صفحه 6 از 8 نخستنخست ... 2345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 71

موضوع: تاريخ اسلام از منظر قرآن

  1. Top | #51

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در روايتى از امام صادق (ع) تصريح شده كه شيطان پيش از تولد پيامبر اسلام (ص) به آسمانها رفت و آمد مى كرد، ولى پس از تولد آن حضرت از آسمانها منع شد و از آن پس شياطين به وسيله ستارگان تيرباران مى شوند.(136)
    هنوز علم بشر به اين حقيقت پى نبرده كه شهابهاى آسمانى همان شهابهايى است كه به سوى شياطين به هنگام استراق سمع پرتاب مى شد.
    از ظاهر آيات و روايات معلوم مى شود كهانت كه به پشتوانه جنيان انجام مى گرفت پس از تولد يا بعثت و نزول قرآن باطل شد و اين وضع همچنان ادامه دارد و كاهنان هرگز نخواهند توانست كارى كنند؛ ولى ابن خلدون باطل شدن كهانت را براى هميشه نمى پذيرد. او مى گويد: دليلى بر آن نداريم . چون همان گونه كه علوم كاهنان ممكن است از شياطين باشد چه بسا از نفوس خودشان باشد ديگر اين كه قطع رابطه با آسمان در زمان نبوت بود شايد بعد از آن پايان پذيرفته باشد زيرا اين چيزها در زمان نبوت خاموش مى شود، همان گونه ستارگان و چراغها با وجود طلوع آفتاب خاموش به نظر مى رسند. نبوت نور بزرگى است كه هر نورى با وجود آن پنهان مى شود. سپس از بعضى از حكما نقل مى كند كه كهانت همواره پيش ‍ از بعثت يك پيامبر پيدا مى شود، سپس قطع مى شود.(137)
    در روايتى كه پيش از اين نقل كرديم نيز امام صادق (ع) فرمود: كهانت در دوران جاهليت بود و در هر فاصله زمانى ميان پيامبران ، به وجود مى آمد.(138) اين بيان سخن آن حكيم را تاءييد مى كند.
    و اما اينكه آيا كهانت به كلى باطل شده است يا نه ، سخن ابن خلدون درست به نظر مى رسد. چون كهانت همان گونه كه در روايت امام صادق (ع) نقل كرديم تنها از جنيان نيست بلكه گاهى از تيزهوشى و ذكاوت قلب است و مى توان گفت : اين نوع كهانت باطل نشده است و اين كه در اسلام كهانت كارى ناروا معرفى شده و كسى كه به آن مشغول شود مورد لعن قرار گرفته ، دليل بر امكان كهانت پس از اسلام است . شيخ مرتضى انصارى نيز نظرى مشابه نظر ابن خلدون دارد و كهانت را تركيبى از اخبار جنيان و فطانت روح كاهن مى داند و مى گويد: منظور از اين كه كهانت قطع شده ، كهانت كامل است .(139) يعنى كهانتى كه از طريق جن و فطانت هر دو باشد.
    درباره حرمت كهانت روايات متعددى نقل شده است كه از جمله آنهاست روايت امام صادق (ع) كه فرمود:
    مَنْ تَكَهَّنَ أَوْ تُكُهِّنَ لَهُ فَقَدْ بَرِئَ مِنْ دِينِ مُحَمَّدٍ (ص)(140)
    هر كس كهانت كند يا براى او كهانت شود، از دين محمد (ص) بيرون مى رود.
    مشركان مكه كه با سخنان كاهنان آشنايى داشتند، با شنيدن آيات قرآن ، پيامبر را گاهى شاعر و گاهى كاهن ناميدند. قرآن اين تهمت را چنين رد مى كند:
    وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَليلاً ما تُؤْمِنُونَ * وَ لا بِقَوْلِ كاهِنٍ قَليلاً ما تَذَكَّرُون (141)
    و آن گفتار شاعرى نيست [كه ] كمتر [به آن ] ايمان داريد و نه گفتار كاهنى [كه ] كمتر [از آن ] پند مى گيريد.
    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #52

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    فصل چهارم : از بعثت تا هجرت پيامبر اسلام (ص)


    در اين دوره از تاريخ اسلام كه سيزده سال طول كشيد رخدادهاى گوناگونى به وقوع پيوست كه در قرآن به برخى از آنها اشاره شده است و ما بدانها خواهيم پرداخت و از يادكرد رخدادهايى كه در قرآن به آنها اشاره نشده ، خوددارى مى كنيم .


    آغاز وحى
    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8


  4. Top | #53

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    آغاز وحى
    سالها بود كه حضرت محمد (ص) گاه و بيگاه از غوغاى شهر مكه مى گريخت و به غار حرا در كنار مكه مى رفت و با خداى خود خلوت مى كرد و به عبادت مى پرداخت ؛ تا اينكه در شب مباركى (142) در چهل سالگى آن جناب اراده خداوند بر اين تعلق گرفت كه آن حضرت را به پيامبرى برگزيند و ماءموريت هدايت و رهبرى جامعه بشرى را به او واگذار كند. در آن شب بود كه براى نخستين بار حضرت محمد (ص) مخاطب جبرئيل شد و فرشته وحى پيام الهى را به او ابلاغ كرد.
    ماجراى ملاقات پيامبر با جبرئيل در غار حرا كه نخستين بار اتفاق افتاد، به صورتهاى مختلف نقل شده و ما اكنون آنچه ابن هشام از زبان خود پيامبر نقل كرده است ، مى آوريم .(143)
    پيامبر در غار حرا بود و آن شبى كه خداوند در آن پيامبرش را به رسالت خود گرامى داشت و لطف خود را بر بندگان شامل نمود، فرا رسيد و جبرئيل به فرمان خداوند فرود آمد. پيامبر خدا (ص) مى فرمايد: جبرئيل نزد من آمد و من خوابيده بودم و نوشته اى در پارچه اى از ديبا آورد و گفت : بخوان . گفتم چه بخوانم ؟ او مرا فشار داد، به گونه اى كه گمان مرگ بردم . سپس رهايم ساخت و گفت : بخوان . گفتم چه بخوانم ؟ پس باز فشارم داد كه پنداشتم مرگم فرا رسيد0 است . سپس رهايم ساخت و گفت : بخوان . گفتم چه بخوانم ؟ باز همان حالت براى سومين بار تكرار شد؛ تا اينكه جبرئيل گفت :
    اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَم (144)
    بخوان به نام پروردگارت كه آفريد انسان را از علق آفريد. بخوان ، و پروردگار تو كريمترين [كريمان ] است . همان كس كه به وسيله قلم آموخت . آنچه را كه انسان نمى دانست [بتدريج به او] آموخت .
    پس من آن را خواندم و تمام شد و جبرئيل رفت و من از خواب برخاستم ، در حالى كه گويا كتابى بر دلم نوشته شده است . از غار بيرون شدم . وقتى به ميان كوه رسيدم ، صدايى از آسمان شنيدم كه مى گفت : اى محمد، تو پيامبر خدا هستى و من جبرئيل هستم . سرم را به سوى آسمان بالا بردم تا بنگرم ، كه جبرئيل را به صورت مردى ديدم كه پاهايش را در افق آسمان گذاشته بود و مى گفت : اى محمد، تو پيامبر خدا هستى و من جبرئيل . من همچنان به او مى نگريستم و پس و پيش نمى رفتم و صورتم را در افقهاى آسمان مى گردانيدم و هيچ كجا نمى نگريستم ، مگر اينكه او را آنجا مى ديدم ؛ تا اينكه او رفت و من هم به سوى خانواده ام رفتم .
    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8

  5. تشكرها 2


  6. Top | #54

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    چنانچه نقل كرديم در آغاز نزول وحى جبرئيل سه بار پيامبر را فشار سختى داد. شايد اين مطلب اشاره به منزلت و هيبت وحى باشد. بعدها نيز وقتى به پيامبر وحى نازل مى شد گاهى از خود بيخود مى شد و غرق عرق مى گشت و حالتى شبيه بيهوشى بر او پديد مى آمد.(145)
    قرآن كريم نيز در آيه اى از منزلت و هيبت وحى چنين بيان مى كند:
    إِنَّا سَنُلْقي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقيلا(146)
    به زودى بر تو گفتارى گرانبار القا مى كنيم .
    به هر حال با نزول پنج آيه نخست سوره علق بعثت آن حضرت آغاز شد و روز بعد كه پيامبر لباسى به خود پيچيده و خوابيده بود، براى بار دوم جبرئيل نازل شد و آياتى از سوره مدثر را آورد:(148)
    يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ * وَ رَبَّكَ فَكَبِّر(149)
    اى كشيده رداى شب بر سر، برخيز و بترسان و پروردگار خود را بزرگ دار.
    مراحل سه گانه دعوت
    ....
    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8

  7. تشكرها 2


  8. Top | #55

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مراحل سه گانه دعوت
    پيامبر اسلام (ص) پس از بعثت ماءموريت خود را به تدريج و در سه مرحله انجام داد:
    الف ) دعوت پنهانى
    پيامبر تا سه سال دعوت خود را آشكار نكرد. چون زمينه براى آن فراهم نشده بود و به طور مخفيانه با كسانى كه آمادگى داشتند ملاقات مى كرد و آنان را به اسلام دعوت مى نمود و به تدريج افراد متعددى اسلام را پذيرفتند. نخستين كسى كه اسلام را پذيرفت خديجه همسر آن حضرت بود و نخستين مردى كه مسلمان شد على بن ابى طالب (ع) بود.(150)
    خداوند در قرآن كريم از اين افراد به عنوان پيشاهنگان در اسلام ياد مى كند كه به مقام قرب الهى رسيده اند:
    وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ * في جَنَّاتِ النَّعيم (151)
    و سبقت گيرندگان مقدمند؛ آنانند همان مقربان [خدا]، در باغستانهاى پرنعمت .(152)
    در اين مرحله پيامبر و مسلمانان كه گروه اندكى بودند، دين خود را از مشركان مكه پنهان مى كردند و حتى نمازهاى خود را مخفيانه مى خواندند. در تواريخ نقل شده كه در آغاز اسلام هنگامى كه وقت نماز مى رسيد، پيامبر به يكى از دره هاى مكه مى رفت و على بن ابى طالب نيز به دور از خويشان ، با او همراه بود و پس از اتمام نماز برمى گشتند؛ تا اينكه زيد بن حارثه مسلمان شد و او نيز با پيامبر و على نماز مى خواند.(153)
    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8


  9. Top | #56

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ب ) دعوت خويشاوندان

    از آغاز بعثت تا سه سال دعوت پيامبر اسلام (ص) مخفيانه بود؛ تا اينكه از سوى خداوند ماءموريت يافت به طور آشكار به تبليغ اسلام بپردازد. پيش از دعوت عمومى ماءمور شد نخست خويشاوندان خود را تبليغ كند، اين ماءموريت به صورت زير به آن حضرت ابلاغ شد:
    وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ * وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنين (154)
    و خويشان نزديكت را هشدار ده و براى آن مؤمنانى كه تو را پيروى كرده اند، بال خود را فرو گستر.
    مورخان و مفسران گفته اند وقتى اين آيه نازل شد، پيامبر خدا (ص) خويشان خود را جمع و رسالت خود به آنان اظهار نمود.
    تفصيل اين رويداد در كتابهاى تاريخى و تفسيرى با تفاوتهاى اندكى نقل شده و ما خلاصه اى از آن را از تاريخ طبرى نقل مى كنيم :
    پيامبر خدا (ص) پس از نزول آيه وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ به على بن ابى طالب (ع) دستور داد غذايى از ران گوسفند و شير تهيه كند و فرزندان عبدالمطلب را جمع كند. على (ع) مى گويد: من دستور پيامبر را انجام دادم و آنان را كه حدود چهل نفر بودند، از جمله عموهاى پيامبر، ابوطالب ، حمزه ، عباس و ابولهب را دعوت كردم . چون آنها اجتماع كردند پيامبر از من خواست كه غذايى بياورم و من آن را آوردم .
    پيامبر خدا فرمود: با نام خدا شروع كنيد. آنها همگى خوردند و سير شدند، در حالى كه هنوز غذا باقى مانده بود. سپس به من فرمود: آنها را سيراب كن ؛ و من كاسه بزرگ را آوردم ، همگى خوردند و سيراب شدند. وقتى پيامبر خواست سخن خود را آغاز كند، ابولهب سخن آغاز كرد و گفت : رفيق شما، شما را جادو كرده است . پس آنها پراكنده شدند و پيامبر هم سخن خود را نگفت .
    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8


  10. Top | #57

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    روز بعد پيامبر به من فرمود: اى على ، اين مرد در سخن گفتن بر من پيشى گرفت و پيش از آنكه من سخن بگويم آنها متفرق شدند.غذايى همانند غذاى ديروز آماده ساز. سپس آنها را پيش من جمع كن . على (ع) مى گويد: من چنين كردم و آنها مانند روز قبل غذا خوردند و سيراب شدند. آنگاه پيامبر خدا (ص) چنين فرمود: اى فرزندان عبدالمطلب ، به خدا سوگند، در ميان عرب جوانى را نمى شناسم كه براى قوم خود بهتر از آنچه من براى شما آورده ام ، بياورد. همانا من براى شما خير دنيا و آخرت را آورده ام و خداوند به من فرمان داده كه شما را به سوى آن بخوانم . پس هر كس از شما در اين كار مرا يارى كند، برادر من و وصى من و جانشين من در ميان شما خواهد بود.
    على (ع) مى گويد: همه آن قوم ساكت شدند، ولى من كه از نظر سن از همه آنها كوچك تر بودم ، گفتم : اى پيامبر خدا، من ياور تو هستم . پيامبر دست من را گرفت و گفت : اين برادر من و وصى من و جانشين من در ميان شماست . پس به او گوش دهيد و از او اطاعت كنيد. آنها برخاستند و خنده كنان به ابوطالب مى گفتند: به تو دستور مى دهد كه به پسرت گوش دهى و از او اطاعت كنى .(155)
    مى نويسند: پيامبر (ص) آن سخن خود را سه بار تكرار كرد و هر بار على بن ابى طالب (ع) برمى خاست و مى گفت : من با تو بيعت مى كنم ، و پيامبر مى فرمود: بنشين ؛ تا اينكه بار سوم كه على برخاست و همان سخن را گفت ، پيامبر او را تاءييد كرد.(156)
    اين رويداد كه به حديث ((يوم الانذار)) معروف است در بسيارى از كتابهاى شيعه و اهل سنت با تفاوتهاى اندكى نقل شده است (157) و مى توان آن را حديث مستفيض دانست كه از قوت و اعتبار كافى برخوردار است ؛ جز اينكه طبرى در تفسير خود اين سخن پيامبر را كه فرمود: هر كس ‍ مرا يارى كند برادر من و وصى من و جانشين من در ميان شما خواهد بود، چنين نقل كرده كه پيامبر فرمود: ((هر كس مرا يارى كند برادر من خواهد بود و چنين و چنان .)) و به جاى ((اخى و وصيّى و خليفتى )) ((اخى و كذا و كذا)) آورده است !(158) البته اين احتمال وجود دارد كه طبرى خود اين كار را نكرده است ، بلكه نسخه نويسان تفسير طبرى بنا به مصلحتى اين كار را انجام داده اند.
    عجيب تر از آن اينكه دكتر محمد حسين هيكل ، نويسنده معروف معاصر مصرى در چاپ اول كتاب ((حيات محمد)) اين حديث را به همان صورت كامل آورده (159) ولى در چاپهاى بعدى كتاب خود جمله اعلام برادرى و وصايت و جانشينى على (ع) را به كلى حذف كرده است .(160)
    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8


  11. Top | #58

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ج ) دعوت عمومى
    پس از تبليغ خويشاوندان ، رسول گرامى اسلام (ص) از جانب خداوند ماءموريت يافت كه دعوت خود را آشكار كند و همگان را به اسلام دعوت نمايد و از مشركان اعراض كند و از ريشخند آنها نهراسد:
    فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكينَ * إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئين (161)
    پس آنچه را بدان ماءمورى آشكار كن و از مشركان روى برتاب ، كه ما [شر] ريشخندگران را از تو برطرف خواهيم كرد.
    به دنبال اين ماءموريت بزرگ ، پيامبر خدا (ص) بارها در ميان جمعيتهاى مشركان حاضر شد و آنان را به سوى توحيد و اسلام دعوت نمود و از شرك و بت پرستى برحذر داشت .
    ابن عباس نقل مى كند كه پيامبر خدا (ص) روزى بالاى كوه صفا رفت و فرياد يا صباحاه برآورد. (اين كلمه را در موقع اعلام خطر مى گفتند.) قريش ‍ نزد او جمع شدند و گفتند: تو را چه شده است ؟ گفت : به من بگوييد اگر به شما خبر دهم كه شامگاهان يا بامدادان دشمن به شما حمله خواهد كرد، آيا مرا تصديق خواهيد كرد؟ گفتند: آرى . فرمود: من شما را در مقابل خود از عذابى شديد بيم مى دهم ! ابولهب گفت : واى بر تو، ما را براى اين جمع كردى ؟ پس سوره تبت يدا ابى لهب تا آخر نازل گرديد.(162)
    چنين مى نمايد كه پيش از آنكه پيامبر (ص) دعوت خود را آشكار كند مشركان مكه سخنانى درباره پيامبر و هدفهاى او شنيده بودند و او را مسخره مى كردند. از اين رو در همين آيات كه پيامبر ماءمور آشكار كردن دعوت خود است خداوند به او اطمينان مى دهد كه او را از شر مسخره كنندگان حفظ خواهد كرد.
    پس از بيان خطبه ، پيامبر خدا همواره و در هر مناسبت و اجتماعى مردم را به سوى توحيد دعوت مى كرد. آن حضرت در كوچه و بازار مى رفت و مى فرمود: اى مردم ، بگوييد خدايى جز الله نيست تا رستگار شويد! و ابولهب دنبال او به راه مى افتاد و با سنگ او را مى زد و مى گفت : اى مردم او دروغگوست .(163)
    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8

  12. Top | #59

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    انقطاع وحى
    پس از گذشت مدتى از آغاز نزول وحى ، به پيامبر اسلام (ص) مدت زمانى نزول وحى قطع شد و اين باعث شد كه بعضى در اين باره از پيامبر سؤ ال كنند يا حتى به او طعنه زنند در برخى از منابع آمده است كه خديجه همسر پيامبر در اين باره با آن حضرت گفتگو كرد.(164) ولى در بيشتر منابع چنين گزارش شده كه مشركان مكه با انقطاع وحى به پيامبر طعنه زدند.(165) شايد هر دو مورد درست باشد و خديجه براى كسب آگاهى و مشركان با نيت ناروا اين مسئله را مطرح كرده باشند.
    موضوع انقطاع وحى بر طبق برخى از روايات پس از نزول آيه وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ بود.(166) به گفته ابن عباس اين مدت پانزده روز طول كشيد.(167) مشركان مى گفتند: خداى محمد (ص) او را رها كرده است ؛ ولى پس از چند روز فاصله سرانجام فرشته وحى بار ديگر بر پيامبر نازل شد و سوره مباركه ((والضحى )) را فرود آورد كه در آن از پيامبر خدا دلجويى شده است :
    وَ الضُّحى * وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى * ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى * وَ لَلاْخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى (168)
    سوگند به روشنايى روز، سوگند به شب چون آرام گيرد، [كه ] پروردگارت تو را وانگذاشته ، و دشمن نداشته است . قطعا آخرت براى تو از دنيا نيكوتر خواهد بود.
    بايد دانست كه نزول وحى با امر خداوند صورت مى گيرد و چنين نيست كه پيامبر هر وقت بخواهد به او وحى شود. در موارد بسيارى كه از آن حضرت چيزى پرسيده مى شد. چيزى از خود نمى گفت و منتظر نزول وحى بود؛ همان گونه كه در پرسش از ((روح )) پيامبر چيزى نگفت تا آيات الهى نازل شد.
    در مورد تاءخيرهايى كه گاهى در نزول وحى پديد مى آمد در آيه ديگرى از قول فرشتگان گفته شده كه اين كار به دست خداست و تصريح شده كه خداوند پيامبر را فراموش نمى كند؛ يعنى انقطاع وحى خود داراى حكمت و معيار است و سبب آن اين نيست كه خداوند پيامبرش را رها يا فراموش ‍ نموده است :
    وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلا بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ ما بَيْنَ أَيْدينا وَ ما خَلْفَنا وَ ما بَيْنَ ذلِكَ وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِيًّا * رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما فَاعْبُدْهُ وَ اصْطَبِرْ لِعِبادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا(169)
    و [ما فرشتگان ] جز به فرمان پروردگارت نازل نمى شويم . آنچه پيش روى ما و آنچه پشت سر ما و آنچه ميان اين دو است ، [همه ] به او اختصاص دارد و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده است . پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است . پس او را بپرست و در پرستش او شكيبا باش . آيا براى او همنامى مى شناسى ؟
    در تفسير اين آيه آمده است كه پيامبر (ص) به جبرئيل فرمود: مدتى بود كه نزد من نمى آمدى و من مشتاق ديدار تو بودم ، جبرئيل گفت : اشتياق من به تو بيشتر بود، ولى من بنده اى ماءمور هستم و جز به فرمان خداوند نازل نمى شوم .(170)
    همان گونه كه نزول وحى در دست خدا بود، انجام معجزه هم همان حالت را داشت و چنين نبود كه هر كس در هر وقت از پيامبر معجزه اى بخواهد، او بتواند به جاى آورد.

    آزار پيامبر و ياران او از سوى مشركان
    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8

  13. Top | #60

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    آزار پيامبر و ياران او از سوى مشركان
    از هنگامى كه پيامبر اسلام (ص) دعوت خود را آشكار كرد، از بت و بت پرستى به شدت انتقاد كرد و چنين اظهار نمود كه مشركان قريش در گمراهى آشكارند و پدرانشان نيز در گمراهى بودند.
    مشركان در برابر دعوت پيامبر خدا (ص) واكنشهايى شديد نشان دادند و چون آن روز شمار مسلمانان اندك بود و توانى نداشتند، قريش بى مهابا به آزار پيامبر و مسلمانان پرداختند و گاهى برخى از مسلمانان را سخت شكنجه مى كردند.
    آزار پيامبران و پيروان ايشان شيوه هميشگى مخالفان پيامبران در طول تاريخ بوده است و همه پيامبران از قوم خود آزار ديده و مورد مسخره قرار گرفته و تكذيب شده اند.
    خداوند پيامبر اسلام (ص) را در برابر اذيتها و تكذيبهاى مشركان در موارد متعددى دلدارى مى دهد و او را به شكيبايى و مقاومت مى خواند و يادآورى مى كند كه پيامبران همواره از سوى قوم خود مورد اذيت و تكذيب بوده اند، ولى سرانجام يارى خداوند نصيب آنان شده و پيروز گشته اند:
    وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلينَ (171)
    و پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند، ولى بر آنچه تكذيب شدند و آزار ديدند شكيبايى كردند تا يارى ما به آنان رسيد، و براى كلمات خدا هيچ تغييردهنده اى نيست . و مسلما اخبار پيامبران به تو رسيده است .

    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8

صفحه 6 از 8 نخستنخست ... 2345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi