میان خیمه ای غمگین نشسته زینب نالان
دوچشمش منتظر بر در دلش در صحنه میدان
دمی بگذشته و صوت حسینش بر او نمی اید
بگو ش او فقط آید صدای شیهه اسبان
صدای آه و افغان یتیمان صبر او برده
به کف آبی ندارد از برای آنهمه عطشان
زفریاد و زافغان حرم شد محشری برپا
ولی زینب کند اشک خود از چشم حرم پنهان
به خمیه دختر کوچک بود بی تاب بابایش
دمادم گیرد از ائمه سراغ باب خود نالان
نمیداند سوالش را چگونه بردهد پاسخ
که خود او منتظر مانده که آید خسرو خوبان
میان خیمه ای دیگر شهیدان خفته اندرخون
یمیتان حرم بر آن بخون آغشتگان نالان
رباب ازداغ اصغر اشک ریزان و پریشان است
لب عطشان اصغر کی شود از خاطرش پنهان
پر از اندوه و واویلا فضای خیمه ها گشته
ولی زینب دلش فکر حسین و اینهمه عدوان
زمانی این چنین بگذشت و صبر از دست زینب رفت
گهی خاموش بنشسته ، گهی ایستاده وحیران
پر از اندوه واویلا فضای خیمه ها گشته
ولی زینب دلش فکر حسین و اینهمه عدوان
زمانی این چنین بگذشت و صبر از دست زینب رفت
گهی خاموش بنشسته و گهی ایستاده واویلا
نمیدانست چرا قلبش تلاطم ها چنین دارد
که گویی لحظه ای دیگر رود از پیکر او جان
برون از خیمه گردید و به تلی مرتفع ایستاد
ورا یک صحنه جانسوز برابر گشته با چشمان
میان قتل گه جسم پر ا زچاک برادر دید
که از اسبش فرو افتاده و با خاک و خون غلطان
فغان از دل کشید آن دم که با چشمان خود می دید
بروی سینه مولا نشسته شمر بی ایمان
نهاده خنجرش جای دو لبهای رسول الله
کنار پیکر مولا نشسته فاطمه گریان
شنابان سوی میدان شد پریشان زینب کبری
زدی بر سر کشیدی ناله ها از سینه سوزان
چو مولا دید زینب را که عزم مقتلش کرده
اشارت کرده برگردد به خیمه خواهر نالان
به خیمه رفت زینب در پی فرمان ثار الله
تنش تا خیمه برگشته دلش جامانده در میدان
نفس در سینه ها حبس وحرم مبهوت زینب شد
کسی اگه نبود از حالت محنت کش دوران
سکوتی سخن وجانفرسا که برآن خیمه حاکم بود
شکسته شد به یک لحظه به آه و ناله نسوان
نمیدانست چه گویا او که چشمانش چه میدیده
ویا چون بردهد تسکین دل غمدیده آنان
زمیدان اسب خونین چون به خیمه دیده تر آمد
به یک دم گشته آن مرکب غریق بوسه طفلان
نگون زین گشته خونین یال و مجروح هست و بی صاحب
گهی زند بر زمین سر را بریزید اشک از چشمان
غباری سخت بگرفته سر و یال پرخونش
سکینه گویدش بابا کجا افتاده در میدان
توگویی بحر ماتم را نباشید صاحلی دیگر
اسیرو مات طوفان بلا کشتی و کشیتی بان
قیام سرخ عاشورا تداوم یافته اما بود
به یک سویی زنی تنها به سویی لشکر عدوان
مداح اهل بیت علیهم السلام ایمان میرشکاری