باید مادر باشی! تا در اوج جنگ و بمباران و... بروی اسباب بازی دلخواه فرزند دلبندت را برایش بیاوری!
آن هم از یک خانه موشک خورده ی هزار ترک که باید از آوار شدنش بترسی!
اما چرا؟
شاید می برد تا فرزندش، برای لحظاتی هم که شده، از درد زخم گلوله یا ترکش کمتر ناله بزند.
یا برای چند ساعتی کمتر "بابا بابا" کند و آرام بگیرد.
یا خاطر و ذهنش از مرور خاطرات دردآور بمباران و کشته و شهید شدنها رهایی یابد.
نمی دانم. اما هر چه هست، دردآور و دیوانه کننده است.
اینها را نمی دانم ... اما این را خوب می دانم که اگر با دیدن عکسهای جنگ در سوریه ، یمن و عراق و... دردم نمی گیرد،
بغض نمی کنم یا لااقل متأثر نمی شوم، باید در مسلمان بودنم شک کنم. حتی در انسانیتم.
دنیا قراره تا به کی اینجور باشه؟