ابوسعيد ابي الخير- ابوسعيد فضل الله بن ابي الخير محمد بن احمد ميهني-
قرن 4 و5 (440- 357)
در ميهنه (مهنه) از توابع ابيورد متولد شد و وفاتش هم در همانجا اتفاق افتاده است. پدرش عطار بود و دوستدار اهل تصوف و بدين ترتيب ابوسعيد در مجالسي كه پدر ترتيب مي داد با مبادي تصوف آشنا شد. پس از تحصيل در علوم ديني و ادبي در ميهنه، مرو و سرخس، نزد ابوالفضل محمد بن حسن سرخسي در سرخس، ابوعلي عبدالرحمن سلمي در نيشابور و ابوالعباس قصاب در آمل خراسان به رياضت و سلوك پرداخت. سپس در خانقاه خود در ميهنه و نيشابور به ارشاد پرداخت و نفوذ بي مانندي در ميان طبقات مختلف به دست آورد.
تسلط او بر تفسير، حديث، فقه و ادبيات باعث شد تا مجالس وعظ او هميشه همراه با اينگونه مسايل باشد. ابوسعيد در مجالس خود هميشه از اشعار شاعران ديگر و گاه از اشعار خود بهره مي گرفت و به اين ترتيب او از نخستين بزرگان صوفيه است كه انديشه خود را جامه شعر مي پوشيده و از اين حيث پيشقدم سنايي و عطار مي باشد.
اشعاري به عربي و فارسي به ابوسعيد نسبت داده شده اند كه انتساب بسياري از اين اشعار به او مورد ترديد است. با اين حال چند رباعي را كه در اسرار التوحيد مستقيما به او نسبت داده است مي توان از او دانست.
شرح حال ابوسعيد ابي الخير به تفصيل در كتابهاي "اسرار التوحيد في مقامات الشيخ ابي سعيد" از محمد بن منور و نيز "حالات و سخنان شيخ ابوسعيد ابوالخير" از كمال الدين محمد- كه هر دو از نوادگان او هستند- و نيز در طبقات صوفيه آمده است.
وا فريادا ز عشق، وا فريادا
كارم به يكي طرفه نگار افتادا
گر داد من شكسته دادا، دادا
ورنه من و عشق هر چه بادا، بادا
جسمم همه اشك گشت و چشمم بگريست
در عشق تو بي جسم همي بايد زيست
از من اثري نماند اين عشق ز چيست؟
چون من همه معشوق شدم عاشق كيست؟
از واقعه اي تو را خبر خواهم كرد
وان را به دو حرف مختصر خواهم كرد
با عشق تو در خاك نهان خواهم شد
با مهر تو سر ز خاك بر خواهم كرد