صفحه 4 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 71

موضوع: تاريخ اسلام از منظر قرآن

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    همچنين اسلام مردم را به خوشرفتارى با بردگان دعوت نمود و در سخنان پيامبر خدا (ص) در اين باره سفارشهاى بسيار شده است . نيز از مردم خواسته شد تا كه مانع ازدواج بردگان خود نشوند و با آنان در اين باره مانند خود رفتار كنند:
    وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَليم (45)
    بى همسران خود، و غلامان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد. اگر تنگدستند، خداوند آنان را از فضل خويش بى نياز خواهد كرد، و خدا گشايشگر و داناست .


  2. تشكرها 3



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #32

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    د) انجام عمل ((نسيى ء)): در عصر جاهلى چهار ماه از سال (رجب ، ذيقعده ، ذيحجه و محرم ) را ماههاى حرام مى گفتند و در اين ماهها از هرگونه جنگ و خونريزى پرهيز مى نمودند و اسلام نيز اين سنت صلح آور را امضا كرد و آنها را ماه حرام دانست .
    در آن عصر، يكى از كارهاى ناپسند اين بود كه به خاطر منافع خودشان ترتيب آن ماهها را به هم مى زدند و گاهى حرمت يك ماه را به تاءخير مى انداختند و ماه ديگرى را به جاى آن حرام اعلام مى كردند و اين هر ساله طى مراسمى پس از انجام مناسك حج اعلام مى شد و به آن ((نسيى ء)) مى گفتند. آيا اين كار براى آن بود كه فرصتى براى كشتار و غارت به دست آيد و يا براى آن بود كه موسم حج در يك فصل معتدل قرار گيرد تا مردم بيشتر در حج شركت كنند و خريد و فروش آنان بسيار شود و تجارتشان رونق بگيرد؟(46)انگيزه هرچه بود ناروا و بر خلاف امنيت مردم بود.
    إِنَّمَا النَّسي ءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عاماً وَ يُحَرِّمُونَهُ عاماً لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللّهُ فَيُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرين(47)
    جز اين نيست كه جابجاكردن [ماههاى حرام ]، فزونى در كفر است كه كافران به وسيله آن گمراه مى شوند؛ آن را يكسال حلال مى شمارند، و يكسال [ديگر]، آن را حرام مى دانند، تا با شماره ماههايى كه خدا حرام كرده است موافق سازند و در نتيجه آنچه را خدا حرام كرده [بر خود] حلال گردانند. زشتى اعمالشان بر ايشان آراسته شده است ، و خدا گروه كافران را هدايت نمى كند.

    نظامهاى حكومتى

  5. تشكرها 3


  6. Top | #33

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نظامهاى حكومتى

    در ميان عرب عصر جاهلى ، جز نظام قبيلگى حكومتى از نوع حكومتهاى معروف وجود نداشت . هر قبيله براى خود رئيس و آداب و رسومى داشت و در شهر مكه و اطراف آن قبايل مختلف با حفظ فرهنگ خاص در نظام هماهنگى زندگى مى كردند و بزرگانشان در محلى به نام دارلندوه با يكديگر مشورت مى كردند و كارهاى مهم نيز بر عهده قبيله ها و افراد خاصى بود و اين مناصب به ارث به آنان مى رسيد؛ مانند مباشرت در امر ((نسيى ء))، كليددارى كعبه ، خدمت به زائران ، آب رسانى به آنان و تعمير مسجدالحرام ، آنان به اين مناصب افتخار مى كردند و آن را بالاترين ارزش مى دانستند. قرآن كريم ايمان به خدا و جهاد را بالاتر از اين مناصب معرفى مى كند:
    أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ وَ جاهَدَ في سَبيلِ اللّهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللّهِ وَ اللّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمين (48)
    آيا سيراب ساختن حاجيان و آبادكردن مسجدالحرام را همانند [كار] كسى پنداشته ايد كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده و در راه خدا جهاد مى كند [نه ، اين دو] نزد خدا يكسان نيستند و خدا بيدادگران را هدايت نخواهد كرد.
    در فرهنگ جاهلى كاهنان و منجمان و جادوگران و فالگيران و شاعران و آشنايان با كتابهاى پيشين و انساب عرب ، به نوعى بر مردم حاكميت داشتند و آنان در مشكلات خود به كاهنان و برخى از شخصيتهاى مشهور مانند ورقة بن نوفل و وليد بن مغيره مراجعه مى كردند. از اين رو با ذهنيت خود به سخنان كاهنان و شاعران ، با شنيدن آيات قرآن پيامبر را كاهن و شاعر ناميدند. قرآن در رد اين پندار مى فرمايد:
    وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَليلاً ما تُؤْمِنُونَ * وَ لا بِقَوْلِ كاهِنٍ قَليلاً ما تَذَكَّرُون(49)
    و آن گفتار شاعرى نيست [كه ] كمتر [به آن ] ايمان داريد و نه گفتار كاهنى [كه ] كمتر [از آن ] پند مى گيريد.
    گفتنى است كه كاهنان برخى از اخبار را توسط جنّيان به دست مى آوردند و جنّيان هم از آسمان شنود مى كردند. با بعثت پيامبر اسلام درهاى آسمان به روى آنان بسته شد. قرآن كريم در سوره جنّ به اين امر اشاره دارد.(تفصيل آن خواهد آمد).


  7. تشكرها 2


  8. Top | #34

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    يادآورى مى شود كه كلمه ((جاهليت )) (عصر اعراب پيش از اسلام ) چهار بار در قرآن به كار رفته كه در آنها به داورى ها و باورهاى غلط، خودنمايى ها و تعصبات جاهلى اشاره شده است :
    يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّة ...(50)
    گروهى درباره خدا، گمانهاى ناروا، همچون گمانهاى [دوران ] جاهليت مى بردند.
    أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُون ..(51)
    آيا خواستار حكم جاهليت اند؟
    وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى ..(52)
    و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد.
    إِذْ جَعَلَ الَّذينَ كَفَرُوا في قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّة ...(53)
    آنگاه كه كافران در دلهاى خود، تعصب [آن هم ] تعصب جاهليت ورزيدند.
    فصل سوم : از ولادت تا بعثت پيامبر اكرم (ص)
    پيامبر گرامى اسلام (ص) روز دوازدهم يا هفدهم ربيع الاول سال ((عام الفيل )) در شهر مكه متولد شد. از ولادت تا بعثت آن حضرت چهل سال طول كشيد و در اين مدت وجود مبارك او براى انجام كارى بس بزرگ و تاريخ ساز آماده مى شد؛ تا اينكه در چهل سالگى آمادگى لازم را براى دريافت وحى الهى به دست آورد و به عنوان آخرين حلقه از سلسله پيامبران (خاتم النبيين ) معرفى شد.
    در اين برهه حوادث بسيارى رخ داده كه در كتب سيره به تفصيل آمده است و ما در اينجا تنها به حوادث و موضوعاتى مى پردازيم كه در قرآن كريم به آنها اشاره شده است و با استفاده از كتابهاى تاريخى به شرح آنها مى پردازيم .

    سال هجوم فيل سواران (عام الفيل )....


  9. تشكرها 2


  10. Top | #35

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سال هجوم فيل سواران (عام الفيل )

    عام الفيل سالى است كه سپاه ابرهه با فيل هاى خود قصد حمله به شهر مكه و ويران كردن كعبه را داشت كه سپاه او در نزديكى مكه از بين رفت و موفق به ويران ساختن كعبه نشد.
    مورخان نوشته اند كه ذونواس يكى از پادشاهان آل حمير در يمن يهودى شد و مردم را كه به دين نصرانيت بودند به يهوديت دعوت كرد. مسيحيان نجران از پذيرش آن سر باز زدند و ذونواس دستور داد آنان را در آتش ‍ سوزانيدند.(54) اين رويداد كه به رويداد اصحاب اخدود معروف است ، در سوره بروج ، آيات 4 - 8 نقل شده است . پس از اين واقعه مسيحيان حبشه به يمن لشكركشى كردند و حكومت ذونواس را برچيدند و پس از درگيرى هايى كه ميان دو فرمانده سپاه فاتح به نامهاى ((ارباط)) و ((ابرهه )) رخ داد، ابرهه بر رقيب خود پيروز شد. و حكومت يمن را در دست گرفت .(55)
    ابرهه كه خود را نماينده نجاشى در يمن مى دانست ، دستور داد عبادتگاه مهمى در صنعا ساختند كه نام آن را ((قليس )) گذاشت و طى نامه اى به نجاشى نوشت كه من در صنعا كنيسه اى ساختم كه مانند آن ساخته نشده و مى خواهم حجاج عرب را به زيارت آن وادار كنم .(56) به گفته ازرقى در ساختن اين معبد از سنگهاى قصر بلقيس در مآرب استفاده شد.(57)
    ابرهه مى خواست با اين اقدام ، كعبه را كه قبايل عرب به زيارت آن مى رفتند از رونق بيندازد و كنيسه خود را جايگزين آن سازد. وقتى اين خبر به گوش ‍ عربها رسيد سخت ناراحت شدند يك نفر از قبيله كنانه به صنعا رفت و مخقيانه آن كنيسه را آلوده كرد و به مكه بازگشت . وقتى ابرهه از اين كار با خبر شد درباره كسى كه به كنيسه او توهين كرده بود پرسش كرد به او گفتند: اين كار بايد كار يكى از اهالى مكه باشد كه از تصميم تو خشمگين هستند. وى بسيار ناراحت شد و سوگند خورد كه كعبه را ويران خواهد كرد.(58)
    ابرهه براى عملى ساختن تصميم خود سپاهى گران آماده ساخت و همراه با سيزده فيل (59) به سوى مكه حركت نمود. در بين راه از كسانى كه به قداست كعبه ايمان داشتند، گروههايى سر راه او قرار گرفتند، ولى همگى شكست خوردند و از آنها نفيل بن حبيب بود كه به دست ابرهه اسير شد و ابرهه او را وادار كرد كه براى رسيدن به مكه راهنماى آنان باشد. نفيل آنان را به طايف برد كه در آنجا عبادتگاهى به نام ((اللات )) بود. مردم طايف به ابرهه گفتند: محلى كه تو در صدد ويران كردن آن هستى در مكه است و كعبه نام دارد.(60) او با سپاه خود رهسپار مكه شد و سرانجام سپاهش به نزديكى مكه رسيد و برخى از چارپايان را كه شمارى از شتران عبدالمطلب نيز بود تصرف نمود.

    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8

  11. تشكر

    شهاب منتظر (23-04-2016)

  12. Top | #36

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    با شنيدن اين خبر شور و اضطراب مردم مكه را فرا گرفت . آنها خود را از مقابله با ابرهه و دفاع از مقدسات خود ناتوان ديدند و كار را به خدا واگذار نمودند. وقتى عبدالمطلب نزد ابرهه در بيرون شهر رفت ، از وى فقط آزادى شترانش را خواست و چون گفتند كه چگونه از ابرهه نخواستى كه از ويران كردن كعبه منصرف شود، گفت : ((انا رب الابل و للبيت رب سيمنعه : من صاحب شتران هستم و كعبه خود صاحبى دارد كه به زودى آن را حفظ خواهد كرد.))(61)

    سپاه ابرهه در نزديكى مكه در محلى به نام ((مُغمّس ))(62) اردو زد. (در وادى محسّر، ميان مزذلفه و منى ) در همين جا بود كه وقتى ابرهه فيل خود را به سوى مكه حركت داد فيل از رفتن خوددارى نمود(63) و ناگهان بلاى آسمانى بر ابرهه و سپاه او فرود آمد؛ بدين گونه كه پرندگانى كه از سمت درياى سرخ گروه گروه بالاى سر آنان ظاهر شدند و هر كدام سه سنگريزه ، دو تا در چنگالها و يكى در منقار خود داشتند. پرندگان سنگريزه ها را بر سر آنان فرود آوردند و به هر كس كه مى خورد كشته يا مجروح مى گشت . بدين گونه آن سپاه در همان محل تار و مار شد. ابرهه و گروهى از سپاهيانش فرار كردند ولى در بين راه خود ابرهه و بعضى ديگر از فراريان كشته شدند. گفته شده كه تا آن زمان در ميان عرب بيمارى آبله و حصبه ديده نشده بود.(64)

    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8

  13. تشكر

    شهاب منتظر (23-04-2016)

  14. Top | #37

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    آنچه از روايات بر مى آيد اين است كه پرندگان سنگريزه هايى فرو ريختند كه داراى ميكروب بيمارى آبله بود. اين مطلب علاوه بر كتب تاريخى از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) نيز روايت شده است .(65) آن سنگريزه ها به اندازه نخود يا عدس بودند و به طورى كه خواهيم ديد قرآن كريم از آنها ((سجيل )) (سنگ و گل ) تعبير مى كند.
    اين رويداد ضمن يك سوره كوتاه قرآن كريم ياد شده است :
    بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ * أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحابِ الْفيلِ * أَ لَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ في تَضْليلٍ * وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابيلَ * تَرْميهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ * فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ(66)
    به نام خداوند رحمتگر مهربان . مگر نديدى پروردگارت با پيلداران چه كرد؟ آيا نيرنگشان را بر باد نداد؟ و بر سر آنها، دسته دسته پرندگانى ((ابابيل )) فرستاد [كه ] بر آنان سنگهايى از گِل [سخت ] مى افكندند. و [سرانجام ، خدا] آنان را مانند كاه جويده شده گردانيد.
    گفته مى شود كه در هنگام نزول اين آيات هنوز كسانى از شاهدان وقوع اين حادثه زنده بودند و قريش هرگز آن را فراموش نكرده بود و حتى سال وقوع اين حادثه را (عام الفيل ) را مبداء تاريخ معاصر خود قرار داده بودند.
    سوره قريش كه پس از سوره فيل قرار دارد ماجراى نابودى اصحاب فيل را مايه الفت قريش ياد مى كند و در برابر اين لطف الهى كه آنان را از نابودى نجات داد از آنها مى خواهد كه صاحب آن خانه مقدس را پرستش ‍ كنند:
    بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم *ِلِإ يلافِ قُرَيْشٍ * إ يلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْفِ * فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ * الَّذي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ (67)
    به نام خداوند رحمتگر مهربان . براى الفت دادن قريش . الفتشان هنگام كوچ زمستان و تابستان ، [خدا پيلداران را نابود كرد.] پس بايد خداوند اين خانه را بپرستند، همان [خدايى ] كه در گرسنگى غذايشان داد، و از بيم [دشمن ] آسوده خاطرشان كرد.
    حمله فيل سواران در سال ولادت پيامبر اسلام (ص) (570م ) رخ داد و اين يكى از ((ارهاصات )) ولادت آن حضرت بود. منظور از ((ارهاصات )) وقايع غيرعادى است كه همزمان با تولد پيامبر اتفاق افتاد. مانند خاموش شدن آتشكده فارس و شكستن كنگره هاى ايوان مداين و مانند آن .(68) اين امر نظير حوادث غيرعادى است كه در زمان تولد حضرت موسى (ع) و عيسى (ع) اتفاق افتاد و در قرآن به آنها اشاره شده است .
    نامها و لقبهاى پيامبر اكرم (ص)

    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8

  15. تشكر

    شهاب منتظر (23-04-2016)

  16. Top | #38

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نامها و لقبهاى پيامبر اكرم (ص)

    در قرآن كريم از پيامبر اسلام با دو نفر با دو نام محمد و احمد و چندين صفت يا لقب ياد شده است : رسول ، نبى ، خاتم النبيين ، داعى ، شاهد، سراج ، مدثر، مزمل ، بشير، نذير و مانند آنها.
    نام مبارك محمد در چهار مورد از قرآن كريم آمده است ؛ نخست :
    ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليما(69)
    محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست ، ولى فرستاده خدا و خاتم پيامبران است و خدا همواره بر هر چيزى داناست .
    سه مورد ديگر: سوره آل عمران ، آيه 144، سوره محمد، آيه 2 و سوره فتح ، آيه 29.
    اين نام در ميان عربها مشهور نبود و پيش از اسلام (ص) در ميان عربها كسى به نام محمد شناخته نشده است ؛ جز چند نفر كه پدرانشان خبردار شده بودند كه در حجاز پيامبرى بدين نام مبعوث خواهد شد و زمان او نزديك شده است . و آنها عبارت بودند از: محمد بن سفيان بن مُجاشع ، محمد جَشمى ، محمد الاُسيّدى ، محمد الفُقيمى .(70)
    به گفته مورخان در دوران حاملگى آمنه بنت وهب (مادر پيامبر) به او الهام شده بود كه نام فرزند خود را محمد بگذارد و او در همان دوران نورى را ديده بود كه از او بيرون آمد و به وسيله آن كاخهاى بُصرا در شام ديده شد.(71) ابن هشام مى گويد: وقتى آمنه فرزندش را به دنيا آورد كسى را به دنبال عبدالمطلب فرستاد تا كودك را ببيند. وقتى عبدالمطلب آمد آمنه آنچه را كه در دوران باردارى ديده بود به او گفت ؛ از جمله اينكه به او فرمان داده شده كه كودك را محمد نام گذارى كند.(72)
    بنابراين ، انتخاب نام محمد يك امر الهى بود و در روايتى از پيامبر خدا (ص) درباره دو نام محمد و احمد نقل شده كه فرمود: بدان سبب محمد ناميده شدم كه در زمين ستوده ام ؛ اما احمد، چون در آسمان پسنديده ام .(73) شايد منظور از اينكه آن حضرت در آسمان احمد نام دارد اين باشد كه اين نام در وحى بر پيامبران پيشين آمده است ؛ همان گونه كه در قرآن كريم نام احمد براى پيامبر اسلام (ص) در يك مورد از زبان عيسى بن مريم نقل شده و آن هنگامى بود كه مسيح آمدن پيامبرى پس از خود را به نام احمد به حواريون مژده داد.
    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8

  17. تشكر

    شهاب منتظر (25-04-2016)

  18. Top | #39

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبين (74)

    و هنگامى كه عيسى پسر مريم گفت : ((اى فرزندان اسرائيل ، من فرستاده خدا به سوى شما هستم ، تورات را كه پيش از من بوده تصديق مى كنم و به فرستاده اى كه پس از من مى آيد و نام او ((احمد)) است بشارتگرم .)) پس وقتى براى آنان ، دلايل روشن آورد، گفتند: ((اين سحرى آشكار است .))

    پيامبر اسلام در زمان خود به دو نام احمد و محمد معروف بود و نام احمد در شعر شاعرانى كه آن حضرت را ستوده اند بارها آمده است .
    چندين نفر از پيامبران پيشين داراى دو نام بودند كه در قرآن هر دو نام آنها ذكر شده است . يعقوب و اسرائيل ، يونس و ذوالنون ، عيسى و مسيح .

    در انجيل هاى كنونى كه در دست است ، هرچند به نظر ما تحريف شده اند، اشارات روشنى درباره بشارت حضرت عيسى به آمدن پيامبرى به نام احمد وجود دارد. در انجيل يوحنا، باب 14، جمله 16، و باب 15، جمله 26، و موارد ديگر، مسيح از آمدن تسلى دهنده اى پس از خود خبر داده و پيروانش را به اطاعت او دعوت نموده است . بر طبق تحقيق زبان شناسان ، ((تسلى دهنده )) در انجيل فارسى ترجمه كلمه ((فارقليط)) عبرى است كه به معناى ستوده يا همان احمد است .(75)
    دوران كودكى پيامبر اسلام (ص)
    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8

  19. تشكرها 2


  20. Top | #40

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7751
    نوشته
    3,197
    صلوات
    358
    دلنوشته
    4
    صلوات بر محمد وآل محمد و اقا امام زمان (عج)
    تشکر
    897
    مورد تشکر
    1,488 در 556
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    دوران كودكى پيامبر اسلام (ص)
    نخستين موضوع در دوران كودكى پيامبر (ص) كه قرآن بر آن تاءكيد دارد يتيم بودن آن حضرت است . هنگامى كه مادرش آمنه بنت وهب به او حامله بود، پدرش عبدالله بن عبدالمطلب از دنيا رفت و مادرش نيز در پنج يا شش ‍ سالگى آن حضرت در محلى به نام ((ابواء)) در نزديكى مدينه از دنيا رفت و بدين گونه آن حضرت از داشتن پدر و مادر محروم گرديد.
    هر چند يتيم شدن يك كودك و محروميت او از مهر پدر و مادر، سخت ناگوار است ، براى روحهاى بزرگ چنين محروميتهايى بسيار سازنده است .
    امام صادق (ع) فرمود: ((همانا خداوند متعال پيامبرش را يتيم كرد تا اطاعت هيچ كس بر گردن او نباشد.))(76) امام رضا (ع) فرمود: ((يتيم بودن پيامبر براى آن بود كه حق هيچ مخلوقى بر گردن او نباشد.))(77)
    خداوند در قرآن با يادآورى يتيم بودن پيامبر تاءكيد مى كند كه خداوند خود سرپرستى او را به عهده گرفت و به او پناه داد:
    أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى (78)
    مگر نه تو را يتيم يافت ، پس پناه داد؟

    خداوند اين حالت را به عنوان نعمت خود به پيامبرش ياد مى كند و به راستى چه نعمتى بالاتر از اينكه كسى بدون واسطه در سرپرستى خداوند قرار گيرد و در پناه او باشد اين نوعى سرپرستى خاص بود و گرنه همه انسانها و موجودات در سرپرستى و قيوميت عام خداوند هستند. در روايتى از پيامبر خدا (ص) نقل شده كه فرمود: ((ادبنى ربى فاحسن تاءديبى : تاءديب مرا پروردگارم به عهده گرفت و نيكو تاءديبم نمود.))(79)
    در ادامه همين آيه از دو حالت ديگر پيامبر كه نظير حالت يتيمى است ياد مى شود:
    وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى (80)
    و تو را سرگشته يافت ، پس هدايت كرد؟

    منظور از سرگردانى پيامبر حالت سرگشتگى ويژه افراد يتيم است . آن حضرت به عنايت پروردگار به خوبى آن مرحله را پشت سر نهاد و چنان نشد كه يتيمى و سرگشتگى باعث گمراهى او و رفتن به دنبال باطل باشد يا كارى كند كه مايه شرمسارى او در بزرگسالى باشد. اين است كه بعدها كه به پيامبرى مى رسد سابقه درخشان زندگى خود را به مشركان يادآورى مى كند:
    ِ
    فَقَدْ لَبِثْتُ فيكُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُون (81)
    قطعا پيش از [آوردن ] آن ، روزگارى در ميان شما به سر برده ام آيا فكر نمى كنيد؟

    آنگاه مى فرمايد:
    وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى (82)
    و تو را تنگدست يافت و بى نياز گردانيد؟

    شايد اين جمله اشاره به آشنايى و ازدواج پيامبر خدا با خديجه باشد. خديجه بانويى ثروتمند بود و پيش از ازدواج با پيامبر، آن حضرت را امين اموال تجارى خود كرده بود و پس از ازدواج هم تمام ثروت خود را در اختيار آن حضرت گذاشت و پيامبر پس از بعثت از اين ثروت در راه تبليغ اسلام استفاده مى كرد. پيامبر پس از خديجه همواره از وى به نيكى ياد مى كرد و مى فرمود: او در حالى مرا تصديق كرد كه مردم تكذيب مى كردند و او در حالى كه مردم مرا محروم مى كردند با مال خود با من مواسات مى كرد.(83)

    امضاء




  21. تشكر

    شهاب منتظر (25-04-2016)

صفحه 4 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi