صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 62

موضوع: طفل یتیمی ز حسین گم شده ساربان ...{غروب غریبان عاشورا}

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,915
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,218 در 63,589
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    کدام دست، گوشه‏ گیر
    این خرابه ‏ات کرد

    و شناسنامه مصیبت
    در دستانت گذاشت؟


    کدام اندیشه پلید،
    چشم‏های کوچکت را
    گریه‏ خیز ماتم‏ها کرد؟



    به کدام جرم، گام‏های کودکی‏ات را
    این‏چنین آواره صحراها کردند؟



    این وقاحت ظالم، از روزنه کدام غار
    بیرون ریخت که شب‏هایت را بی‏ ستاره کرد
    و شانه‏هایت را بی‏ تکیه ‏گاه؟



    دیوارهای ستم‏گر تاریخ،
    چشم‏هایت را تحمل نتوانستند
    و نفس‏های معصومت را به چوب‏ها سپردند.


    زمین، همیشه این‏گونه پنجره‏ها
    را به باد داده است.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,915
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,218 در 63,589
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    با گونه‏ هایم خنجرت الفت ندارد
    سیلی بزن دستان تو غیرت ندارد


    گفتند آن سر، روی نیزه مال باباستمادر بگو این حرف‏ها صحت ندارد

    مادر بگو این‏قدر بر بابا نتازندچشمان سیلی خورده‏ام طاقت ندارد


    از خون و خاکستر جدا کن کفترت راآخر به این گهواره‏ها عادت ندارد


    بلعید آتش خیمه ‏ها را آه، مادر!
    پاهای من دیگر چرا قدرت ندارد







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,915
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,218 در 63,589
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    سه سالگی ‏اش
    بر مدار عاشورا می‏چرخد.

    اتفاقی که طنین خنده‏ه ای کودکانه‏ اش را
    به غارت می‏برد

    در عطش می‏ماند و می‏گدازد.

    فرات از چشمانش
    مهاجرت می‏کند.

    بی‏ پناهی‏ اش،
    در تمام بیابان‏ها تکثیر می‏شود

    این سه سالگی اوست
    که در ویرانه‏ای کنار کاخ سبز،
    به اهتزاز درآمده

    و مکر خاندان ابوسفیان را
    به زانو درآورده است.

    این بود، اجر رسالت؟!






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,915
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,218 در 63,589
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    خرابه تا نیمه های شب ،
    نه خرابه ای در کنار کاخ یزید
    که عزاخانه ای است در سوگ حسین
    و برادران و فرزندان حسین.

    بچه ها با گریه به خواب می روند
    و تو مهیای نماز شب میشوی .

    اما هنوز قامت نشسته خود را نبسته ای
    که صدای دختر سه ساله حسین به گریه بلند میشود .

    گریه ای نه مثل همیشه !!
    گریه ای وحشتزده ،
    گریه ای به سان مارگزیده ،
    گریه کسی که تازه داغ دیده ،

    دیگران به سراغش میروند
    و در آغوشش میگیرند
    و تو گمان میکنی که هم الان آرام میگیرد
    و صبر میکنی ...

    بچه بغل به بغل و دست به دست میشود ،
    اما آرام نه

    پیش از این هم رقیه هرگز آرام نبوده است ،
    از خود کربلا تا همین خرابه...

    لحظه ای نبوده که آرام گرفته باشد ،
    لحظه ای نبوده که بهانه پدر نگرفته باشد ،

    لحظه ای نبوده که اشکش خشک شده باشد ،
    لحظه ای نبوده که با زبان کودکانه اش
    مرثیه پدر را نخوانده باشد ...





    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 12-10-2016 در ساعت 20:48
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,915
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,218 در 63,589
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    تو با هر زبانی که بلدی
    و با هر شیوه ای که همیشه
    او را آرام میکرده ای تلاش میکنی
    که آرامش کنی و از
    یاد پدر غافلش گردانی ،
    اما نمی شود !!!
    این بار دیگر نمی شود...

    گریه او ، بی تابی او
    و ضجه های او همه کودکان
    و زنان خرابه نشین را و سجاد را
    چنان به گریه می اندازد
    که خرابه یکپارچه گریه و ضجه میشود ،
    و صدا به کاخ یزید میرسد ...



    یزید که می شنود
    دختر سه ساله حسین
    به دنبال پدر است ،
    دستور میدهد سر پدر را
    به خرابه بیاورند ......






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,915
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,218 در 63,589
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    ورود سر بریده امام به خرابه
    انگار تازه اول مصیبت است !!

    رقیه خود را به روی سر می اندازد ،
    می نشیند ، بر میخیزد ، دور سر میچرخد ،

    به سر نگاه میکند ، بر سر و صورت میکوبد ،
    خم میشود ، زانو میزند ، سر را در آغوش میگیرد ،

    می بوید ، می بوسد ،
    خون سر را با دست و صورت
    و مژگان خود می سترد ،

    اشک میریزد ، ضجه میزند ،
    صیحه میکشد ، مویه میکند ،
    روی می خراشد ، ...
    شکوه میکند ،

    دلداری میدهد ، اعتراض میکند ،
    تسلی می طلبد ، و ...

    خرابه را و جان همه خراباتیان را
    به آتش میکشد ...



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,915
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,218 در 63,589
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    کاش مرده بودم بابا ،

    کاش فدای تو میشدم،

    کاش زیر خاک میرفتم، ... بابا؟؟

    مگر نگفتند به سفر میروی ؟

    این چه سفری بود که میان سر و بدنت فاصله انداخت؟!!؟

    این چه سفری بود که تو را از من گرفت؟!!؟

    بابای من؟!!!

    چه کسی جرات کرد سرت را از تن جدا کند؟

    چه کسی جرات کرد دخترت را یتیم کند؟!!؟

    تو کجا بودی بابا وقتی ما را

    بر شترهای بی جهاز نشاندند؟


    تو کجا بودی بابا وقتی به ما سیلی زدند؟

    تو کجا بودی وقتی آب هم از ما دریغ کردند؟

    تو کجا بودی بابا وقتی برادرم سجاد را به زنجیر بستند؟

    تو کجا بودی بابا وقتی در بیابان های

    ترسناک شب رهایمان میکردند؟!!؟





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,915
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,218 در 63,589
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    بابا تو کجا بودی وقتی در آفتاب

    سایه بانی را از ما مضایقه میکردند؟!!

    بابا تو کجا بودی وقتی مردم به ما می خندیدند؟

    تو کجا بودی بابا وقتی مردم از اسارت ما شادی میکردند

    و پیش چشمهای گریان ما می رقصیدند؟!!؟

    تو کجا بودی بابا وقتی عمه ام زینب سجاد را

    در سایه شتر خوابانده بود و او را باد می زد و گریه میکرد؟!!؟

    بابا تو کجا بودی وقتی عمه ام نماز های شبش را

    نشسته ی خواند و دور از چشم ما تا صبح گریه میکرد؟!!!؟

    تو کجا بودی بابا وقتی سکینه سرش را

    بر شانه های عمه می گذاشت و زار زار میگریست!!؟

    تو کجا بودی بابا وقتی از زخمهای غل و زنجیر

    سجاد خون میچکید؟!؟

    بابا تو کجا بودی وقتی همه ما

    فقط تو را صدا می زدیم؟!!!؟





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,915
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,218 در 63,589
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    جان من فدای تو باد بابا !!

    که مظلومترین بابای عالمی

    بابا من میدونم که تو فقط بابای من نیستی ،

    بابای همه جهانی ، پدر همه عالمی ،

    امام دنیا و آخرتی، نوه پیامبری،

    فرزند علی و فاطمه ای،

    بابا من میدونم تو پدر سجادی ،

    و پدر امامان بعد از خودتی ،

    میدونم تو برادر عمه ام زینبی

    میدونم تو بابای همه کودکان جهانی

    و همه عالم نیازمند توست ،

    اما بابا !!

    الان من بیش از همه به تو محتاجم ،

    بیشتر از همه فرزند توام،

    بابا من دختر توام ، دردانه تو ام،

    هیچ کس به اندازه من غربت و یتیمی
    و نیاز به دستهای تو را حس نمی کند ،

    همه بدون تو هم ممکن است زندگی کنند ،
    اما بابا!! من بدون تو میمیرم،

    من ازهمه عالم به تو محتاجترم، بابا؟!!؟

    بی آب هم اگه بتوانم زندگی کنم، بی تو نمیتوانم

    تو نفس منی بابا ، تو روح و جان منی ،

    بی روح ، بی نفس ، بی جان ،

    چه کسی تا حالا زنده مونده؟!!؟

    بابا ؟؟!!!؟ بابا؟!!؟ بیا و مرا هم ببر ...



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,915
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,218 در 63,589
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    شام عاشوراست، یا شام غریبان حسین
    عالم هستی شده سر در گریبان حسین

    آفرینش از صدای واحسینا پر شده
    گوئیا در قتلگه، زهراست، مهمان حسین

    ماه! خاکسترنشین شو، آسمان، با من بسوز
    کز تنورآید به گوشم صوت قرآن حسین

    شعله آتش بر آید از دل آب فرات
    خونْجگر دریاست، بر لب‌های عطشان حسین

    مهر، از دریای خون بگذشته و کرده غروب
    ماه، تابد از فلک بر جسم عریان حسین

    نیزه‌ها شمشیرها کردند جسمش چاک‌چاک
    اسب‌ها دیگر چه می‌خواهند از جان حسین

    نیست آثاری دگر از بوسۀ خون خدا
    جای سیلی مانده بر رخسار طفلان حسین

    همسر خولی نگه کن بر روی خاک تنور
    اشک غربت می‌چکد از چشم‌گریان حسین

    باغبان وحی، کو؟ تا بنگرد یک نیمْروز
    گشته پرپر، این‌همه گل از گلستان حسین

    آتش از روز ولادت در درونش ریختند
    «میثم» دلسوخته شد مرثیه‌خوان حسین

    غلامرضا سازگار






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi