نوری بر منبر قلب ها
همه می دانستند که از تو تا تولد صاحب آن دولت کریمه
که در آخرالزمان به وقوع می پیوندد، فاصله ای نیست،
مگر به اندازه صُلبی که نور تو را به او انتقال دهد.
از این رو، جامه عمر تو را با خنجر قساوتشان پاره کردند
شاید آن حلقه اتصال مهدوی گسسته شود و بطن امامت عقیم
گردد و ولایت اهل بیت معصوم، اَبْتَر بماند.
آنان گمان می کردند که اگر ولایت ظاهری و مُلکی تو
را در پُشت میله های زندان اسارت و تحت محاصره
مأموران، به تسخیر و استیلای خود بکشانند
می توانند نور امامتت را خاموش کنند؛
غافل از آن که ولایت باطنی و ملکوتی تو، انسان ها را
چون شب پره هایی که گرداگرد نور جمع می شوند
در مدار جاذبه هدایت تو می کشاند.
کوشش های آنان فقط به آن جا رسیده بود که توانسته بودند
خلافت و منبر ظاهری را از تو بستانند و تو رادر گوشه عزلت
قرار دهند، اما تو بر منبر و قلب های شیعیانت خطابه عشق
می خواندی و حکومت می کردی و از راه دل،
با دو دستانت مراوده و حشر و نشر داشتی.
تو می دانستی که مقدّر شده است تا ظهور آن ولی اعظم علیه السلام
که حق مغصوبتان را بطلبد، شما باید در نهان و
باطن، بر عالم هستی ولایت داشته باشید.
امشب که دنیای حقیر و سخیف را برای اهلش وا می گذاری
و به سوی پروردگار خویش رجعت می کنی و فرشته
مرگ را اذن می دهی تا روح تو را استیفای کامل کند،
می دانی که از خود، هیچ به جا نگذاشته ای، جز فرزندی که
ازاو ناجی عالم تولد خواهد یافت؛
همان امام منصوری که با یک دست بر عالم مُلک و خاک نشینان،
ولایت می کند و با دست دیگر، بر عالم باطن و اهل دل!
و خداوند با ظهور او، دعاهای خفیّه امامت را از علی مظلوم علیه السلام
تا حسن عسکری علیه السلام که بعد از تو، چهره در نقاب میله های
زندان می بندد، به اجابت می رساند و حجّت خویش
را بر عالم هستی تمامیّت می بخشد
نزهت بادی