صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 62

موضوع: طفل یتیمی ز حسین گم شده ساربان ...{غروب غریبان عاشورا}

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    کدام دست، گوشه‏ گیر
    این خرابه ‏ات کرد

    و شناسنامه مصیبت
    در دستانت گذاشت؟


    کدام اندیشه پلید،
    چشم‏های کوچکت را
    گریه‏ خیز ماتم‏ها کرد؟



    به کدام جرم، گام‏های کودکی‏ات را
    این‏چنین آواره صحراها کردند؟



    این وقاحت ظالم، از روزنه کدام غار
    بیرون ریخت که شب‏هایت را بی‏ ستاره کرد
    و شانه‏هایت را بی‏ تکیه ‏گاه؟



    دیوارهای ستم‏گر تاریخ،
    چشم‏هایت را تحمل نتوانستند
    و نفس‏های معصومت را به چوب‏ها سپردند.


    زمین، همیشه این‏گونه پنجره‏ها
    را به باد داده است.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    ثانیه ‏های محنت‏ بارت،
    صفحات خیالم را می‏سوزاند.

    بر کتیبه ‏های سوخته می‏ نویسمت
    و وجدان‏های بیدار جهان را
    به قضاوت می‏طلبم.

    ناله ‏های کودکی‏ ات،
    خاطر بادها را پریشان کرده است.

    قناریان تنها، تاریک خرابه را
    به یاد می‏آورند و می‏گریند.

    پنجره‏ها، کابوس‏های
    سیاهت را تب می‏کنند.

    خارها، پاهای برهنه ‏ات را
    جگرریش می‏کنند.

    می‏روی و کوچکی دنیا را
    به طالبانش وامی‏گذاری.

    اندوهت را بر صورت خرابه می‏پاشی
    و می‏گذری تا به لبخندی ابدی بپیوندی




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    با گونه‏ هایم خنجرت الفت ندارد
    سیلی بزن دستان تو غیرت ندارد


    گفتند آن سر، روی نیزه مال باباستمادر بگو این حرف‏ها صحت ندارد

    مادر بگو این‏قدر بر بابا نتازندچشمان سیلی خورده‏ام طاقت ندارد


    از خون و خاکستر جدا کن کفترت راآخر به این گهواره‏ها عادت ندارد


    بلعید آتش خیمه ‏ها را آه، مادر!
    پاهای من دیگر چرا قدرت ندارد







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    سه سالگی ‏اش
    بر مدار عاشورا می‏چرخد.

    اتفاقی که طنین خنده‏ه ای کودکانه‏ اش را
    به غارت می‏برد

    در عطش می‏ماند و می‏گدازد.

    فرات از چشمانش
    مهاجرت می‏کند.

    بی‏ پناهی‏ اش،
    در تمام بیابان‏ها تکثیر می‏شود

    این سه سالگی اوست
    که در ویرانه‏ای کنار کاخ سبز،
    به اهتزاز درآمده

    و مکر خاندان ابوسفیان را
    به زانو درآورده است.

    این بود، اجر رسالت؟!






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    خرابه تا نیمه های شب ،
    نه خرابه ای در کنار کاخ یزید
    که عزاخانه ای است در سوگ حسین
    و برادران و فرزندان حسین.

    بچه ها با گریه به خواب می روند
    و تو مهیای نماز شب میشوی .

    اما هنوز قامت نشسته خود را نبسته ای
    که صدای دختر سه ساله حسین به گریه بلند میشود .

    گریه ای نه مثل همیشه !!
    گریه ای وحشتزده ،
    گریه ای به سان مارگزیده ،
    گریه کسی که تازه داغ دیده ،

    دیگران به سراغش میروند
    و در آغوشش میگیرند
    و تو گمان میکنی که هم الان آرام میگیرد
    و صبر میکنی ...

    بچه بغل به بغل و دست به دست میشود ،
    اما آرام نه

    پیش از این هم رقیه هرگز آرام نبوده است ،
    از خود کربلا تا همین خرابه...

    لحظه ای نبوده که آرام گرفته باشد ،
    لحظه ای نبوده که بهانه پدر نگرفته باشد ،

    لحظه ای نبوده که اشکش خشک شده باشد ،
    لحظه ای نبوده که با زبان کودکانه اش
    مرثیه پدر را نخوانده باشد ...





    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 12-10-2016 در ساعت 19:48
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    انگار که داغ رقیه برخلاف سن و سالش
    از همه بزرگتر بوده است ،

    به همین دلیل در تمام طول راه ،
    و همه منازل بین راه ،
    همه ملاحظه او را کرده اند
    و به دلش راه آمده اند
    و در آغوشش گرفته اند ،

    دلداریش داده اند و به تسلایش نشسته اند ،
    و یا لا اقل پا به پای او گریسته اند ...

    هر بار که گفته است " کجاست پدرم؟!؟
    کجاست حمایتگرم ؟!؟
    کجاست پناهم؟!!؟"

    همه با او گریسته اند
    و وعده مراجعت پدر از سفر را
    به او داده اند !!

    هر بار که گفته است :
    " سکینه جان !! دل و جگرم
    از تکانهای شتر آب شد !"
    دل و جگر همه برای او آب شده است .


    هر بار که گفته است :
    عمه جان از ساربان بپرس ک
    ه کی به منزل میرسیم ،

    همه تلاش کرده اندذ که با نوازش او ،
    با سخن گفتن با او و با دادن وعده های شیرین ،
    رنج سفر را برایش کم کنند

    اما امشب ...
    انگار ماجرا فرق میکند

    این گریه با گریه همیشه متفاوت است ،
    این گریه گریه ای نیست که به سادگی
    آرام بگیرد و به زودی پایان پذیرد.





    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 12-10-2016 در ساعت 19:49
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    انگار نه خرابه که شهر شام را
    بر سرش گذاشته است این دختر سه ساله ...

    فقط خودش که گریه نمیکند ،
    با مویه های کودکانه اش همه را
    به گریه می اندازد و ضجه همه را بلند میکند .

    تو هنوز بر سر سجاده ای ،
    که از سر بریده حسین می شنوی
    که : خواهرم دخترم را آرام کن !!

    تو ناگهان از سجاده کده میشوی
    و به سمت سجاد (ع) می دوی ،
    او رقیه را در آغوش گرفته
    و به سینه چسبانده ،
    مدام بر سر و روی او بوسه میزند
    و تلاش میکند که با لحن شیرین پدرانه
    و برادرانه او را آرام کند ،
    اما موفق نمی شود ...

    تو بچه را از آغوشش میگیری
    و به سینه می چسبانی و از
    داغی سوزنده تن کودک وحشت میکنی :

    رقیه جان !! دخترم ، نور چشمم ،
    به من بگو چه شده عزیز دلم ،
    بگو که در خواب چه دیده ای ،

    تو را به جان بابا حرف بزن
    " رقیه بریده بریده می گوید :

    بابا،، سر بابا را دیدم
    ه در طشت بود و یزید
    بر لب و دندان او چوب میزد !!
    بابا خودش به من گفت که بیا !!





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    تو با هر زبانی که بلدی
    و با هر شیوه ای که همیشه
    او را آرام میکرده ای تلاش میکنی
    که آرامش کنی و از
    یاد پدر غافلش گردانی ،
    اما نمی شود !!!
    این بار دیگر نمی شود...

    گریه او ، بی تابی او
    و ضجه های او همه کودکان
    و زنان خرابه نشین را و سجاد را
    چنان به گریه می اندازد
    که خرابه یکپارچه گریه و ضجه میشود ،
    و صدا به کاخ یزید میرسد ...



    یزید که می شنود
    دختر سه ساله حسین
    به دنبال پدر است ،
    دستور میدهد سر پدر را
    به خرابه بیاورند ......






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    ورود سر بریده امام به خرابه
    انگار تازه اول مصیبت است !!

    رقیه خود را به روی سر می اندازد ،
    می نشیند ، بر میخیزد ، دور سر میچرخد ،

    به سر نگاه میکند ، بر سر و صورت میکوبد ،
    خم میشود ، زانو میزند ، سر را در آغوش میگیرد ،

    می بوید ، می بوسد ،
    خون سر را با دست و صورت
    و مژگان خود می سترد ،

    اشک میریزد ، ضجه میزند ،
    صیحه میکشد ، مویه میکند ،
    روی می خراشد ، ...
    شکوه میکند ،

    دلداری میدهد ، اعتراض میکند ،
    تسلی می طلبد ، و ...

    خرابه را و جان همه خراباتیان را
    به آتش میکشد ...



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    بابا!!! چه کسی محاسن تو را خونین کرده است؟!!؟

    بابا ! چه کسی رگاهای تو را بریده؟!!؟

    بابا!!؟ چه کسی مرا در این کودکی یتیم کرده است؟!؟

    بابا!! چه کسی یتیم را پرستاری کند تا بزرگ شود؟!؟

    بابا؟!؟ این زنان بی پناه را چه کسی پناه دهد؟!؟

    بابا؟؟ این چشمهای گریان، این موهای پریشان،

    این غریبان و بی پناهان را چه کسی دستگیری کند؟!!؟

    بابا؟ شب ها وقت خواب چه کسی برایم قرآن بخواند؟

    چه کسی با دستهایش موهایم را شانه کند؟!؟

    چه کسی با لبهایش اشک هایم را بروبد ؟؟

    بابا؟؟!!؟ چه کسی با بوسه هایش غصه هایم را بزداید؟؟

    چه کسی سرم را بر زانویش بگذارد؟

    چه کسی دلم را آرام کند؟؟!!؟



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi