صفحه 7 از 8 نخستنخست ... 345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 71

موضوع: تاريخ اسلام از منظر قرآن

  1. Top | #61

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    هر چند همه پيامبران از قوم خود آزار ديدند، هيچ پيامبرى مانند پيامبر اسلام (ص) مورد آزار و اذيت قرار نگرفت ؛ همان گونه كه خود آن حضرت فرموده است :
    ما اوذى نبى مثل ما اوذيت (172)
    هيچ پيامبرى مانند من آزار نديد.
    ابولهب (عموى پيامبر) و همسرش ام جميل از كسانى بودند كه در آزار پيامبر تا توانستند كوشيدند. به سبب همين دشمنى ها و آزارها بود كه سوره اى در نفرين آنان و نكوهش كارهايشان نازل گرديد:
    تَبَّتْ يَدا أَبي لَهَبٍ وَ تَبَّ * ما أَغْنى عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ * سَيَصْلى ناراً ذاتَ لَهَبٍ * وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ * في جيدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ (173)
    بريده باد دست ابولهب ، و مرگ بر او باد. دارايى او و آنچه اندوخت ، سودش نكرد. به زودى در آتشى پرزبانه درآيد و زنش ، آن هيمه كش [آتش ‍ افروز]، بر گردنش طنابى از ليف خرماست .
    ابوجهل (174) نيز همواره پيامبر را دشنام مى داد و اذيت مى كرد. روزى وى سوگند خورد كه گردن آن حضرت را لگد كند. به او گفته شد كه آن حضرت در اين كنار نماز مى خواند او به سوى آن حضرت رفت ، ولى به عقب برگشت و گفت : ميان من و او آتشى قرار داشت .(175) سپس اين آيات نازل شد:
    أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى * إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى * أَ رَأَيْتَ الَّذي يَنْهى * عَبْداً إِذا صَلَّى * أَ رَأَيْتَ إِنْ كانَ عَلَى الْهُدى * أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى * أَ رَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى* أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى * كَلا لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ * ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ * فَلْيَدْعُ نادِيَهُ * سَنَدْعُ الزَّبانِيَة (176)
    آيا ديدى آن كس را كه باز مى داشت ، بنده اى را آنگاه كه نماز مى گزارد؟ چه پندارى اگر او بر هدايت باشد يا به پرهيزگارى وادارد [براى او بهتر نيست ]؟ [و باز] آيا چه پندارى [كه ] اگر او به تكذيب پردازد و روى برگرداند [چه كيفرى در پيش دارد]؟ مگر ندانسته كه خدا مى بيند؟ زنهار، اگر باز نايستد، موى پيشانى [او] را سخت بگيريم ؛ [همان ] موى پيشانى دروغزن گناه پيشه را. [بگو] تا گروه خود را بخواند بزودى آتشبانان را فرا خوانيم .
    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #62

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    شكنجه و آزار رسول خدا (ص) تا بدانجا ادامه يافت كه شكمبه شتر به روى او انداختند: اما حمايت دو عموى بزرگوار آن حضرت ، ابوطالب و حمزه باعث گرديد كه اذيت مشركان كمتر شود، هرچند اذيت مسلمانان بى پناه به شدت ادامه داشت .
    از كسانى كه به شدت شكنجه شدند خاندان ياسر بود. ياسر و همسرش ‍ سميه به شكنجه شهيد شدند و فرزندشان عمار پس از شكنجه هاى بسيار به ناچار سخنانى كه مشركان تلقين مى كردند به زبان آورد و آزاد شد. او نزد پيامبر خدا (ص) آمد و ماجرا را نقل كرد. پيامبر فرمود: آيا دل تو چه حالى داشت ؟ گفت دل من به ايمان مطمئن بود. پس اين آيه نازل گرديد:
    مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إ يمانِهِ إِلا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإ يمان ...(177)
    هر كس پس از ايمان آوردن خود، به خدا كفر ورزد [عذابى سخت خواهد داشت ] مگر آن كس كه مجبور شده و[لى ] قلبش به ايمان اطمينان دارد.
    در اثر شكنجه هاى پياپى مشركان ، به دستور پيامبر اسلام (ص) هشتادوسه نفر از مسلمانان به سرپرستى جعفر بن ابى طالب از مكه به حبشه هجرت كردند.(178) و در آنجا زندگى آرامى داشتند. اينان باعث شدند كه برخى از مسيحيان حبشه و از جمله نجاشى (پادشاه حبشه ) به اسلام علاقه مند شوند و درباره آن تحقيق كنند؛ به طورى كه چندين نفر از دانشمندان مسيحى از حبشه به ديدار پيامبر آمدند.

    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8

  4. Top | #63

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    از مظاهر آزار رساندن به مسلمانان ، محاصره آنها در شعب ابى طالب است كه سه سال طول كشيد و مسلمانان در آن روزگار صدمه هاى فراوان ديدند.(179)
    سرانجام مشركان تصميم به كشتن پيامبر گرفتند و پيامبر به دستور خداوند مكه را به قصد مدينه ترك كرد و با اين هجرت ، فصل جديدى در تاريخ اسلام گشوده شد.
    خداوند درباره مسلمانان كه در مكه اذيت ديدند و از آن شهر اخراج شدند، مى فرمايد:
    ٍ فَالَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا في سَبيلي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار(180)
    پس كسانى كه هجرت كردند و از خانه هاى خود رانده شده و در راه من آزار ديده و جنگيده و كشته شده اند، بديهايشان را از آنان مى زدايم ، و آنان را در باغهايى كه از زير[درختان ] آن نهرها روان است در مى آورم .
    پيامبر خدا (ص) با هجرت به مدينه از آزار مشركان رهايى كامل نيافت . آنان به جنگ با وى شتافتند. آن حضرت در مدينه علاوه بر آزار مشركان از آزار يهوديان و منافقان نيز در رنج بود و خداوند در قرآن كريم ، آزار دهندگان به پيامبر را لعنت مى فرستد:
    إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً (181)
    بى گمان ، كسانى كه خدا و پيامبر او را آزار مى رسانند، خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابى خفت آور آماده ساخته است .

    اظهار نظر مشركان درباره قرآن

    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8

  5. Top | #64

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    اظهار نظر مشركان درباره قرآن
    مشركان مكه گسترش دعوت پيامبر اسلام (ص) را خطر بزرگى براى خود و منافع سياسى و اقتصادى خود مى ديدند و به هيچ وجه حاضر نبودند اسلام به مثابه يك دين جديد كه همه بنيادهاى فكرى و فرهنگى و سياسى و اقتصادى آنها را فرو مى ريزد، استوار گردد.
    مشكل بزرگ مشركان مكه ، جذابيت و حلاوت قرآن بود كه مردم را به سوى خود جذب مى كرد. اين امر موجب نفوذ پيامبر اسلام در دلهاى مردم و در نتيجه آشنايى آنها با تعليمات اسلام و پذيرش دين مى شد. از اين رو مشركان مكه براى مقابله با اين خطر كه منافع آنها را تهديد مى كرد بايست درباره قرآن و نفوذ آن چاره اى مى انديشيدند. از طرفى جاذبه و حلاوت قرآن و اسلوب شگفت انگيز آن در حدى بود كه آنها نمى توانستند كوچك ترين عيب و نقصى در آن بيابند. درماندگى آنها به حدى بود كه براى جلوگيرى از نفوذ قرآن تهمتهاى واهى به پيامبر اسلام (ص) روا مى داشتند او را ديوانه ، ساحر، كاهن ، شاعر، يا بسيار دروغگو ياد مى كردند.

    قرآن كريم اين تهمتها را در آيات متعددى بيان مى كند:
    وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ (182)
    و از اينكه هشدار دهنده اى از خودشان برايشان آمده در شگفتند، و كافران مى گويند: ((اين ساحرى شياد است .))


    وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَليلاً ما تُؤْمِنُونَ * وَ لا بِقَوْلِ كاهِنٍ قَليلاً ما تَذَكَّرُون (183)
    و آن گفتار شاعرى نيست [كه ] كمتر [به آن ] ايمان داريد. و نه گفتار كاهنى [كه ] كمتر [از آن ] پند مى گيريد.

    وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُون (184)
    و گفتند: ((اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است ، به يقين تو ديوانه اى .))
    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8

  6. Top | #65

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مشركان اين تهمتها را در حالى بر پيامبر اسلام (ص) روا مى داشتند كه همه او را مى شناختند. او بيش از چهل سال در ميان مردم زندگى كرده بود. از اين رو نتوانستند بدين شيوه به نتيجه اى دست يابند و سران قريش و سردمداران كفر و شرك ، به منظور پيدا كردن راهى براى كوبيدن قرآن و ايجاد خدشه در آن ، جلسه اى در ((دارالندوه )) تشكيل دادند. ((دارالندوه )) خانه اى بود كه در آن به مسجدالحرام باز مى شد و از زمان قصى بن كلاب محل تصميم گيرى هاى قريش ‍ بود.(185)

    گردهمايى سران قريش در ((دارالندوه )) با حضور وليد بن مغيره مخزومى و سخنرانى او آغاز شد. وليد كه به حكيم عرب شهرت داشت سخنان خود را چنين آغاز كرد:
    اى سران قريش ، شما صاحبان كرامت و بزرگوارى هستيد. عربها نزد شما مى آيند و چون باز مى گردند سخنان گوناگونى از شما نقل مى كنند. اينك سخن خود را يكى كنيد و تصميم مشتركى بگيريد كه درباره آن مرد چه مى گوييد؟

    گفتند: مى گوييم او شاعر است .
    وليد چهره در هم كشيد و گفت : ما شعر زياد شنيده ايم . سخن او به شعر شباهت ندارد.

    گفتند: مى گوييم او كاهن است .
    وليد گفت : وقتى سراغ او مى رويد مى بينيد كه او مانند كاهنها سخن نمى گويد.

    گفتند: مى گوييم او ديوانه است .
    وليد گفت : وقتى سراغ او مى رويد مى بينيد كه او ديوانه نيست .

    گفتند: مى گوييم او ساحر و جادوگر است .
    وليد گفت : منظورتان از ساحر چيست ؟

    گفتند: ساحر كسى است كه دو دشمن را به هم نزديك مى كند و دو دوست را از هم جدا مى سازد.
    در اين هنگام وليد پيشنهاد آنها را پذيرفت و گفت همه بگوييد او ساحر است .

    از آن مجلس بيرون آمدند و هر يك از آنها كه پيامبر اسلام (ص) را مى ديدند، مى گفتند: تو ساحرى .(186)
    پس از اين بود كه آيات 11 تا 25 سوره مدثر نازل شد و از توطئه خبر داد.

    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8

  7. Top | #66

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    طبرسى صورت ديگر اين داستان را چنين ياد مى كند:
    هنگامى كه آيات اول سوره مؤمن بر پيامبر (ص) نازل شد او به مسجد آمد و آن آيات را تلاوت كرد. وليد نزديك پيامبر بود و آن آيات را مى شنيد. وقتى پيامبر متوجه گوش سپارى او شد آن آيات را دوباره تلاوت كرد. وليد از آنجا بيرون آمد و به مجلس قبيله خود (بنى مخزوم ) رفت و در آنجا چنين اظهار داشت :
    ((از محمد سخنى شنيدم كه نه كلام انسان است و نه كلام جن . براى آن حلاوت و زيبايى و طراوتى است . فراز آن ميوه مى دهد و پايين آن همچون باران تند است . بر همه برترى دارد و چيزى از آن برتر نمى شود.))
    چون وليد اين سخنان را گفت و به منزل خود رفت ، قريش با يكديگر گفتند: به خدا قسم كه وليد از دين خود خارج شده و دين محمد را پذيرفته است و اگر او چنين كند تمام قريش از او پيروى خواهند كرد. چون وليد به ريحانه قريش معروف است .
    ابوجهل گفت : كار او را به من واگذاريد. اين بگفت و نزد وليد آمد؛ در حالى كه اظهار ناراحتى و اندوه مى كرد. وليد گفت : اى پسر برادر، تو را چه شده است كه چنين اندوهگين هستى ؟ ابوجهل گفت : ناراحتى من از آنجاست كه قريش بر تو كه سالمندى ايراد مى گيرند و گمان مى كنند كه تو سخن محمد را بيشتر جلوه دادى .
    وليد با ابوجهل از خانه بيرون آمد و به مجلس قوم خود وارد شد. سپس ‍ گفت : شما گمان مى كنيد كه محمد ديوانه است ! آيا هيچ ديده ايد كه كار ديوانگان را كند؟ همه گفتند: نه . گفت : گمان مى كنيد كه او كاهن است ! آيا هيچ علامتى از كهانت در او ديده ايد؟ همه گفتند: نه . گفت : گمان مى كنيد كه او دروغگو است ! آيا تا به حال از او دروغى شنيده ايد؟ همه گفتند: نه . او پيش از نبوت به راستگوى امين شهرت داشت . در اينجا قريش به وليد گفتند: تو درباره او چه مى گويى ؟ وليد مقدارى فكر كرد و آن سو و اين سو نگريست . سپس گفت : محمد چيزى جز ساحر و جادوگر نيست . آيا نمى بينيد كه چگونه ميان مرد و خانواده و فرزندان و برده هايش جدايى مى افكند. بنابراين او ساحر است و آنچه مى گويد سحر تاءثيرگذارى است .(187)

    در آيات 11 تا 25 سوره مدثر درباره اين اظهار نظر وليد بن مغيره چنين آمده است :
    ذَرْني وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحيداً * وَ جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُوداً * وَ بَنينَ شُهُوداً * وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهيداً * ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزيدَ * كَلاّ إِنَّهُ كانَ لاِياتِنا عَنيداً * سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً * إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ * فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ * ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ * ثُمَّ نَظَرَ * ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ * ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ * فَقالَ إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ يُؤْثَرُ * إِنْ هذا إِلاّقَوْلُ الْبَشَر(188)
    مرا با آنكه [او را] تنها آفريدم واگذار. و دارايى بسيار به او بخشيدم ، و پسرانى آماده [به خدمت دادم ]، و برايش [عيش خوش ] آماده كردم . باز [هم ] طمع دارد كه بيفزايم . ولى نه زيرا او دشمن آيات ما بود. به زودى او را به بالارفتن از گردنه [عذاب ] وادار مى كنم . آرى ، [آن دشمن حق ] انديشيد و سنجيد. كشته بادا، چگونه [او] سنجيد؟ [آرى ،] كشته بادا، چگونه [او] سنجيد. آنگاه نظر انداخت سپس رو ترش نمود و چهره درهم كشيد. آنگاه پشت گردانيد و تكبر ورزيد، و گفت : ((اين [قرآن ] جز سحرى كه [به برخى ] آموخته اند نيست . اين غير از سخن بشر نيست .))

    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8

  8. Top | #67

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    داورى وليد بن مغيره درباره قرآن كه پس از مشورتها و انديشيدن هاى بسيار، قرآن را سحر ناميد، نشانگر نهايت درماندگى مشركان در برابر عظمت قرآت است .
    براى مبارزه با گسترش روزافزون نفوذ قرآن در ميان مردمى كه دلباخته قرآن شده بودند و با گوش سپردن به آن ، دين جديد را مى پذيرفتند، كفار قريش ‍ نغمه ديگرى ساز كردند و آن تحريم گوش دادن به قرآن بود. آنها مردم به خصوص افراد تازه وارد به مكه را از شنيدن قرآن باز مى داشتند و آشكارا شنيدن قرآن را ممنوع كردند و حتى دستور دادند كه اگر در جايى با محمد روبرو شديد و ديديد كه قرآن مى خواند با ايجاد هياهو و خواندن شعر و رجز با آن معارضه كنيد تا آيات قرآنى شنيده نشود.
    قرآن كريم اين تصميم كفار قريش را چنين نقل مى كند:
    وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُون (189)
    و كسانى كه كافر شدند گفتند: ((به اين قرآن گوش مدهيد و سخن لغو در آن اندازيد، شايد شما پيروز شويد.))
    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8

  9. Top | #68

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    جذابيت و دلنشينى قرآن به حدى بود كه وضع كنندگان اين قانون كه با سرسختى مردم را از شنيدن قرآن باز مى داشتند، خود اولين كسانى بودند كه قانون شكنى كردند و مخفيانه به شنيدن قرآن پرداختند!
    بر طبق نوشته ابن هشام پس از تحريم گوش سپارى به قرآن سه تن از سران قريش (ابوسفيان ، ابوجهل و اخنس بن شريق ) يك شب بدون اطلاع از يكديگر از خانه هاى خود بيرون آمدند و در كنار خانه پيامبر هر كدام در گوشه اى مخفى شدند تا به قرآن گوش دهند. آنها تا صبح همانجا بودند و بامدادان كه راه خانه خود را پيش گرفتند هر سه به يكديگر رسيدند و همديگر را سرزنش كردند و گفتند: اگر ديگران از وضع ما باخبر شوند به ما چه خواهند گفت ! تصميم گرفتند كه ديگر اين كار را نكنند، اما شب دوم نيز هر يك به خيال اينكه ديگرى نخواهد آمد، كنار خانه پيامبر آمدند و هنگام صبح باز همديگر را ديدند و شرمنده شدند و تصميم گرفتند كه ديگر تكرار نكنند؛ ولى شب سوم نيز همان برنامه تكرار شد و اين بار تصميم جدى گرفتند كه ديگر اين كار را ترك كنند.(190)
    عقبة بن ربيعه (ابوالوليد) كه يكى از دانايان و سران قريش بود، از سوى قريش ماءموريت يافت كه با پيامبر اسلام (ص) گفتگو كند. او نزد پيامبر رفت و سخنان بسيارى گفت و به آن حضرت وعده داد كه اموال بسيارى در اختيار ايشان بگذارد و او را بزرگ قريش معرفى كند؛ در مقابل ، او از دين خود دست بردارد. پيامبر كه به سخنان او گوش مى داد فرمود: اى ابوالوليد، سخنانت تمام شد؟ گفت : آرى . فرمود: حال از من بشنو! سپس بخش ‍ نخست سوره فصلت را تا آيه سجده براى او تلاوت كرد و آنگاه به سجده رفت . آنگاه فرمود: اى ابوالوليد آيا شنيدى ؟ اكنون اختيار با توست .
    عقبه نزد يارانش رفت . بعضى از آنها به بعضى ديگر گفتند: ابوالوليد به حالى غير از حالتى كه در موقع رفتن داشت ، بر مى گردد. وقتى نشست ، پرسيدند چه ديدى اى ابوالوليد؟ گفت : سخنى شنيدم كه هرگز مانند آن نشنيده بودم . به خدا كه آن نه شعر است و نه سحر و نه كهانت . اى گروه قريش ، مرا اطاعت كنيد و اين مرد را با خواسته هايش رها كنيد. به خدا سوگند، از آن سخنانى كه من شنيدم ، خبرى بزرگ در راه است . اگر عرب كار او را بسازد ديگران زحمت شما را كم كرده اند و اگر او به عرب پيروز شود سلطنت او سلطنت شما و عزت او عزت شماست و شما به وسيله او خوشبخت ترين مردم مى شويد. آنها گفتند: اى ابوالوليد، به خدا سوگند كه او با زبانش تو را جادو كرده است . گفت : اين نظر من است . آنچه مى خواهيد بكنيد.(191)
    ديگر تهمتهاى مشركان
    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8

  10. Top | #69

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ديگر تهمتهاى مشركان

    درماندگى مشركان در برابر انتشار سريع اسلام و به خطر افتادن منافع آنها سبب شد كه مشركان همزمان با شكنجه و آزار مسلمانان ، تهمتهايى به پيامبر اسلام (ص) روا دارند تا شايد مقام و مرتبه و اعتبار او را پايين بياورند و اسلام و قرآن را در نظر مردم خرد كنند و از گرايش مردم به اسلام جلوگيرى نمايند.
    قرآن از اين تهمتها چنين ياد مى كند:

    الف ) معلم داشتن پيامبر

    مشركان مى گفتند مطالب و موضوعات قرآن وحى آسمانى نيست ، بلكه محمد (ص) آنها را از برخى از دانايان عصر خود يا از دانشمندان يهود و نصارا گرفته و سپس به صورت قرآن عرضه كرده است . آنها قرآن را همان افسانه هاى پيشينيان يا افترا بر خدا ياد مى كردند كه در ساختن آن ، افرادى محمد (ص) را يارى كرده اند:
    وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاّ إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً * وَ قالُوا أَساطيرُ الْأَوَّلينَ اكْتَتَبَها فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصيلا(192)
    كافران گفتند اين دروغى بيش نيست كه خود آن را بافته و ديگران به او كمك كرده اند. آنان با اين سخن ، ظلم و زور رواداشته اند. و كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند: ((اين [كتاب ] جز دروغى كه آن را بربافته [چيزى ] نيست ، و گروهى ديگر او را بر آن يارى كرده اند.)) و قطعا [با چنين نسبتى ] ظلم و بهتانى به پيش آوردند.
    مشركان براى توجيه اين تهمت ، چندتن را كه در زمان پيامبر خواندن و نوشتن مى دانستند نام بردند و مدعى بودند كه پيامبر اسلام مطالب را از آنها مى گيرد. آنها افرادى مانند بحيراى راهب ، بلعام رومى ، سلمان فارسى ، يعيش ، يسار حضرمى و عداس رومى را معلمان پيامبر نام مى بردند.(193)
    اينان اغلب افراد غير عرب بودند كه در مكه و حجاز زندگى مى كردند و به نظر مى رسد كه چون عربها زبان آنها را نمى فهميدند، تصور مى كردند آنها از دانش بسيارى برخوردارند؛ به خصوص اينكه مليت و فرهنگ ديگرى داشتند و سخنانى مى گفتند كه براى عرب مكه تازگى داشت .

    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8

  11. Top | #70

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7209
    نوشته
    321
    تشکر
    1,128
    مورد تشکر
    784 در 291
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    بى پايگى اين تهمت از آنجا معلوم است كه اگر چنين گروهى وجود داشتند، شناخته مى شدند و خود به پيامبر ايمان نمى آوردند؛ در حالى كه اينان خود به آن حضرت ايمان آورده بودند.
    وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبينٌ (194)
    و نيك مى دانيم كه آنان مى گويند: ((جز اين نيست كه بشرى به او مى آموزد)) [نه چنين نيست ، زيرا] زبان كسى كه [اين ] نسبت را به او مى دهند غير عربى است و اين [قرآن ] به زبان عربى روشن است .
    واضح است كسى كه يك زبان را نداند نمى تواند در آن زبان كتابى پديد آورد كه از لحاظ فصاحت و بلاغت و نظم و گيرايى و شيوايى در اوج عظمت باشد و بزرگان و اديبان آن زبان در برابر جملات آن كتاب اظهار شگفتى و ناتوانى كنند.
    قرآن كريم علاوه بر اين پاسخ ، يك پاسخ كلى ديگر نيز ارائه مى كند كه جاى هيچ گونه ترديد و بحث باقى نمى گذارد:
    أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ * بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمّا يَأْتِهِمْ تَأْويلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظّالِمين (195)
    يا مى گويند: ((آن را به دروغ ساخته است ؟)) بگو: ((اگر راست مى گوييد، سوره اى مانند آن بياوريد، و هر كه را جز خدا مى توانيد، فرا خوانيد.)) بلكه چيزى را دروغ شمردند كه به علم آن احاطه نداشتند و هنوز تاءويل آن برايشان نيامده است . كسانى [هم ] كه پيش از آنان بودند، همين گونه [پيامبرانشان را] تكذيب كردند. پس بنگر كه فرجام ستمگران چگونه بوده است .
    از اين آيه چند نكته استفاده مى شود:
    نخست اينكه قرآن در برابر اين تهمتها آنها را به معارضه (تحدّى ) با سوره هاى قرآن مى خواند و همه مى دانيم كه تاكنون نتوانسته اند چنين كارى انجام دهند.
    دوم اينكه پس از اين مبارزطلبى ، با روان شناسى خاص سخن خود را تحليل مى كند و اظهار مى دارد كه چون قرآن فراتر از دانش آنهاست ، به تكذيب آن پرداختند.
    سوم اينكه به سابقه اين كار در امتهاى گذشته اشاره مى كند و يادآورى مى شود كه همواره كسانى در برابر انبيا قرار گرفته و آنان را تكذيب كرده اند.

    امضاء
    بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود
    رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت).

    آل عمران آیه 8

صفحه 7 از 8 نخستنخست ... 345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi