمن چند رسانه ای
    تاریخ عضویت
    August 2014
    شماره عضویت
    7103
    نوشته
    7,710
    صلوات
    5000
    دلنوشته
    24
    طـاقتم طاق شـــــد و از تو نیامــــــد خبری...
    تشکر
    26,141
    مورد تشکر
    15,181 در 6,458
    وبلاگ
    5
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    زخمی زهری بود و بر غم مبتلا بود
    زهر جگر سوزی که بر دردش دوا بود

    پنجاه سالِ عمر او با درد بگذشت
    پنجاه سال، او روضه دار کوچه ها بود

    تب می نمود و یاد مادر گریه می کرد
    او خوب با سردرد و سیلی آشنا بود

    لب تشنه بود و زهر آتش زد به جانش
    چون یادگاری حسین(ع) و مجتبی(ع) بود

    عادت به «لایوم کیومک» داشت حرفش
    یعنی گریز حرف هایش کربلا بود

    در خاطرش مانده شلوغی های گودال
    جد غریبش را که زیر دست و پا بود

    جد غریبی که لباسش را ربودند
    غسل و کفن، زخم زیاد و بوریا بود

    جد غریبی که سرش منزل به منزل
    گاهی به نیزه، گاه در طشت طلا بود

    رنگ رخ او شد کبود و زرد؛ جان داد
    مانند دایی قاسمش از درد جان داد

    محسن حنیفی


    ویرایش توسط *خادمه رقیه خاتون(س)* : 19-08-2018 در ساعت 15:59
    امضاء
    .
    .



    اللهمّ عجّل لولیّک الفرج


    .


صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi