رضا به قضاي خدا دادن،منافات با عاطفه و محبّت قلبي ندارد!اين صبر در مصيبت است كه فرموده است:
"...وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إذا أصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إنَّا لِلّهِ وَ إنَّا إلَيْهِ راجِعُونَ".[11]
...بشارت ده به صابران،آنان كه وقتي مصيبتي به آنها برسد؛ ميگويند: ما از آنِ خداييم و به سوي خدا باز ميگرديم.
اين حالت صبر است كه وقتي ارتقا يافت، به مقام رضا ميرسد.در اين مرحله ديگر احساس تلخي از آن حادثه نميكند.
از اين مرحله هم كه بالا رفت، قدم به وادي محبّت ميگذارد.
در اين وادي است كه نه تنها احساس تلخي نميكند بلكه (از آن جهت كه آن را فرستادهي محبوب ميبيند)از تماسّ با آن لذّت ميبرد و شيرين كام ميگردد
و با شيفتگي خاصّي اين چنين زمزمه ميكند:
در بـلا هـم مـيچشـم لذّات او
مـات اويـم مـات اويـم مـات او
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جدّ
اي عجب! من عاشق اين هر دو ضدّ