نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: من بسیجی ام

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض من بسیجی ام




    من بسیجی ام کسی مرا نمی شناسد . اصلا نمی خواهم مرا بشناسند؛ من گمنام ام مثل مادرم مثل جده سادات.

    مرا با پیشانی بند و لباس خاکی می شناسند، با رویی خاکی، با تنی زخمی در برابر تیر و ترکش های هجمی و غیر هجمی.

    من بسیجی ام با تنی پر از ترکش، با دلی پر از خون و سینه ای پر درد، روزگاری ترکشها لمس می شد ولی امروز نامرئی اند مثل تهمت مثل گاز خردل

    من بیسجی ام ، اما هوشیار در برابر ناملایمات دنیا، در بازی دنیا در بی کسی مردم حرفها را بر جان می خرم.

    من بسیجی ام ، اهل صبر، چرا که رهبرم اینطور می خواهد ولی خدا نکند که ترمزم ببرد.
    من بسیجی ام ، اهل انتظار ، اهل دعا، دعای فرج دعای وصل را می خوانم ، دعای وصل هجر را ، به انتظار مولایم بی قرارو بی تابم، اما منتظر.

    # # # # # # # # # # من بسیجی ام ، سرمایه دار خزائن غیب، اگر باور ندارید از خدا بپرسید ، اگر با او دوست هستید. من بسیجی ام ، فرزند روح الله ، یاور حزب الله ، کوچک اهل ولایت و تا آخر می مانم ، چرا که خستگی معنا ندارد.کی خسته است ، دشمن.

    من بسیجی ام ملازم کاروان عشق ، در سفر تاریخ ، در هیاهوی دنیا، به انتظار عاشورا، به امید ظهر عاشورا ، سالیانی بس مهیا بوده ام با رویی خونین با ندای یا لیتنی کنا معکم. من بسیجی ام ، زائر کوچه های بقیع ، بدنبال مادرم ، سرگشته بیابانم ، با خار هم درد،با خاک هم معنا و با آب هم اسرار ، او می داند من کیستم.


    من بسیجی ام ، معجزه حضرت روح الله ، سرباز خستگی ناپذیر ولایت ، شعارم کربلایی است ؛ ایمان ،جهاد ، شهادت و ابتدا هجرت. من بسیجی ام ، جامانده از قافله شهدا ، اما امیدوارم به کرم خدا و وفای دوستان.

    من بسیجی ام ، لبیک گوی ندای الرحیل ، الرحیل من حاضرم ، سالیان درازی است که آماده ام ، بر سرو رویم غبار انتظار نشسته است. و بر تو سلام می دارم. من بسیجی ام بی سر، مثل نخل های سوخته خوزستان به خروش اروند و به آرامی هویزه و زیرکی فکه .

    من بسیجی ام ، عاشق شهادت ، به انتظار مولایم دعای عهد می خوان ، جمعه را می شناسم ، غروب جمعه را بهتر ، دلم می گیرد از بی قراری به بیابان پناه می برم و عقده سر می دهم اما هر روز عهد رافراموش نمی کنم.

    من بسیجی ام عاشق زیارت عاشورا ، در افق خونین کربلا و کل ارض کرببلا . من بسیجی ام، اهل صبر ، اهل درد و اهل رنج. من عاشق طریق حیدر هستم و با غیرت شروع کردم و بر مظلومی خندیدم و در آخر با شهادت می روم چون مقتدایم خمینی است ، آزاد مرد تاریخ و سرنوشت مقلدان خمینی جز شهادت نیست.

    رهبرم سید است ، نامش علی است ، شهرتش خامنه ایی ، فرزند روح الله و از سلاله رسول الله و از طیبه پاکان و از یادگاران قافله شهدا، او جانباز است. او سقاست، سقای ما بسیجی ها ، کلامش زلال تر از آب است با قامتی رعنا و استوار ،اما در دلش جز خون خبری نیست ، این را می دانم چون در دلش جای دارم دلش شکسته است ، سینه اش پر درد است و رنج دوران بر قامتش سنگینی روا داشته است او جان من است

    و من بسیجی ام . خاک زیر پای ولایتم ، این را همه می دانند و تو نیز بپرس ! که بهایم با ولایت است و بی او هیچم
    .
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  2. تشكرها 3


  3.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi