خط کمرنگی روی دیوار چرک مرده نوشته است:
سرویس بهداشتی.
بوی کلافهکنندهای از توالتهای بی در و پیکر می زند بیرون.
جلوتر در کوچهای که به سمت بازار می پیچد
آلونکی حلبی دیوار به دیوار دستشویی انگار دارد
جلوی چشمت زیر آفتاب ذوب میشود.
با تق کوچکی، در باز میشود
پیرمرد جواب سلام می دهد و می پرسد:
«باهام چکار دارید عامو؟