❤ |
ویرایش توسط ناظرسایت : 14-05-2019 در ساعت 13:15
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
*خادمه رقیه خاتون(س)* (01-06-2016), ๑۩๑منتظر المهدی๑۩๑ (04-06-2013), مدير اجرايي (05-06-2013), نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (02-06-2015), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (05-06-2013), حسنعلی ابراهیمی سعید (05-06-2016), شهاب منتظر (05-06-2014)
موضوعات تصادفی این انجمن:
- ··▪▪••●●:: 12شهریور سالگرد درگذشت دکتر...
- مهم ترین رویدادهای تاریخ ایران در 10 بهمن
- 9شباهت حماسه 9دی و عملیات کربلای5
- (¯`v´¯) بیست ویکم تیرماه 1314سالروز کشتار...
- جانانه ترین دفاع، زنده نگه داشتن شهر بود
- حلول ماه ربیع بر همگان مبارک
- چرا خطر صهيونيسم به گوش جهانیان نمیرسد؟
- روز جهانی گرافیک بر گرافیستان آیه های...
- زندگی و مبارزات تعدادی از شهدای هفتم تیر
- 12اسفند
❤ |
قبله ثانیه های بیداری
چه کسی باور می کرد، کویرستان ایران، در رونق بارانی
چنین با کرامت، غوطه ور شود؟
از ذهن کدام جامعه شناس می گذشت که وحدت اسلامی ایرانی ها
سقفی گسترده چون پانزده خرداد را بر سر ملتی مسلمان، استوار سازد؟
چه کسی تصور می کرد، پانزده خرداد، و این
تاریخ ساده، قبله ثانیه های بیداری شود؟
به شکوه این تاریخ حماسی، ایمان بیاوریم.
ایمان به پانزده خرداد، ایمان به ارزش های وحدت و ولایت است؛
چرا که این روز، جز به ندای رهبری عارف و سالک
به ثمر نمی نشست و جز با یکدلی و اتحاد دل های مردم، امتداد نمی یافت.
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 02-06-2015 در ساعت 10:57
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
*خادمه رقیه خاتون(س)* (01-06-2016), نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (02-06-2015), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (04-06-2015), حسنعلی ابراهیمی سعید (05-06-2016)
❤ |
روز تولد حماسه
نیمه خرداد، برادر تنی عاشوراست.
حماسه سازان این روز، همسایه دیوار به دیوار کربلایی انند!
پانزده خرداد، یک روز نیست؛
یک فرهنگ است، یک آیین؛
فرهنگ باور خویش و آیین چگونه به باور رساندن حقیقت وجود!
پانزده خرداد، روز آغاز است؛
روز تولد حماسه، روز فوران اراده و روز ناگهان بیداری!
بعضی چیزها، ریشه در اسراری دارند که دست عقل، از
رسیدن به دامان ادراکش عاجز می ماند.
یکی از آنها، صفحه سرخی است که در تقویم حماسه
به نام پانزده خرداد ثبت شده است.
مردم، چنان با یگانگی خویش در تارک این روز
عجین شدند که گویی قطره ها، اتصال آبشار را.
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 02-06-2015 در ساعت 10:59
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
*خادمه رقیه خاتون(س)* (01-06-2016), نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (02-06-2015), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (04-06-2015), حسنعلی ابراهیمی سعید (05-06-2016)
❤ |
یاد گل های پرپر
پیش از طلوع آفتاب، آفتاب وجود امام را به اسارت کشیدند؛
به این امید که آفتاب آزادی را در سیاه چال هایی شبیه
وجود سراسر ظلمتشان، برای همیشه زندانی کنند.
اما آفتاب، هر صبح طلوع خواهد کرد و
هیچ ابری نخواهد توانست روز را انکار کند.
فریادهای رهایی، از خیابان های قم شروع شد
و به تهران و شهرهای دیگر رسید.
تمام خیابان ها، همقدم با زنان و مردان پیر و
جوان، می دویدند تا نفس حصارها را ببرند.
دیگر هیچ کسی حاضر نبود آفتاب را در حصار سیم های
خاردار ببیند. آفتاب گردان ها، آفتاب را یکصدا فریاد می کردند.
روز پانزده خرداد، چشمان آفتاب روشن شد.
بوی محرم، تمام خیابان ها را پر کرده بود.
پرچم های سیاه، عزادار روزهایی بودند که جان های
آزاده را زخمی سیم های خاردار و
سلول های تنگ و تاریک می دیدند.
تقویم ها ورق خوردند و تاریخ، تمام برگ های پانزده
خرداد را با قطرات سرخ خون، رنگ زد.
گلوله ها یکی یکی گل های سرخی شدند که بر سینه های
عاشقان آزادی گل دادند. خیابان ها از خون پر شد.
قطره های خون، یکی یکی راه افتادند تا رود شوند
و به دریا برسند و دریا شوند؛ دریایی که
شور رهاییر جانش موج می زند.
خون ها رود شدند، دریا شدند و دریاها به هم پیوستند
و اقیانوس شدند تا هر چه پلیدی را بشویند،
تا درخت های خزان زده در قلب بهار را آبیاری کنند
تا دوباره درخت ها سبز شوند و خیابان ها، شناسنامه های
فراموش شده شان را پیدا کنند و خانه ها پر شوند از
شکوفه گل های همیشه بهار، تا تمام شناسنامه ها هویت بگیرند.
دست های خون آلود، بهترین نامی شد که دیوارها
و خیابان ها تا به حال بر سینه خود دیده بودند.
واقعی ترین شناسنامه ای که همه می شناختند، رد دست های
خون آلود بر دیوارها بود. بهار در خون ریشه زد تا برای
همیشه، گل های سرخ، آفتاب را به تماشای صبح بکشند.
ما با دیدن هر گل سرخی به یاد روزهای دور خواهیم افتاد؛
روزهایی که ابرهای تیره، پنجره ها را
از تمام باغ ها دور می کردند،
روزی که بهار، نهایت خزان را با خود داشت؛
خزانی که در پانزده خرداد، پانزده هزار غنچه گل سرخ را پرپر کرد.
یاد تمام گل های پرپر پانزده خرداد جاوید!
عباس محمدی
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 02-06-2015 در ساعت 11:00
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
*خادمه رقیه خاتون(س)* (01-06-2016), نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (02-06-2015), حسنعلی ابراهیمی سعید (05-06-2016)
❤ |
با پانزده خرداد، آغاز شدیم
... و این آغاز ماجرا بود.
زمزمه ای که بهمن 57 را فریادی رعدآسا شد.
خون پانزده خرداد که بر سنگفرش خیابان جاری شد، صدای مرثیه
داغ مادران که در شهر پیچید، با خود عهد کردیم، شکستن شیشه عمر دیو را.
از آن پس بود که قدم هایمان را بر جاده های رهایی، استوارتر
برداشتیم و نگاهمان را به دوردست سپیدش دوختیم.
از آن پس بود که الفبای ایستادگی را در مدرسه جانمان، هجا
به هجا، مکرر کردیم؛ که می خواستیم باشیم
و ادامه دهیم عزت به گلوله بسته مان را.
نمی خواستیم شب های بلند استبداد را و این چنین، با
روشنگری های بت شکن تاریخ، آغاز شدیم در کوچه های خون و حماسه.
معصومه داوودآبادی
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 02-06-2015 در ساعت 11:02
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
*خادمه رقیه خاتون(س)* (01-06-2016), حسنعلی ابراهیمی سعید (05-06-2016)
❤ |
«یا مرگ، یا خمینی»
بانگی که در سکوتِ وهم آورِ شب، از حنجره پاک امام طلوع کرد،
چه زود فراگیر شد! جوانه شوری که از شبنم آگاهی جان گرفته بود، در
تمام کوچه ها سرک کشید و ناغافل، در باغچه تمام خانه ها گل داد.
زمزمه ها، فریادی شدند و فریاد، بر سر زبان ها عروج کرد:
«یا مرگ یا خمینی»!
دست ها گره شدند و غنچه اعتراض، به سمت آسمان بالا رفت.
خیابان های شهر، هر لحظه در انبساط جمعیت غرق می شد.
انگار آینه ها برای رهایی نور، به اتحاد رسیده بودند!
انگار مطلع یک مثنوی حماسی، در آغاز سرودن بود!
اندام یخ زده ظلمت، از حرارت عشق مردم به امام، به لرزه افتاد.
وقت آن بود که تاریخ، به سیاحت عزم ملت بیاید.
زمان آن رسیده بود که چهره زمین، به سرخی خون شهیدان، گلگون شود.
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 02-06-2015 در ساعت 11:06
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
*خادمه رقیه خاتون(س)* (01-06-2016), ๑۩๑منتظر المهدی๑۩๑ (04-06-2013), فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (05-06-2014), مدير اجرايي (05-06-2013), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (05-06-2013), حسنعلی ابراهیمی سعید (05-06-2016), شهاب منتظر (05-06-2014)
❤ |
سرزمین خورشید
هوا سنگین شده بود و حتی برگ های زرد هیچ درختی
اجازه تنفس نداشت. انسان، بهانه ای بود برای زندگی دیو،
و وطن، افسانه ای موهوم که ضحاک برای قربانیانش ساخته بود.
هوا سنگین بود و مار به دوشان استبداد، دنبال قربانی خود
کوچه ها را زیرپا می گذاشتند و خانه ها را از دم تیغ می گذراندند.
قصه دیو بود و جنگل؛ قصه حق و باطل.
باطل هنوز به خون جوشان حق می خندید.
باطل هنوز در غفلت ظلم بود و وطن در خواب سکوت.
آفتاب مهربان، ابرهای غفلت را کنار زد.
آفتاب مهربان، دست های به خون آغشته دیو را دید.
آفتاب مهربان، ندایی سر داد و برای کودکان شهر گریست.
دریای امت را سکون کشته بود و ماهیان سرخ امید
در خواب زمستانی بودند. قطره ای نور از دیده آفتاب چکید.
دریای امت را موج نور، توفانی کرد.
موج ها بزرگ شدند و نور، موج انفجار شد؛ انفجار نور شد.
هوا سنگین بود؛ ظلمت طاغوت، بوی غفلت ملت می داد
و خون امت به شیشه دیو، لخته لخته فرومانده بود.
روح خدا بر هوای شهر ما دمید و سروها
را خبر داد که قانون زمستان را بشکند.
روح خدا بر قبیله روح های سرگردان دمید و روح ایرانیان را سامان داد.
شاعر زمان، حماسه 15 خرداد 1342 را می سرود تا
به منتظران مهدی، فلات بالا بلند عشق اهل بیت را نشان دهد.
روح خدا بر سرزمین خدا بارید.
روح خدا فریاد برآورد که عزت آری! ذلت نه!
تاریخ عزت، به خانه حسین علیه السلام می رسد
نه خانه ای که در مدینه جا مانده؛
خانه ای که تا عاشورا با حسین و تا «کل ارض کربلا» آمد.
تاریخ عزت، به خانه حسین علیه السلام می رسد.
امت حسین علیه السلام ، عزم رستاخیز کرد
و زمان، دل به تکرار عاشورا داد.
خون حسین علیه السلام در کربلای تسلسل تاریخ جاری شد
و مادرم، برگ آخر تقویم شاهنشاهی را در تنور انداخت.
شهیدی یا علی گفت و عشق آغاز شد... .
حسین امیری
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 02-06-2015 در ساعت 11:07
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
*خادمه رقیه خاتون(س)* (01-06-2016), ๑۩๑منتظر المهدی๑۩๑ (04-06-2013), فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (05-06-2014), مدير اجرايي (05-06-2013), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (05-06-2013), حسنعلی ابراهیمی سعید (05-06-2016), شهاب منتظر (04-06-2014)
❤ |
تاب خورشید نداشتند
حضور خورشید را تحمل نمی توانستند؛
که از تبار زمستان بودند و عشیره یخبندان.
جانشان، با اهالی شب پیوند خورده بود و این چنین بود
که پیشوای نهضت را رهسپار تبعید کردند، تا روشنایی روز، در حصار تردید بماند.
آیین شان، به تکثیر دیوارها دستور می داد؛ آنان که پنجره های
بیداری این ملت را بسته می خواستند.
یک طرف یکسره ظلم بود و بیدادگری و سوی دیگر، مردمی بودن
د که ذلت نمی پذیرفتند و زیر پا گذاشتن اعتقاداتشان را تاب نمی آوردند.
دشمن، نگاه سبز خمینی رحمه الله را از این امت بزرگ دور می خواست؛
اما نمی دانست که آفتاب، از تمام حصارها عبور می کند
و سرانجام، دریچه های بسته، به سمت نور، قد می کشند.
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 03-06-2015 در ساعت 23:56
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
*خادمه رقیه خاتون(س)* (01-06-2016), فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (05-06-2014), مدير اجرايي (05-06-2013), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (04-06-2015), حسنعلی ابراهیمی سعید (05-06-2016), شهاب منتظر (04-06-2014)
❤ |
رود خرداد، به دریای بهمن انجامید
با خرداد، آغاز شدیم؛
در روزهایی مه گرفته و خون آلود. به راه افتادیم، جاده های پایداری
و حماسه را دریافته بودیم که راز ماندگاری رود، رفتن است و دریا شدن.
ایمان داشتیم که ستم، پایدار نمی ماند و آزادگی، میله های بیداد
را در هم خواهد شکست. برخاستیم و بازو به بازوی یکدیگر، با مشت هایی
گره کرده، غرور کوچه های شهر را فریاد کردیم.
ما ایستادیم، تا اقتدار بهمن را تجربه کنیم؛
هر چند داغ سپیداران جوان، بر دل داریم و هر کوچه این سرزمین، مرثیه
سرای شهیدان آزادی است،
اما عاقبت، رود خرداد، دریای بهمن را به چشم انداز نشست.
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 03-06-2015 در ساعت 23:56
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
*خادمه رقیه خاتون(س)* (01-06-2016), فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (05-06-2014), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (04-06-2015), حسنعلی ابراهیمی سعید (05-06-2016), شهاب منتظر (04-06-2014)
❤ |
خاطره همیشه جاری
صفیر گلوله ها، زوزه مسلسل ها و صدای ناموزون
تانک ها در گوش آسمان پیچید.
ناگاه، شهر، چون بوستانی که در افسونِ نابهنگام خزان،
خشکیده باشد، غرق گل های پرپر شد؛
بر شاخه خیابان، چشمه های خون جوشیده بود.
لب خونین جوی ها، خبر از ملاقاتِ تلخ گلوله با قلب ها می داد.
ناله دلخراش مجروحان، در گوش حادثه می پیچید
انگار می بایست خاطره سرخ پانزده خرداد 42،
تا ابد در ذهنِ زخمی شهر، باقی بماند!
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 02-06-2015 در ساعت 11:10
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
*خادمه رقیه خاتون(س)* (01-06-2016), فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (05-06-2014), حسنعلی ابراهیمی سعید (05-06-2016), شهاب منتظر (04-06-2014)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)