از «مردم» واقعی ماه عسل تا «مردم» مطلوب روشنفکران:
ماجرا از سال پیش شروع شد؛ همانجایی که در نیمه ماه رمضان، “روزنامه شرق” فرمان حمله به “ماه عسل” را صادر کرد و به دنبال آن، فضای مجازی پر شد از هجمه به این برنامه پربیینده و توهین به مجری و تهیه کننده آن. اما امسال ماجرا فرق میکند؛ چرا که توپخانه رسانهای این دوستان از همان روز اول به شدت فعال شد و البته این بار، دقیقتر و بابرنامهتر؛ فضای مجازی را هم مدیریت کردند تا نهایتا “اخطار کتبی و توبیخ عوامل” نصیب تیم ماه عسل شود. اما آیا واقعا “ماه عسل” یک برنامه بد است؟
بیایید با هم روایت روشنفکران ایرانی از جامعه و مردم را با هم مرور کنیم: جامعهای بی هویت، بدون قهرمان، سرشار از سیاهی و آلودگی، دریایی مملو از جنایات و مکافات، تضادهای سرسامآور و در نگاهی کلی، بستری لرزان برای نمایش هرزگیهای ذهنی یک ملت بیمار. شاید بهترین نمونه از این نگرش به جامعه را باید در رمان “نگران نباش” نوشته مهسا محبعلی جستجو کرد؛ رمانی که شخصیت اصلی آن یک دختر معتاد به نام شادی است که در روزی که زلزله، تهران را میلرزاند به دنبال جور کردن جنس برای نشئگی است (بگذریم از اینکه خود نویسنده هم در گفتگو با بیبیسی فارسی، صراحتا جامعه ایرانی را به یک آش تشبیه میکند که مخلوطی از همه عناصر متضاد است و با هر جرقه امکان متلاشی شدن دارد.)
سالهاست که ادبیات مکتوب و نمایشی ایران بر اساس همین روایت شکل گرفته است و هر گاه هنرمندان (که به هر حال نخبگان جامعه محسوب میشوند) تلاش کردند تا “مردم” را روی صفحه نمایش تلویزیون یا پرده سینما یا ورقهای کاغذ روایت کنند، آگاهانه یا ناآگاهانه به سراغ این پیش فرضها رفتهاند.
حالا در این میان، برنامهای پیدا شده که مردم را بدون روتوش روایت میکند؛ نه خبری از سیاهنماییهای شبه روشنفکرانه فیلمهایی مثل «قصه ها» است و نه هندوانه زیر بغل گذاشتنهای بیدلیل. “ماه عسل” صحنه رژه رفتن “مردم واقعی” است؛ نه آن چیزی که شبه روشنفکران میخواهند از “مردم” نشان دهند. پس، ماه عسل قطعا برای خیلی از روشنفکران ناراحت کننده است؛ چون با ذهنیت پیشین آنها درباره مردم متفاوت است و هیچکس هم راضی نیست که داشتههای ذهنیاش به چالش کشیده شود.