به نام توای قرارهستی
آل داود چه کسانی بودند؟
نویسنده: علي محمودي
واژه آل داود از دو کلمه تشکيل شده است:
1- آل: اين واژه مقلوب لفظي اهل ميباشد[1] و اهل به کساني گفته ميشود که نسبي يا ديني يا چيزي همانند آن، آنها را با يکديگر جمع و مربوط کند.[2] "آل" به شريفتر و با فضيلتترها اضافه ميشود مثل آل الله، ولي اهل اضافه شدنش کلي و عمومي است.[3]
2- داود: در لغت کلمه "داود" به معني محبوب ميباشد و در اصطلاح نام يکي از پيامبران بني اسرائيل است که در بيت لحم متولد شد و به جاي شائول، پادشاه اسرائيل گرديد.[4] آل داود يکي از اعلام قرآني است و عنواني ميباشد براي خاندان داود بن اشعيا (ع).[5]
ياد کردن قرآن از آل داود:
عنوان آل داود تنها يک بار در قرآن آمده است، قرآن براي داود (ع) و فرزندش سليمان (ع) نعمات و مواهبي ذکر ميکند؛ همآواز شدن کوهها و پرندگان در تسبيح با داود و آموزش نرم کردن آهن و ساختن زره به وي، مسخر کردن باد بر سليمان و روان ساختن چشمه مس مذاب (ذوب کردن مس) و کارگزاري جنيان بر وي از جمله اين مواهب ميباشد.[6] بعد از ذکر
اين نعمتها خطاب به آل داود ميفرمايد:
«.. اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ »[7]
«... (و به آنان گفتيم)، اي آل داود، شکر (اين همه نعت را) به جا آوريد، ولي عده کمي از بندگان من شکر گذارند »
با توجه به گوناگوني معناي آل و سياق برخي از آيات و قراين موجود در آنها، وجوهي براي آل داود برشمردهاند:
1- خانواده، فرزندان و همسران داود؛ (نماز را بر ايشان تقسيم کرده بود که هر ساعتي از شبانهروز يکي از آنها در محراب مشغول عبادت ميشد).
2- خود داود؛ با توجه به آيه 248 سوره بقره.
3- فقط فرزندان داود که به نقلي 19 تن بودهاند؛ (شايد از عهد عتيق متاثر باشد که براي داود 19 پسر ذکر کردهاند).
4- سليمان (ع) (علت جمع آوردن فعل اعلموا براي تعظيم و تکريم سليمان است،[8] به صورت ذکر عام و اراده خاص بيان شده).
5- افرادي از خاندان و امت داود که شکرگزاري ميکنند.
6- 80 مرد و 70 زن که همواره در حال عبادت بودند.[9]
منظور از شکرگزاري، تنها شکر با زبان نيست، چون اين مسأله مشکلي نيست که عاملان به آن کم و قليل بوده باشند، بلکه منظور شکر در عمل است، يعني استفاده از مواهب در مسير اهدافي که به خاطر آن آفريده شدهاند و اين تعبير براي بيان عظمت اين گروه ميباشد.[10] (لازم به توضيح است که شکر حقيقي ميتواند هم در عمل و هم در زبان نمود داشته باشد و حقيقت شکر بکارگيري نعمات است در مسير کمال و ياد کردن صاحب نعمت است در همه حال) دستور شکرگذاري شايد هم به خاطر کم بودن تعداد شکرگزاران بوده، تا با اين دستور عده ايشان زيادتر شود.[11]
ذريه داود (ع):
به دليل نزديک بودن معناي ذريه و آل به ذريه داود (ع) که در قرآن در ضمن ذريه ديگر پيامبران آمده، اشارهاي ميکنيم. در سوره انعام آيات 84 تا 86 نام تعدادي از پيامبران آمده است که در ميان ايشان، نام
حضرت داود (ع) هم به چشم ميخورد در ادامه ميفرمايد:
«وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ »[12]
«و از پدران و فرزندان و برادران آنها (افرادي را برتري داديم) و برگزيديم و به راه راست هدايت نموديم »
و در آيه 89 همين سوره ميفرمايد:
« أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ »
«آنها کساني هستند که کتاب و حکم و نبوت به آنها داديم...»
برخي از مفسران احتمال دادهاند، داود و سليمان از جمله پيامبراني بودهاند که علاوه بر مقام نبوت و رسالت داراي حکومت و زمامداري نيز بودهاند و در زمان حکومت خود بر مردم نيکيهاي فراوان نمودند.[13] حکم را به عقل و فهم، مقام داوري، حکومت و زمامداري معنا کردهاند.[14]
داوري آل داود:
داوري آل داود نيز همچون حکمت ايشان در روايات متعددي مورد توجه قرار گرفته، براساس اين روايات، امام حسين (ع) و حضرت سجاد (ع) و امام صادق (ع) ميفرمايند: «ما مانند آل داود قضاوت ميکنيم».[15]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . راغب اصفهاني، مفردات، ترجمه غلامرضا خسروي، تهران، مرتضوي، 1375، دوم، ج 1، ص 222.
[2] . همان، ص 219.
[3] . همان، ص 222.
[4] . مستر هاکس، قاموس کتاب، مقدس، بيروت، بينا، 1928م، ص 368.
[5] . خرمشاهي، بهاءالدين، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، تهران، دوستان و ناهيد، 1377، اول، ج 1، ص 46.
[6] . رجوع شود به سوره سبأ آيات 10 تا 13.
[7] . سبأ/13 (ترجمه آيات از آيت الله مکارم شيرازي ميباشد).
[8] . مرکز فرهنگ و معارف قرآن، اعلام قران، قم، بوستان کتاب، 1385، ج 1، ص 124.
[9] . بجنوردي، کاظم، دايره المعارف بزرگ اسلامي، تهران، مرکز دايره المعارف اسلامي، 1374، دوم، ج 1، ص 707.
[10] .مکارم شيرازي، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1374، اول، ج 18، ص 42 و41.
[11] .طباطبائي، محمدحسين؛ تفسير الميزان، ترجمه محمدباقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1374، پنجم،ج 16، ص 548.
[12] .انعام/87.
[13] .تفسير نمونه، پيشين، ج 5، ص 329.
[14] .همان، ص 333.
[15] .بحارالانوار، ج 25، ص 57 – 56؛ ج 52، ص 320 به نقل از اعلام قرآن، پيشين، ص 127.